وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

پیام های کوتاه

به گزارش لرسو و به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ شاید بحث‌کردن درباره مشکلات جوانان در جامعه فعلی به یک معضل تکراری تبدیل شده باشد و همه افراد جامعه از کارشناسان گرفته تا افراد معمولی تا حدی به این مشکلات واقف باشند اما فراتر از خود مشکل، عواقب ناخواسته آنها می‌باشد که این روزها بیشتر سروصدا کرده است. از جمله این مشکلات بایستی به بالارفتن سن ازدواج اشاره کرد که عواقب آن بیشتر گریبان گیر دختران و نسل آینده کشور می شود. چرا که زنان و دختران با بالارفتن سن ازدواج و باروری در این سنین شانس داشتن فرزندی سالم و فراتر از آن چشیدن طعم فرزند داری را از دست خواهند داد.

گفتنی است که یکی از نتایج ناخواسته و پیش‌بینی نشده این ازدواج‌ها افزایش تولد فرزندانی با بیماری‌های ژنیتکی و معلول است.

از نظر علم جمعیت شناسی نیز باروری با بالا رفتن سن ازدواج کاهش‌ یافته و به طبع آن بر نیروی کار و تاثیر‌ش در اقتصاد اثرگذار خواهد بود.

ابتلا به سندروم دان  نتیجه بارداری در سنین بالای 35 سال

دکتر مسعود گرشاسبی متخصص ژنتیک در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران در خصوص مسئله اشتغال جوانان و مشکلات اجتماعی ابراز تاسف کرد و گفت: بروز این مشکلات اجتماعی باعث بالارفتن سن ازدواج در جوانان شده که به طبع آن مشکلاتی را در زمینه ژنتیک برای فرزندان آنها به بار می‌آورد. زمانی که یک مادر در سنین بالای 30 سال به خصوص 35 سال باردار می‌شود بروز برخی بیماری‌های کروموزومی افزایش می‌یابد. همچنین براساس آمارها از هر 50 مادر باردار بالای 35 سال یک نفر کودک مبتلا به سندروم دان خواهد داشت.

وی افزود: این بیماری بسیار خطرناک بوده به طوری که افراد مبتلا به آن قادر نیستند زندگی عادی داشته باشند. لذا لازم است این افراد آزمایشات تشخیص را پیش از بارداری انجام دهند.

فرزند برای این زوجین حکم طلا را دارد

گرشاسبی با اشاره به اصطلاح بچه طلایی (golden baby) گفت: این اصطلاح که اخیرا در جامعه ما رواج یافته است. به زوجینی تعلق می‌گیرد که در سنین بالا ازدواج کرده و چندان شانس از دست‌دادن بارداری را ندارند، بنابراین فرزند برای این دست از زوجین حکم طلا را دارد، حتی اگر نوزاد با سلامتی کامل متولد شود، این موضوع ارزش بالاتری پیدا می‌کند.

اگر قصد ازدواج فامیلی دارید، زودتر اقدام کنید

این متخصص با اشاره به برخی آمارها عنوان کرد: ایران به دلیل ساختار جمعیتی، برخی فرهنگ‌ها و عقاید، آمار ازدواج‌های فامیلی درآن بالا می‌باشد که به طبع آن نرخ بیماری‌های ژنتیکی یا به اصطلاح الگوی توارث مغلوب در آنها افزایش خواهد یافت.

وی ارتباط این ازدواج‌ها را با سن زوجین اینگونه عنوان می‌کند: از آنجا که انجام آزمایشات ژنتیک زمان‌بر است و گاهی ممکن است 1تا 2 سال به طول بیانجامد بنابراین ازدواج‌های فامیلی  در سنین بالا بروز بیماری‌های ذکر شده را چندین برابر می‌کند. پس باید گفت که انجام آزمایشات ژنتیک برای این دست افراد به خصوص کسانی که در خانواده فردی با بیماری خاص دارند بسیار حائز اهمیت است.

گرشاسبی ادامه داد: گاهی دیده شده است که زوجین به دلیل عجله‌کردن و برای آنکه فرصت بارداری را از دست ندهند سریعاً و بدون پیگیری و انجام آزمایشات ژنتیک اقدام به بارداری می‌کنند که در این حالت شانس golden baby  را نیز از دست خواهند داد.

سن پدران نیز در برخی موارد ایجاد مشکل می‌کند

این متخصص ژنتیک خاطرنشان کرد: دسته سومی از مشکلات ازدواج در سنین بالا نیز وجود دارد که هنوز ارتباط آن ثابت نشده است اما در برخی مطالعات دیده شده، از پدرانی که در سنین بالا بچه‌دار می‌شوند. کودکانی متولد می‌شود که به برخی بیماری‌ها ژنتیکی پیچیده‌تر مبتلا بوده و یا حتی در برخی به لحاظ IQ  و هوشی ایجاد مشکل کرده است.

 پیشگیری همیشه بهتر از درمان است

گرشاسبی راه‌های متعددی را برای پیشگیری متذکر شد و گفت: برخی بیماری‌های ژنتیکی به صورت روتین تست تشخیص دارند. از جمله آنها می‌توان به مشکلات کروموزومی مانند سندروم دان اشاره کرد که در قالب تست غربالگری، به طور تخصصی‌تر آمینوسنتز و آزمایشات DNA  که در کلان شهرها قابل انجام هستند.

وی ادامه داد: اما متاسفانه در برخی مناطق دورافتاده و محروم به دلیل نبودن امکانات، ناآگاهی مردم، هزینه ‌بالای این آزمایشات و یا عدم پوشش دهی برخی بیمه‌ها افراد از انجام آنها عاجز مانده و سلامتی فرزندانشان به مخاطره می‌افتد.

این متخصص ژنتیک توصیه کرد: زوجین باید در انتخاب نوع آزمایشات بسیار دقت کنند، چرا که برخی آزمایشات چون آمینوسنتز که برای تشخیص ناهنجاری‌های کروموزومی انجام می‌شود گاهی با وجود سالم بودن جنین باعث سقط آن می‌شوند.

گفتنی است که در این آزمایشات توسط آمپولی از مایع اطراف جنین مایع آمینوتیک گرفته می‌شود که بسیار خطرناک است. اما در روش تشخیص DNA  از طریق خون مادر پی به سلامت جنین برده که خطر آن به حداقل می‌رسد. پس زوجین بایستی آزمایشات را با آگاهی هر چه تمام انتخاب کنند.

 

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

وقتی مردی شما رو نخواد، هیچ چیز نمی توونه نظرش رو برگردونه و نگهش داره!!! پس اگه واسه نگه داشتنش مجبورید خیلی وقتا از خیلی چیزا بگذرید یا متوسل به فال و ... شید، بدونید که رفتنیه!! وقتتون رو تلف نکنید! اون حتی بعد از ازدواج با شما نیز، مال شما نیست!

دست از بهانه گیری به جهت رفتار یه مرد بردارید! اونا اصلاً به حرفای شما گوش نمی دن!! این باعث می شه به مرور شما رو یه زن نق نقو یا غرغرو بدونند و وقتی دارید انتقاد می کنید به همه چیز فکر کنند جز حرفای شما! اصولاً اگه از رفتارشون شکایت دارید بهتره بزارید واسه یه فرصت دیگه! زمانی که به عشق شما معترفه و نمی تونه به شما توجه نکنه!یادتون باشه رفتار آرامتر، همیشه بهتره

هیچوقت خودتون رو برای حفظ رابطه ای که خودتون تشخیص می دید ارزشش رو نداره، تغییر ندید. چون مدتها بعد، زمانی که تغییر کردید و دلتون واسه خودتون تنگ شد، می فهمید شخصی که روبروی شما ارزشش رو نداشته و اون زمان دیگه فرصتی واسه جبران نیست

قبل از اینکه بفهمید واقعاً چه چیزی خوشحالتون می کنه، با کسی ارتباط برقرار نکنید

اگه رابطه شما به خاطر اینکه مردتان آن طور که لیاقتش رو دارید با شما رفتار نمی کنه به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که ارتباط رو به صورت دو دوست معمولی ادامه بدید.

پاگیر کسی که مطمئنید شما رو به حالت تعلیق نگه داشته، نشید

هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکنه اوضاع رو بهتر کنه، تو یه رابطه نمونید. ممکنه حتی یه سال بعد از خودتون دلگیر شید که چرا وقت گذاشتید و اوضاع عوض نشده

از مردانی که پیش از ازدواج با شما، خواستار رابطه جنسی هستند، دوری کنید.

واسه رفتاری که با شما دارند، مرز بگذارید. اصولاً مردها بدون تعریف مرز، پا رو فراتر از اونچه باید می گذارند.

هیچوقت همه چیز رو به مردها نگید، اونا بعدها این اعترافات رو به ضرر و ضد خود شما به کار می برند.

اگه در رفتار مردی تغییر ایجاد شد، این شما نیستید که اونو تغییر دادید، تغییر از درون با گذشت زمان و بالا رفتن سن در اونها ایجاد میشه

او یک مرد است، نه بیشتر و نه کمتر (این رو فراموش نکنید)

اجازه ندهید که مردی هویت و وجود شما رو توصیف کنه

هیچوقت مرد کس دیگری را حتی قرض نگیرید، او که به دیگری خیانت کرده به شما نیز خیانت خواهد کرد. مردها تا همیشه دلباخته کسی هستند که عشق را به آنها یاد داده است، پس تظاهر به علاقه به شما، فقط هوسی زود گذر است.

مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان به آنها اجازه می دهید!!

همه مردها بد نیستند!

هر مصالحه ای دو جانبه است! این را فراموش نکنید. نباید انعطاف فقط از جانب شما باشد. نه گفتن را یاد بگیرید.

شما می توانید بارها دل ببنیدید اگر فراموش نکنید که بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید، به زمان برای فراموش کردن رابطه قدیم نیاز دارید. زمانی برای ترمیم و التیام. تا فراموش کردن مسائل قبلیتان به رابطه جدید فکر نکنید. مقایسه دو فرد شما را در فراموش کردن رابطه قبل سست می کند. (دل دادگی شما به فرد قبلی و عدم علاقه قلبی به فرد جدید، از شما داوری بی عدل می سازد)

هیچوقت دنبال کسی نباشید که مکمل شما باشه یک رابطه از دو فرد کـــامل تشکیل می شه، دنبال اونی باشید که مشابه شماست

شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف واسه یافتن بهترین، خوبه. نیازی نیست که با هر کس دوست می شید به فکر ازدواج با اون بیوفتید.

کاری کنید که بعضی وقتا دلش واستون تنگ شه، همیشه در دسترس بودن و تماس برقرار کردن رو فراموش کنید

هیچوقت به مردی که همه آن چیزیهایی که از رابطه می خواهید به شما نمی ده، به طور کامل متعهد نشید.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یکی از آثار حقوقی عقد ازدواج دائم، ارث بردن مرد و زن از یکدیگر بعد از فوت یکی از آنهاست که مبنای این توارث در قرآن مجید آمده و قانون مدنی نیز به جزئیات و نحوه ارث بری و تفاوت های مقدار ارث مرد و زن پرداخته است.

یکی از شرایط لازم برای این که زن و شوهر وارث هم بشوند عقد نکاح دائم است، یعنی در ازدواج موقت توارث بین زوجین برقرار نمی شود و شرط بعدی برای ارث بردن زن و مرد از یکدیگر این است که در زمان فوت، زن و مرد در عقد هم باشند و رابطه زوجیت موجود باشد.

البته در این مورد یک استثناء وجود دارد و آن طلاق رجعی است که در ایام عده طلاق رجعی زن و شوهر از هم ارث می برند؛ زیرا در حکم زن و شوهر هستند و هنوز رابطه زناشویی به طور کامل قطع نشده و با پشیمانی شوهر از طلاق در ایام عده قرارداد ازدواج (عقد ازدواج) به‌قوت خود باقی است و مانند آن است که طلاقی اتفاق نیفتاده است به همین علت مرد در ایام عده طلاق رجعی مکلف خواهد بود همسر را در منزل خود بپذیرد و نفقه او را بپردازد.

در صورتی که مردی در حال بیماری اقدام به انعقاد عقد با زنی کند و به دلیل همان بیماری و قبل از ازدواج با زن فوت نماید زن از او ارث نخواهد برد.

همانطور که گفته شد شرط ارث بردن زن و مرد از یکدیگر وجود رابطه زوجیت و عقد نکاح در هنگام فوت بین آن دو است. وقوع هر نوع طلاقی بین زن و شوهر - به غیر از طلاق رجعی - باعث می شود آنها از ارث بردن از یکدیگر محروم شوند الا در طلاق رجعی که در ایام عده، زن و مرد از هم ارث می برند با وجود این، ماده 944 قانون مدنی می گوید «اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و ظرف یک سال از تاریخ طلاق به همان مرض بمیرد، زوجه از او ارث می برد اگر چه طلاق بائن باشد، مشروط بر این زن شوهر نکرده باشد

بنابراین قانونگذار این استثناء را نیز به نفع زن در نظر گرفته است که چانچه شوهر در حال بیماری زن خود را طلاق دهد و بر اثر همان بیماری ظرف یک سال فوت نماید و زن نیز بعد از طلاق با دیگری ازدواج نکرده باشد از ارث همسر سابق خود بهره مند می‌شود، هرچند که طلاق بائن بوده و رابطه زناشویی کاملاً قطع شده باشد.

میزان سهم الارث زن و شوهر:

در میزان سهم الارث زن و شوهر تفاوت‌هایی وجود دارد و همچنین وجود یا عدم وجود فرزندان در میزان سهم الارث زن و مرد تاثیر دارد و چنانچه مرد دارای همسران متعدد باشد نیز در میزان سهم الارث زن یا زنان، تغییراتی ایجاد می شود. این تغییرات عبارتند از:

1- چنانچه زن فوت کند و دارای فرزند یا فرزندانی نباشد، شوهر نصف اموال زن را به ارث می برد و اگر زن وارث دیگری مانند پدر و مادر نداشته باشد نیز بقیه اموال زن برای شوهر خواهد بود ولی اگر زن فوت کند و دارای اولاد و یا اولادِ اولاد باشد (زیرا اولادِ اولاد نیز در صورت نبود اولیاء خود جانشین آنها محسوب شده و مانند آنها ارث می برد) شوهر یک چهارم اموال زن را به ارث می برد.

2- در صورتی که شوهر فوت کند و اولاد نداشته باشد زن یک چهارم اموال شوهر را به ارث می برد ولی اگر شوهر دارای اولاد یا اولادِ اولاد باشد زن یک هشتم اموال شوهر را به ارث می برد و چنانچه زن بعد از فوت همسر خود و قبل از تقسیم ارث فوت کند، سهم الارث زن به وارثان وی تعلق خواهد گرفت.

3- چنانچه مرد دارای دو یا چند همسر باشد، سهم الارث زن یعنی یک هشتم بین همسران به طور مساوی تقسیم خواهد شد. البته در صورتی که همسران در عقد دائمی باشند و در هنگام فوت مرد نیز رابطه زوجیت و عقد دائم برقرار بوده باشد.

4- در ماده 946 اصلاحی مصوب 1387 قانون مدنی آمده است؛ زوج از تمام اموال زوجه ارث می برد و زوجه در صورت فرزنددار بودن زوج یک هشتم از عین اموال منقول و یک هشتم از قیمت اموال غیرمنقول اعم از عرصه و اعیان ارث می برد. در صورتی که زوج هیچ فرزندی نداشته باشد، سهم زوجه یک چهارم از کلیه اموال به ترتیب فوق است.

5- در ماده 948 قانون فوق نیز که پس از حذف ماده 947 تصویب شده است آمده؛ هرگاه ورثه از اداء قیمت امتناع کنند، زن می تواند حق خود را از عین اموال استیفاء کند.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

همه فکرهایت را کرده‌ای، همه حرکت‌هایی را که فکر کرده‌ای برای داشتن یک ازدواج موفق به درد می‌خورد را زده‌ای. خودت با خودت نشسته‌ای و دودوتا چهار تا کرده‌ای و بحث یک عمر زندگی را راه انداخته‌ای و به مرحله انتخاب رسیده‌ای... حالا رسیده به موضوعی که بیشتر می‌گویند به بزرگترها مربوط است و همیشه می‌گویند کی داده کی گرفته؟!! بله ؛ همان «مهریه» یا «صداق» معروف! درسته که فلسفه مهریه به خاطر بها و ارزشی است که به مقام زن می‌دهند، اما در این زمانه مهریه بیشتر ابزاری برای استفاده‌های نا به‌جا شده است. از همان ابتدا که بحث مهریه می‌شود به جدایی و مشکلات و ناسازگاری‌ها فکر می‌کنند و می‌گویند اگر مهریه‌ات را بالا بیندازی، وقتی فلان موضوع پیش آمد می‌توانی از آن به ‌عنوان اهرم فشار استفاده کنی و یا عندالمطالبه است می‌توانی آن را به اجرا بگذاری و ... . آخر یکی نیست بگوید، آدم حسابی! زندگی که ماندگاری آن و ثباتش در ترس از مهریه باشد ارزش دارد؟! پس لطفا اول از همه یک تجدید نظری در تفکرات گرانمایه‌تان داشته باشید و بدانید که مقصودتان از گرفتن مهریه چیست؟! در روایات و احادیث آمده است که مهریه کم نشان مبارکی زن است. اگر مهریه بالا نشان مقام بالای زن بود که مهریه حضرت زهرا(س) باید از همه ما بیشتر می‌بود! این حرف‌ها زده می‌شود تا بدانیم مهریه جای اعتماد و تعهد را نمی‌گیرد، یعنی اگر دنبال یک ازدواج خوب و موفق هستید باید تعهد اخلاقی برایتان مهم باشد نه میزان مهریه‌! در مهریه تعیین کردن، چشم و هم چشمی را کنار بگذارید، خودتان باشید و خودتان و زندگی‌تان! البته فرهنگ خانواده‌ها و عرف جامعه در این موضوع بی تاثیر نیست اما نهایتا این شما هستید که تعیین می‌کنید مهریه‌تان چقدر باشد. یادتان باشد تنها چیزی که باعث ماندگاری یک زندگی مشترک می‌شود، عشق و محبت و تعهد طرفین به یکدیگر و امانتداری است. دخترخانم‌ها باید بدانند که مهریه بالا، جهیزیه زیاد و سنگین و جشن‌های بزرگ و پر تشریفات سبب و عامل خوشبختی و سعادت نیست و آقاپسرها هم لطفا تا حدی مهریه را قبول کنند که واقعا توانایی پرداختش را دارند؛ می‌دانید که در هر صورت به گردن‌تان است. مهریه بهترین روش برای شکرگزاری از نعمت‌هایی که خدا به ما داده، خوب استفاده کردن و به جا استفاده کردن از آن نعمت است. پس چشمان‌تان را خوب باز کنید و نمونه‌های زیادی که در جامعه وجود دارد را بررسی و مقایسه کنید و عوامل خوشبختی‌شان را در بیاورید تا هم زندگی دیگران برای‌تان پندی باشد و هم شکر نعمت به جا آورده باشید.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

در همه روابط افراد و به ویژه زن و مرد در آفرینش انسان مغز به نحوی ساخته شده است که یک نیمکره مخصوص احساسات و امیال قلبی باشد و نیمی دیگر به امور عقلانی و تصمیم‌گیری اختصاص یابد. وقتی فردی یکی از این دو نیم‌کره را تعطیل می‌کند و فقط با یکی کار می‌کند یعنی فرضا فقط احساسی عمل می‌کند یا عاقلانه تصمیم می‌گیرد در هر دو حالت متحمل ضررهایی خواهد شد

به گزارش شبنم ها، مکتب رفتارشناسی یا پراکسیولوژی مطالعه استنتاجی کنش انسان بر اساس اصل کنش است. بنیانگذار این مکتب در ایران بر این اساس در مورد همه پدیده‌های اجتماعی دیدگاهی خاص و منحصربه‌فرد دارد که برخلاف برخی دیدگاه‌های دیگر کاملا واقعی و عملیاتی است. برای مثال طرفداران این مکتب به سود یا بازدهی خالص یک کنش بیش از هر چیزی اهمیت می‌دهند و هر چند این ارزش ذهنی است اما سبب می‌شود فرد شناختی در مورد نظمی که در ترتیب و پدیده‌های متقابل وجود دارد بیابد که کشف آن شناختی ورای دانش سنتی ایجاد می‌کند.

پروفسور حسین باهر، روانشناس، اقتصاددان یا حتی فیلسوف بزرگی است اما بی‌شک در ایران اولین جامعه‌شناسی بوده که با توجه به نظم پدیده‌های بازار، کردار انسان را از منظری دیگر به جز خوب و بد، درست و نادرست، عادلانه و ظالمانه، مورد بررسی قرار داده و به همین دلیل دیدگاه‌های او همیشه بدیع و بکر است. او در گفت‌وگو با آرمان معتقد است: اگر انسان خواهان موفقیت در زندگی اجتماعی است باید کردار خود را با نظم پدیده‌ها سازگار کند و تغییر از «من» آغاز می‌شود.

 میزان خشونت در جوامع در حال افزایش است و آمارها از میزان درگیری و نزاع تا انواع قتل موید این مطلب است. شاید بروز خشونت با توجه به وجود برخی نارسایی‌ها و نابهنجاری‌ها در کارکردهای زیست جمعی جوامع تا حدی اجتناب‌ناپذیر باشد اما بروز برخی از این نوع نابهنجاری‌های اجتماعی ممکن است عینیت بیشتری پیدا کند و از وقوع یک امر موردی به یک مقوله رایج تغییر کند. دیدگاه شما در این مورد چیست؟

وقوع این امر در جوامع مختلف، بسترهای کارکردی متفاوت خود را داراست. برای مثال باید میان جامعه عوضی و عوض‌شده تفاوت قائل شد. در جامعه عوضی افراد جاهل هستند اما در جامعه عوض شده افراد بی‌شعور. فرق جاهل با بی‌شعور در این است که فرد جاهل نمی‌داند کاری بد است و آن را انجام می‌دهد ولی فرد بی‌شعور با علم به اینکه کار یا رفتاری بد است آن را انجام می‌دهد.‌آدم بی‌شعور با علم به اینکه انجام برخی کارها اثرات منفی در روح و روان فرد باقی می‌گذارد این کارها را انجام می‌دهد. افرادی که در کوچه و خیابان آشغال می‌ریزند، آنهایی که وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرند وظایفشان را در آن حرفه به درستی انجام نداده و به کار دیگران رسیدگی نمی‌کنند و همه افرادی که به هویت اجتماعی و اینکه ما در اجتماع زندگی کرده وخواه ناخواه نسبت به دیگران تعهداتی داریم توجهی نداشته و فقط می‌خواهند به هر طریقی کار خودشان پیش برود مصادیقی از این بی‌شعورها هستند که با نادانان تفاوت دارند. ضعف قوانین در کنار فقدان فرهنگ و کمبود اقتصادی هم دراین رفتارها بی‌تاثیر نیست. مهم ترین دلیل اما در این است که الگوها اشکال دارد. درحال حاضر الگوی برخی جوانان آنگونه که باید باشد نیست. برای مثال فلان بازیگر یا فلان ورزشکاری که خودشان ممکن است بعضاً برخی ایرادات اخلاقی و رفتاری داشته باشند یا پدر و مادری که با معیارهای ذهنی جوانان فاصله دارند می‌توانند چنین الگویی برای حضور کارآمد در اجتماع باشند؟ جوان امروزی ممکن است فلان بازیگر یا ورزشکار را در رفتارهای اجتماع به عنوان الگو بداند آن هم فردی که مصرف و بهره‌وری بیشتر از زندگی مادی را تبلیغ کرده و ارزش خود می‌داند و نتیجه آن هم انواع رفتارها و تلاش‌هایی است که برخی جوانان می‌کنند و همه اهداف و انگیزه‌شان در زندگی معطوف به بهبود ظاهر و درآمد می‌شود. جوانان در این شرایط فکر می‌کنند برای مثال اگر پسر باشند با داشتن ماشین آخرین مدل و اگر دختر باشند با تیپ و قیافه آنچنانی می‌توانند شخصیت اجتماعی و مقبولیت کسب کنند درصورتی که باید نظام هنجارسازی مشخصی در بسترهای اجتماعی برای بروز هنجارهای مطلوب جمعی شکل بگیرد. برای مثال به‌رغم تأکید آموزه‌های دینی بر برابری و اهتمام بر ساده‌زیستی، در جامعه ما متأسفانه برخی این نکته را فراموش می‌کنند و باید به یاد داشت که رفتارهای سرمایه‌داری ومصرف گرایانه با روح دینی ما منافات دارد.

 در حال حاضر ما شاهد برخی آسیب‌های اجتماعی نظیر طلاق هستیم. در بحث طلاق و ازدواج مجدد به نظر شما چرا آمار طلاق در حال افزایش است؟ در کنار اینکه در طلاق مشکلات فراوانی برای دو نفر پیش می‌آید بعد از جدایی هم شاهدیم هم زنان و هم مردان مشکلات زیادی پیدا می‌کنند. با وجود این، به تازگی اعلام شده است 90درصد زنان بعد از جدایی هرگز ازدواج نمی‌کنند و 90 درصد مردان بعد از جدایی ازدواج مجدد می‌کنند. به نظر شما دلیل آن چیست؟

آقایان ریسک ازدواج را راحت‌تر می‌پذیرند ولی خانم‌ها وقتی ضربه سختی می‌خورند آمادگی برای ازدواج مجدد ندارند. به‌طور کلی این به دیدگاه این دو جنس برمی‌گردد و تفاوت‌هایی که با هم دارند. این جمله که «همه مردان مثل همند» در کلام خیلی از زنان وجود دارد ولی شما هیچ مردی را نمی‌یابید که بگوید «همه زنان مثل همند». در کنار این باید به این اعتراف کرد که زنان خودکفاتر و مستقل‌تر از مردان هستند. در کنار همه اینها باید گفت یکی از دلایل تزلزل بنیان خانواده‌ها در کنار مسائل فردی، مسائل اجتماعی است. خیانت در همه روابط زن و مرد تبعات سنگین برای آن رابطه دارد و امکان ندارد بعد از اینکه دیگری وارد حریم رابطه دو نفر بشود، آن رابطه ادامه پیدا کرده و این یک نیاز غریزی است که ربطی به زمان فعلی و ازدواج‌های فعلی ندارد. در همه زمان‌ها بشر به اولین حسی که در وجود خودش پی برد احساس دوست داشتن دیگری و جنس مخالف بود و هیچگاه دوست نداشت این حس را با فرد دیگری شریک باشد. به همین دلیل فلسفه و معنای عشق و ازدواج زن و مرد در همه فرهنگ‌ها بر ازدواج یک زن با یک مرد و تعلق آنها به یکدیگر تعریف شده و هرچه درجه این باهم‌بودن بدون راه دادن غیر و دیگران بیشتر شود میزان محبت و عشق در رابطه زناشویی بالاترمی‌رود و بدون آن ارتباط سالم معنا و مفهومی ندارد.

 شیوه کنترل برخی هنجارهای اجتماعی مانند حجاب به نحوی است که باید با لحاظ رویکردهای مناسب، فرد و جامعه را در بستر اجتماع به گونه‌ای هدایت کرد که اقبال مطلوب به این هنجارهای اجتماعی نهادینه شود و از برخی رفتارهای سلبی پرهیز کرد.با توجه به اینکه شما تالیفاتی نیز در زمینه اسلام و عرفان‌شناسی دارید، درون‌مایه واقعی حجاب چیست؟

به‌طور کلی باید بگویم در اسلام آن چیزی که به آن اشاره مستقیم شده در بحث حجاب و عفاف عدم تبرج و خودنمایی زن و مرد در اجتماع است و باید رفتارشان به نحوی باشد که در روابط اجتماعی شخصیت آنها ملاک سنجش قرار بگیرد نه شخص آنها. اینجا مسأله فقط دو تار مو و کوتاه بودن مانتو نیست زیرا در مواردی برخی افرادی که ظاهر را مراعات می‌کنند و نحوه پوشش آنها خودنمایی نمی‌کند ممکن است با رفتار و کلام خود  درجه‌ای از خودنمایی را ایجاد کنند. این عدم خودنمایی در اسلام با نام عفاف و در قرآن با نام تبرج به آن اشاره شده؛ یعنی فرد خودش را تابلو نکند و ریبه ایجاد نکند. ریبه یعنی کشش دو جنس مخالف به هم در صورتی که محرم هم نیستند و برای پیاده کردن این هنجار نمی‌توان فقط با سخت‌گیری در مورد یک بخش از این قضیه یعنی پوشش ظاهری این نظم را مستقر کرد. قبل از هر دستور طریقتی یک روش شریعتی وجود دارد و باید فرهنگ بالا برود. البته اگر رفتاری نظم را به هم می‌زند و زندگی عمومی مردم را مختل می‌کند این قوانین هستند که باید برای این راهکاری در نظر بگیرند و درجه و نوع مجازات را بر اساس هر جرم مشخص کنند تا هرج و مرج ایجاد نشود. وقتی حاکمیت اسلامی وجود دارد مسائل فردی به عمومی تبدیل می‌شود و همانطور که اگر فردی به شما حمله و شما را زخمی کند، نمی‌توانید مقابله به مثل کرده و باید به پلیس مراجعه کنید، دموکراسی یعنی اینکه قوانین، به جای افراد حقوقشان را مطالبه و رفع کند. در زمان حضرت علی(ع) هم وقتی فردی به آن حضرت مراجعه و عنوان کرد زره حضرت متعلق به اوست، امیرالمومنین(ع) به او فرمودند: بسیار خوب! اما این ادعای توست! نزد قاضی برو و ادعای خودت را ثابت کن تا زره را به تو بدهم. وقتی حاکمیت اسلامی است یعنی کسی سرخود نمی‌تواند اقدامی کند و تبعیت افراد از قوانین اصل مسلمی است و اینکه در برخی موارد ما شاهدیم برای مثال برخی افراد وارد صحنه مجازات یک محکوم و متهم می‌شوند از مصادیق این امر است. در کنار اینکه باید به این هنجارها از طریق منابع رسمی رسیدگی شود، باید گفت برخوردهای سلبی نتیجه لازم را نخواهد داشت.

 برخی از کارشناسان از تنشی جدید در جامعه نام می‌برند و از گروه‌هایی که گرفتار این تنش‌ها هستند با عنوان جامعه بداخلاق یاد می‌کنند که در آن اعضای جامعه بی‌آنکه مجالی برای گفت‌وگو به یکدیگر بدهند، واکنش‌هایی به دور از منطق دارند. این مساله را چطور تبیین می‌کنید؟

گفت‌وگو یا مذاکره یعنی تبادل نظریات طرفینِ یک رابطه انسانی و این فعل ابزار اولیه‌ ارتباطات انسان‌های فرهیخته است تا هم از خواسته‌های یکدیگر مطلع شوند و هم موارد اختلاف ذهنی را مرتفع سازند که هر دو مولفه می‌تواند در تعالی یک جامعه نقش داشته باشد.گفت وگو مکانیسمی دارد که هم می‌تواند روی جامعه اثر بگذارد و هم از جامعه با فرهنگ بالا تاثیر بپذیرد. یکی از مشکلاتی که جامعه امروز با آن مواجه شده، کمرنگ شدن فرهنگ گفت‌وگو در میان افراد است به گونه‌ای که حتی در خانواده‌ها نیز بسیاری از مشکلات، ناشی از همین فقدان گفت‌وگو میان اعضای خانواده است؛ کم‌رنگ شدن گفت‌وگو بین اعضای خانواده‌ یعنی سست شدن روابط بین ارکان یک سازمان و بنابراین آسیب‌پذیر شدن سازمان خانواده به‌ویژه در تلاطم‌های اجتماعیِ امروزین که هیچ‌کسی به تنهایی توان حل آنها را ندارد، آسیب‌های فراوانی را به دنبال دارد. زمانی که روابط در خانواده سست شود، زمینه برای آسیب‌پذیری اعضای آن در برابر شرایط محیطی افزایش می‌یابد که این خود زمینه مشکلات بعدی را فراهم می‌کند. عوامل زمانی و مکانی باعث ایجاد و تسریع توسعه‌ این سست عنصری شده‌اند که از مهم‌ترین آنها می‌توان به انقباض‌های فرهنگی داخلی اشاره کرد که هر چه بیشتر فضا را برای توسعه‌ فرهنگ گفت‌وگو نامناسب می‌کند.

در مقابل باید به انبساط‌های کاذب هم اشاره کرد که از طریق ماهواره‌ها، تولیدات رسانه‌ای نوین، مثل فیلم‌ها، سریال‌ها، بازی‌های کامپیوتری و دیگر تکنولوژی‌های نوین ارتباطی و رسانه ای اشاعه می‌یابند و در شرایط امروز کشور هر یک پیامدهایی را در خانواده‌ها به دنبال داشته‌اند.برخی بر این عقیده‌اند که گسترش فردگرایی از جمله عواملی است که فرهنگ گفت‌وگو را تضعیف می‌کند درحالی که شاید در برخی جوامع که اتفاقا فردگرایی در آنها رواج دارد، بسیاری از مشکلات از طریق گفت‌وگو حل می‌شود و برخی بداخلاقی‌ها اصلا دیده نمی‌شود. فردگرایی (individualism) با تفرعن (dictatorship) تفاوت ماهوی دارد. اولی خودش را می‌خواهد و دومی دیگری را نمی‌خواهد. بنابراین فردگرا به دلیل منافع خودش با دیگری مذاکره می‌کند ولی دیکتاتور می‌خواهد سر به تن کسی نباشد که با او گفت وگو کند. از این جهت است که در جوامعی که فردگرایی وجه غالب زندگی اجتماعی محسوب می‌شود، باز هم می‌توان گفت‌وگو را در آن مشاهده کرد که دلیلش همان دستیابی به نفع شخصی است.رسانه‌ها به‌ویژه رسانه ملی (تلویزیون) اگر مردمی عمل کنند و زمینه‌های تبادل اندیشه صاحب‌نظران مختلف را فراهم سازند، قطعا دانش و بینش مخاطبان ارتقا می‌یابد که این مساله خود پیش‌درآمد ایجاد فضای گفت وگو است.اکثر نهادهای مدنی، از خانواده گرفته تا دبستان، دبیرستان، دانشگاه و رسانه‌های مختلف، همه و همه می‌توانند این قدم ارزشمند را بردارند، ولی فرهنگستان‌ها و فرهنگسراها و آموزش و پرورش باید منشور صحیح مذاکره و گفت‌وگو را تدوین کنند که این مساله می‌تواند گام مثبتی در ترویج و نهادینه شدن فرهنگ گفت‌وگو در جامعه باشد.

 نرخ پایین ازدواج و درصد بالای جوانانی که هنوز ازدواج نکرده‌اند در کنار شکل‌گیری پدیده‌ای مذموم که در آن زن و مرد با هم زندگی می‌کنند بدون اینکه عقد رسمی صورت بگیرد، باعث شده پدیده ازدواج سپید هم در رده آسیب‌های اجتماعی فعلی دسته‌بندی شود. نظر شما در این‌باره چیست؟

اسلام دو نوع ازدواج را مشخص کرده و خارج از این دو نوع هیچ نوع رابطه دیگری را بین مرد و زن جایز نمی‌داند. بر این اساس در ازدواج دائم یک زن با یک مرد با صیغه انکهتم، مهریه و بدون مدت یعنی نامحدود و تا زمانی که زنده هستند ازدواج می‌کنند و در ازدواج موقت همه این شرایط وجود دارد فقط مدت زمان آن هم معلوم است.تنها شرط ازدواج در اسلام این است که مانع شرعی وجود نداشته باشد. یعنی نه مرد و نه زن در عقد دائم یا موقت فرد دیگری نباشند. به جز این دو شکل ازدواج هیچ نوع دیگری از قدیم تا به امروز وجود نداشته است. در کنار نیت که باید همین باشد شرط ازدواج نه فقط در اسلام بلکه در همه ادیان و حتی آیین‌ها رابطه زناشویی فقط یک زن با فقط یک مرد است. این به قول معروف هر کی هر کی شدن روابط که متاسفانه در عصر فعلی شاهد آن هستیم حتی در حیوانات هم به این شکل نیست و حیوانات هم وقتی تنها می‌شوند به هر ارتباطی دست نمی‌ زنند. بنابراین برای ما و در فرهنگ ما فقط ازدواج یک نفر با یک نفر در درجه اول دائمی و در درجه دوم موقت معنا دارد و در فرهنگ‌های دیگر همین ازدواج یک نفر با یک نفر حالا بدون عقد رسمی و مطمئنا با شرایط و اصولی که دو طرف به آن واقفند انجام می‌دهند اما ‌ازدواج یکی با چندتا یا چندتا با یکی و چندتا با چندتا و این اشکال مذموم جدید ارتباط و متاسفانه ازدواج که ما شاهد آن هستیم رفتاری فراپست‌مدرنیسم است که نه‌تنها پیشرفته و کامل شده نیست بلکه تا حد زیادی به جاهلیت و دوران بدوی و بی‌خردی بشر نزدیک است. در قبایل بدوی هم این قبیل اتفاقات نمی‌افتاد.  اگر ما شرافت انسانی خود را حفظ کنیم و به نیاز جنسی در جای خود و به درستی توجه شود موضوعی طبیعی است، در غیر این‌صورت، تبدیل به عقده‌ها و مسائلی در ناخودآگاه فرد می‌شود که قابل بیان نیست.

 شما قبلا گفته بودید ایرانیان فقط از یک نیمکره مغزشان استفاده می‌کنند و بیشتر با احساسات تصمیم می‌گیرند.این چه تبعاتی دارد و ما نمونه‌های این تصمیم‌گیری‌ها را در کجا‌ها می‌بینیم؟

در همه روابط افراد و به ویژه زن و مرد در آفرینش انسان مغز به نحوی ساخته شده است که یک نیمکره مخصوص احساسات و امیال قلبی باشد و نیمی دیگر به امور عقلانی و تصمیم‌گیری اختصاص یابد. وقتی فردی یکی از این دو نیم‌کره را تعطیل می‌کند و فقط با یکی کار می‌کند یعنی فرضا فقط احساسی عمل می‌کند یا عاقلانه تصمیم می‌گیرد در هر دو حالت متحمل ضررهایی خواهد شد که دیگران هم از این آسیب‌ها در امان نمی‌مانند. بهتر است انسان راهی را که آغاز می‌کند با عشق انتخاب کند و با عقل ادامه دهد یا با عقل انتخاب کند و با عشق ادامه دهد یا هردو. وقتی که یکی از این راه‌ها کامل تعطیل شود تک بعدی بودن در دنیایی که همه چیز آن چند وجهی و به نوعی تعبیه شده که با روحیات چند بعدی انسان سازگار باشد جواب نمی‌گیرد و دیر یا زود باید روشش را عوض کند. وقتی دختر یا پسر جوانی بدون درایت و کمک گرفتن از عقل خود یا دیگری و یک مشاور با فرد جنس مخالف خود وارد ارتباط شده و گره عاطفی ایجاد می‌کند این یعنی در شروع رابطه فرد درست عمل نکرده و فقط به ندای احساس و امیال پاسخ داده است. در همه تصمیماتی که فرد در طول زندگی می‌گیرد باید توازن بین نیمکره عشقی و عقلی رعایت شود و این کار فقط با آموزش و فراگیری تکنیک‌های این کار مقدور است.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش شبنم ها به نقل از سلامت نیوز، همه چیز از جشن نامزدی شروع شد، آنها که معتقد بودند خودشان و رابطه عاطفی میانشان اهمیت دارد و اختلاف فرهنگی و مذهبی بین خانواده‌ها نمی‌تواند هیچ خللی به زندگیشان وارد کند، از همان شب نامزدی و دلخوری‌های پیش آمده بین خانواده‌ها متوجه شدند که در این مورد اشتباه کرده‌اند، چون اختلاف در دیدگاه‌های مذهبی و پایبند نبودن به مناسک دینی چون نماز خواندن و روزه گرفتن بعدا هم در طول زندگی مشترک کوتاهشان ادامه یافت و کار به جایی رسید که پس از شش ماه نتوانستند یکدیگر را تحمل کنند و تن به جدایی دادند... .

تا به حال درباره معیارهای گوناگون برای ازدواج زیاد شنیده‌اید که هر کدام هم در جایگاه خودشان از اهمیت زیادی برخوردار هستند، اما در میان همه این معیارها تشابه مذهبی و فرهنگی دختر و پسر و خانواده‌های آنها برای ازدواج و شروع یک زندگی موفق، بالاترین اهمیت را در تداوم زندگی مشترک افراد دارد.

عقاید دینی بخش مهمی از فرهنگ و ذهنیت یک فرد را تشکیل می‌دهد که از شیوه زندگی و فعالیت‌های روزمره تا تربیت فرزندان و نوع روابط و معاشرت‌ها تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم تناسب اعتقادی در ازدواج، اولین و مهم‌ترین عامل تفاهم است.

وقتی از دختر یا پسری درباره معیارهایش برای ازدواج سوال می‌شود، معمولا جواب‌هایی مثل داشتن خانواده خوب، سطح تحصیلی و طبقاتی قابل قبول، چهره خوب، اندام مناسب و... شنیده می‌شود.

جلالی، کارشناس ارشد روان‌شناسی، با اشاره به تجربه کاری خود در زمینه مشاوره، می‌گوید: قبل از ازدواج تمام جوانب اعم از این‌که تشابه و تفاهم در چند زمینه باید وجود داشته باشد یا این‌که تفاوت‌های موجود در دختر و پسر تا چه حد قابل چشم‌پوشی و گذشتن و تا چه حد جدی و مهم است را باید در نظر بگیریم.

وی می‌افزاید: مسائل مختلفی مثل میزان رشد عاطفی، تناسب هوشی و تشابه علایق و طرز تفکر، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، تشابه تحصیلی، طبقاتی و حتی تناسب در ویژگی‌های ظاهری طرفین باید بررسی شود.

از نظر میزان رشد عاطفی، شخصی که ناپخته و خام است نمی‌تواند با فردی که از نظر عاطفی پخته است، تجربیات عاطفی ارضاکننده‌ای داشته باشند و در جریان زندگی همیشه می‌پندارد همسرش به او علاقه‌ای ندارد، چون ابراز علاقه نمی‌کند و علاقه خودش را با غافلگیر کردن او یا به صورت کلامی نشان نمی‌دهد، در صورتی که همسر او این طرز ابراز علاقه را بچگانه و حتی توقعات او را سطح پایین می‌داند که همین مساله به بروز مشکلات زیادی در زندگی مشترک آنها ختم می‌شود. وقتی همسران از نظر بهره هوشی هم خیلی زیاد با هم تفاوت داشته باشند زندگی کلافه‌کننده‌ای برایشان به وجود می‌آید که در آن دائم یکی در حال تحقیر دیگری است.

جلالی همچنین با اشاره به تشابهات در علایق و طرز تفکر، می‌گوید: به طور حتم نباید دو نفر که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند، عین هم و آیینه هم باشند، اما حتما باید با هم تناسب داشته باشند و این تناسبات در مورد علاقه‌ها و طرز فکر هم بسیار اهمیت دارد، به طور مثال مردی که عاشق سر و صدا و مهمانی و بودن در جمع است نمی‌تواند با خانمی که درونگراست و همیشه ترجیح می‌دهد با همسرش در سکوت و تنهایی باشد زندگی مشترک خوبی داشته باشد، چون هر دو همیشه ناراضی هستند و نمی‌توانند هیچ تجربه و خاطره مشترک خوشایندی با همدیگر داشته باشند.

وی می‌افزاید: این مساله در مورد تشابه تحصیلی و طبقاتی هم صدق می‌کند و یک فرد تحصیلکرده نمی‌تواند نقاط مشترک زیادی با فردی که تحصیلات پایینی دارد، داشته باشد. در مورد اختلافات طبقاتی هم همین‌طور است و این نکته گر چه در ابتدای زندگی ممکن است به چشم نیاید، اما در درازمدت مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند و یکی از نکات جالبی که در این زمینه می‌بینیم این است که بیشتر، آن فردی که از نظر تحصیلی و طبقاتی پایین‌تر است ابتدا شروع به ناسازگاری می‌کند و دردسرساز می‌شود و آن هم به دلیل حقارتی است که در رابطه با طرف مقابلش احساس می‌کند؛ در حالی که اگر همین فرد با کسی هم‌طبقه و هم‌شأن خودش ازدواج کرده بود می‌توانست بسیار هم سازگار باشد و زندگی موفقی داشته باشد.

اختلاف در سطح ایمان و اعتقاد دینی

در نگاه اول شاید غیرقابل‌باور و کمی اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما در تمام موارد مطرح شده در مورد معیارهای ازدواج، تشابه مذهبی و فرهنگی نقش دارد.

ریحانه جلالی در این باره می‌گوید: تشابه مذهبی روی تک‌تک معیارهای افراد برای ازدواج سایه می‌اندازد و اعتقادات مذهبی هر فرد و خانواده‌اش، علایق، طرز فکر، آداب، سنت و حتی دیدگاه‌های افراد در مورد خانواده‌های یکدیگر و... را نیز شامل می‌شود.

مراسم و آداب و سنت‌ها در افراد مذهبی و غیرمذهبی یا به طور کلی در افرادی که تفاوت خیلی زیادی در سطح اعتقاد و مذهب با یکدیگر دارند، متفاوت است.

جلالی می‌افزاید: حد و مرزها و شوخی‌های افراد با یکدیگر، جداسازی آقایان و خانم‌ها و حتی تعیین سن ازدواج و چگونگی ازدواج مثل سنتی یا مدرن بودن آن، در افراد با سطح فرهنگی و مذهبی مختلف، متفاوت است.

در مواردی ممکن است دو نفر به دلیل علاقه‌ای که بین آنها به وجود آمده، از این اختلاف فرهنگی و مذهبی چشم‌پوشی کنند و در ابتدا خود را با شرایط دیگری و خانواده او سازگار سازند یا حتی یکی به خاطر دیگری از خانواده خود به طور کامل طرد شود یا خود او از آنها کناره‌گیری کند، اما جلالی معتقد است زمانی که کمی از شور و شوق اولیه زندگی مشترک کاسته می‌شود و زندگی به روال عادی خود برمی‌گردد، به طور معمول این افراد از انتخاب خود پشیمان می‌شوند و نمی‌توانند خود را همرنگ دیگری کنند و در مواردی هم که یک نفر از خانواده خود دور یا طرد شده است، دائم با دیدن کوچک‌ترین خطایی، طرف مقابل را به بی‌لیاقتی در برابر از خودگذشتی خود متهم می‌کند!

به گفته این کارشناس مسائل خانواده، باثبات‌ترین ازدواج‌ها، بیشترین تشابهات و تناسبات را دارند و از تشابه مذهبی هم می‌توان به عنوان مهم‌ترین عامل تفاهم و درختی نام برد که شاخه‌ها و تبعات آن روی همه معیارهای دیگر سایه انداخته است.

دین قسمت مهم فرهنگ و ذهنیت و شیوه زندگی هر فرد است و روابط و معاشرت و بویژه تربیت فرزندان را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد.

اختلاف در تربیت فرزندان، ناشی از اختلاف مذهبی

دختر و پسری که با اختلاف در نوع اعتقادات ازدواج می‌کنند، حتی اگر قبل از ازدواج به این توافق رسیده باشند که به مسائل مربوط به مذهب کاری ندارند، پس از کاهش احساسات پرشور جوانی، در زمینه‌های مختلف اختلاف نظر و احتمالا‌ ناسازگاری خواهند داشت. تصور کنید در چنین خانواده‌ای پای یک کودک نیز به میان بیاید. تربیت و پرورش کودک یکی از زمینه‌های مهم برای ناسازگاری‌های دائم زن و شوهر خواهد بود.

به طور معمول، فرزندان چنین ازدواج‌هایی نه عقیده پدر را قبول می‌کنند و نه عقیده مادر، بلکه برخلاف قوانین جامعه و بشریت حرکت می‌کنند.

جلالی هم وضعیت تربیت بچه‌هایی را که در این خانواده‌ها به دنیا می‌آیند اسفبار توصیف می‌کند و می‌گوید: در بهترین شرایط فرض می‌کنیم اختلاف چندانی بین پدر و مادر در این زمینه به وجود نیامده و یکی خود را با شرایط خانواده دیگری سازگار کرده است و فقط در زمان رفت و آمد با آنها مجموعه‌ای نکات را به صورت نمایشی رعایت می‌کند، حال فکر می‌کنید چه بلایی بر سر فرزند این خانواده می‌آید؟ فردی که از کودکی شاهد نقش بازی کردن والدین و نیرنگ آنهاست مثلا مادر را می‌بیند که به منزل خانواده پدری می‌رسد چادر به سر می‌کند یا برعکس پدر رفتاری در خانواده مادری نشان می‌دهد که به آن اعتقادی ندارد، این فرد علاوه‌بر این‌که هرگز نمی‌تواند اعتقاد ثابت و درستی پیدا کند از نظر شخصیتی هم دچار دوگانگی و تزلزل می‌شود.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یک روان شناس گفت: توجه به زیبایی و ثروت فرد در نهایت منجر به پشیمانی خواهد شد.

به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، دکتر زهرا عبدی روان شناس در خصوص تغییر نگرش جوانان به ازدواج و تغییر ملاک‌های مشخص آنها گفت: امروزه ملاک بسیاری از جوانان برای ازدواج به سمت زیبایی ظاهری و مادی گرایی پیش رفته است و متاسفانه ملاک‌های اصلی و قدیمی که همان اصالت خانوادگی و معنو‌یات است اهمیت و ارزش واقعی خود را از دست داده است.

وی پیرامون افزایش و بالا رفتن آمار طلاق اظهار داشت: این بالا رفتن آمار طلاق باعث نگرانی است چرا که تعدادی از این طلاق ها ریشه در ملاک افراد در موضوع مادیات و زیبایی طرف مقابل دارد.

این عضو بسیج جامعه پزشکی توجه زیاد به زیبایی فرد به عنوان یک عامل اصلی برای انتخاب شریک زندگی و تاکید بر غلط بودن این باور افزود: توجه به زیبایی فرد رفتار غلطی نیست اما بهتر است ملاک های دیگر در اولویت انتخاب افراد قرار بگیرند.

عبدی با بیان اینکه ملاک‌های خوب باید بیشتر مورد توجه افراد جهت انتخاب شریک زندگی مورد توجه قرار بگیرند، تصریح کرد: داشتن اخلاق خوب توجه به معنو‌یات، داشتن اصالت خانوادگی، داشتن زیبایی متناسب و یک شغل خوب از ملاک‌های مناسب و خوب جهت انتخاب یک فرد برای زندگی است.

وی عنوان کرد: اغلب افرادی که در ابتدا و شروع زندگی ثروت و زیبایی فرد را ملاک انتخاب خود قرار داده‌اند پشیمان شده و این بیان‌گر آن است که این افراد احساسات خود را بر عقل ترجیح داده‌اند.

عبدی پیرامون نقش مشاور خانواده در این زمینه خاطر نشان کرد: باید قبل از ازدواج حتما به یک مشاور مراجعه شود

به گزارش پارس به نقل از مشرق هر که با زنى به خاطر زیبایى‏‌اش ازدواج کند، دلخواه خود را در او نبیند.

پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم فرمودند:

هر که با زنى به خاطر زیبایى‏‌اش ازدواج کند، دلخواه خود را در او نبیند و هر که با زنى به خاطر مال و ثروتش ازدواج کند خداوند او را به همان مال و ثروت واگذارد، پس بر شما باد به ازدواج با زنان متدیّن.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش سایت خبری تحلیلی 9 صبح به نقل از ماهنامه تندرستی: حتی سازگارترین و انعطاف‌پذیرترین کودکان نیز پیامدهای طلاق را تا مدت‌ها پس از این رویداد احساس می‌کنند. نتایج تحقیقات بعضی روان‌شناسان نشان می‌دهد بالاترین و بیشترین اثر طلاق روی کودکان، 15 تا 25 سال پس از رخ دادن طلاق والدین بروز می‌کند، یعنی درست زمانی که این کودکان وارد روابط عاطفی مهم زندگی خود می‌شوند.

آنها دائماً به این فکر می‌کنند که در این امر شکست خواهند خورد. حال اگر شما فردی هستید که شریک زندگی‌تان یک فرزند طلاق است، خوب است نکات زیر را در رابطه با او مدنظر داشته باشید. همیشه دوست داشتن یک فرزند طلاق کار ساده‌ای نیست. اگر هر دو طرف به رابطه‌ پایبند باشند، برای حفظ ملزومات اصلی یک رابطه سالم و شاد باید تلاش کنند.

1-به شما اطمینان کامل نخواهد داشت

در ناخودآگاه یک فرزند طلاق این عبارات ممکن است جا افتاده باشد که: «گمان می‌کنم مشکلاتی در رابطه با اطمینان داشتن و اعتماد کردن، همیشه اطراف من وجود دارد. گاهی ایمان داشتن به شریک زندگی‌ واقعاً مشکل می‌شود

زمانی که با یکی از فرزندان طلاق ارتباط برقرار می‌کنید، جلب اعتماد آنها دشوار می‌شود. مخصوصاً اگر یک یا هر دوی والدین این افراد پس از طلاق تبدیل به فردی غیر قابل‌اتکا شده باشد. زمانی که یک فرزند طلاق، ایمان خود به والدین را از دست می‌دهد، بی‌اعتمادی و عدم اطمینان به دیگران نیز در او پدید می‌آید. هالی جی، مادر مطلقه سه دختر، از تجربه خود چنین می‌گوید: «اعتماد برای دختران من مسئله بزرگی است. می‌بینم که اطمینان کردن به مردان تا چه حد برای دختران من مشکل است. پدر آنها هنوز در قید حیات است اما در هفت سال گذشته اصلاً با آنها تماسی نگرفته است. حتی زمانی که دختران من با او تماس گرفتند، او پاسخ نداد

2- همچنان آسیب‌پذیرند

طلاق به عمق زندگی و آینده کودکان نفوذ می‌کند و این احساس سرخوردگی و درد در بسیاری از بزرگسالانی که فرزند طلاق بوده‌اند، همچنان دیده می‌َشود. اصلا مهم نیست که فرد چند سال دارد، طلاق پدر و مادرش همچنان او را رنج می‌دهد.

3- باید بدانند که می‌توانند روی شما حساب باز کنند

شاید پدر قرارهای تفریحی آخر هفته را فراموش کند و شاید مادر تمامی بازی‌های فوتبال را زا دست بدهد‌،پس اگر به این افراد قول می‌دهید که ساعت 6 بعدازظهر جایی باشید، ‌حتما همان ساعت 6 بعدازظهر در آنجا حضور داشته باشید. اگر متعهد می‌شوید که گاراژ را تمیز کنید، ‌واقعا گاراژ را سر وقت تمیز کنید.

4- به شفافیت احساسی نیاز دارند

طلاق برای بزرگسالان ایجاد سرددرگیم میکندو این سردردگیم در کودکان شدیدتر است. همین باعث می‌شود که مردم احساسات خود راسرکوب کرده و با تحمل صرف‌ زخم‌ها و آسیب‌های روحی خود به زندگی ادامه دهند. در این شرایط یک فرزند طلاق حرفش این است که «همسر من باید بداند من به شفافیت در مورد احساسات هم خودم و هم او نیاز دارم. صحبت نکردن درباره احساسات واقعا برای من اضطراب‌آور است. گمان می‌کنم این تا حدی از هر دو طرف اصلی خانواده من نشأت می‌گیرد که درباره احساسات خود صحبت نمی‌کردند

5- از تغییر تنفر دارند

طلاق تغییری آسیب‌زا برای هر کودکی است که متارکه والدین خود را تجربه می‌کند. امنیت، آسودگی و امید یک کودک ناگهان از بین می‌رود. جدایی ناگهان از یکی از والدین حس غیرمنتظره‌ای برای کودک دارد.

6- درکی از چگونگی یک رابطه سالم ندارد

ازدواج‌های شاد و سلامت، پایه‌های قوی در ارتباط، احترام، ‌پذیرش، اعتماد،‌ حق‌شناسی و دوستی دارند. زمانی که زوجین از هم جدا می‌‌شوند، اغلب و عموما به این دلیل است که ازدواج آنها پایه‌های سستی دارد، پس معنا و مفهوم روابط سالم برای بسیاری از کودکان طلاق دچار تحریف و ابهام می‌شود. تصور فرد از یک خانواده ایده‌آل گاهی بیشتر شبیه به یک افسانه است،‌ زیرا اصلا پایه و ریربنایی برای توقعات و وظایفش در ذهن ندارد.

7- احساس سرپرست بودن دارند

بسیاری از کودکان طلاق احساس می‌‌کنند که باید مراقب پدر یا مادر خود باشند. از آنجایی که سرپرستی اولیه بر عهده ماده است،‌ بسیاری زا مادران طلاق حتی برای حمایت های حسی به کودکان خود پناه می‌برند که حس حمایت قوی در خود دارد. پس اگر شما به شخصی علاقه‌مند شده‌اید که فرزند طلاق بوده است، شاید خو را «تحت مراقبت و محافظت» بیابید. توجه کنید که این می‌تواند اثری از یک نیاز دوطرفه باشد که فرد مورد علاقه شما شاید از آن مطلع یا بی‌خبر باشد.

8- می‌خواهند کنترل همه چیز را در دست بگیرند

شما هرگز حس کودکی را نداشته‌اید که والدینش او رارها کرده‌اند. شاید درک این موضوع دشوار باشد که را برای فرد مورد علاقه شما این قدر مهم است که کنترل کامل روی تمامی جنبه‌های زندگی‌اش داشته باشد. شاید زندگی کردن به عنوان یک کودک طلاق باعث شد تا بسیاری از چیزها در زندگی فرد با دستور به او دیکته شوند،‌ بنابراین اکنون به عنوان یک فرد بالغ،‌ می‌خواهد زندگی‌اش را کاملا تحت کنترل خود داشته باشد.

9- در نهان خود بر این باورند که رابطه‌شان دچار شکست می‌َشود

باید بدانید که یکی از عمیق‌ترین ترس‌های فرد مورد علاقه شما در این است که رابطه‌اش با شما سرانجامی شومی خواهد داشت. اگر والدین نتوانستند موفق باشند، شاید او هم نتواند. این می‌تواند مانند جنگی بدون هیچ دلیل خاص بروز کند؛ مگر در مواقعی که ببیند در نزدیک و صمیمیت با او قرار دارید.

10- می‌خواهند رابطه‌شان با شما تا ابد ادامه داشته باشد

این موضوع در شکل عمیق‌ترین ترس آنها ظاهر می‌شود، اما آنها واقعا می‌خواهند که رابطه‌شان با شما حفظ شود و باقی بماند. این تضادی که شما در فرد مورد علاقه خود مشاهده می‌کنید شاید به صورت اضطراب، نگرانی و نیاز ظاهر شود. پس مهربان و دلسوزانه با او رفتار کنید. درک کنید که واقعا می‌‌خواهد که رابطه‌اش با شما شاد و سالم باشد. یک فرزند طلاق به سختی اطمینان می‌کند، اما اگر با صادقانه به او محبت کنید، قدرتان را حسابی می‌داند.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش سایت خبری تحلیلی 9 صبح، عطیه رضایی، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی: در این سال ها با افزایش شوک آور آمار طلاق روبرو شدیم. در غالب اوقات، طلاق های دوران عقد به این دلیل روی می دهند که انتخاب افراد اشتباه بوده است؛ آنقدر اشتباه که لازم شده همسران در مدت کوتاهی از هم جدا شوند.

مشکلاتی مانند مسکن، شاغل نشدن مرد، توانایی نداشتن خانواده در تهیه جهیزیه و بسیاری مسائل دیگر، از اصلی ترین دلایل طلاق در این دوران هست اما چگونه می شود از این مسئله پیشگیری کرد و اگر پیش آمد چه کار کنیم که کمتر ضربه بخوریم؟!

«اگه دقیقا از حال این روزام بخوام بگم، بیشتر بین حس تنفر و عشق درگیرم. یه روز اون رو می بخشم، چون حس دوست داشتن و دلتنگی میاد سراغم، یه روزم که یاد خاطرات تلخ می افتم ازش متنفر می شم و بدم میاد ولی چیزی که بیشتر از همه داره تو این روزا اذیتم می کنه، کمبود اعتماد به نفسه. ان روزا که اون سر هر چیزی ازم ایراد گرفت و تحقیرم کرد، باعث شده الان تصمیم گیری برام خیلی سخت بشه.

به روی خودم نمی یارم ولی خودم رو تو هر چیزی از یک آدم معمولی هم کمتر می بینم. وقتی می خوام یه چیز بخرم به خودم می گم اگه الان او اینجا بود به خاطر این خریدم مسخره ام می کرد یا وقتی می خوام جایی حرف بزنم، حس می کنم خیلی چرت و پرت حرف می زنم، فقط بقیه از روی ناچاری دارن حرفم رو گوش می دن. حس می کنم کلا برخوردم، حرفام، قیافم یه مشکلی داره که تا حالا کسی روش نشده چیزی بهم بگه. تازه بعضی روزا دچار عذاب وجدان شدید می شم، از اینکه چرا یه سری رازهای زندگی شخصی خودم رو برا دیگران گفتم. همش این حس رو دارم که من توی زندگیم، همیشه دچار شکست خواهم شد. با خودم روزا فکر می کنم که من چقد خلقیاتم بد بوده که یه پسر بیشتر از یک ماه نتونسته منو تحمل کنه

این یک روایت واقعی از ذهن دختری است که در دوران عقد جدا شده است. طلاق در دوران عقد آنقدر پیچیده است که می تواند این آسیب های ذهنی را برای هر کسی به وجود بیاورد.

البته طلاق در دوران عقد، به دلیل نداشتن فرزند و مدت زمان کوتاه تر زندگی دو طرف آسیب های کمتری به دنبال دارد اما تفاوت طلاق در دوران عقد، بیشتر در نوع فرآیند روانی است که این افراد طی می کنند. نحوه مواجه شدن نزدیکان با این مسئله و اختلاف های مالی هم پیچیده تر از طلاق بعد از عروسی است.

چرا طلاق ها در دوران عقد زیاد شده اند؟

1- چند برابر شدن هزینه های تشکیل زندگی

وقتی خانواده ها می بینند حتی برای تدارک مراسم ازدواج با مشکلات مالی فراوانی روبرو هستند، ترجیح می دهند که از همان آغاز عطای زندگی مشترک را به لقایش ببخشند و خود را درگیر مسائل مالی بیشتر نکنند.

2- واقعیت ها متفاوت با تصورات

گاهی افراد همسری انتخاب می کنند که بعد از عقد متوجه می شوند مثل آرزوهایشان نیست. آنها به تفاوت رفتارهای همسرشان بعد از عقد و عیب هایی که چه بسا از قبل نمی دانستند، پی می برند.

3- عقدهای طولانی

عقدهای طولانی هم از جمله دلایل دیگری هست که معمولا به دلیل بالا رفتن هزینه های خرید جهیزیه و تدارک مراسم ازدواجف اتفاق می افتد. گاهی عقدهای طولانی به ازدواج ختم نمی شود.

4- ازدواج های عجله ای

والدین نباید در کمترین مدت زمان آشنایی، به جوانان اجازه دهند تن به ازدواج دهند و حتی فرصت گفتگو و شناخت را در جلسات پیش از ازدواج را از فرزندان خود بگیرند. ازدواج های عجله ای بیشتر به طلاق ختم می شوند.

آیا طلاق بگیرم؟

قبل از طلاق در دوران عقد باید به چه چیزهایی فکر کنیم و چه کار کنیم؟

1- هزینه تصمیم مهمی که گرفته اید را بسنجید

آیا طلاق آخرین راه حل است؟ اینکه می شود از دیدگاه فرد سوم شخصی، مثلا یک مشاور به قضیه نگاه کرد تا بتواند راه حل های گوناگون را ببیند و به تردیدهای شما پاسخ دهد.

2- راهنمایی بگیرید

خیلی ها هستند که در این دوران نیز مشکلاتی مشابه شما داشته اند و به مرور زمان مشکلات شان حل شده است. از آنها بپرسید. تصمیم گیرنده نهایی شما هستید. لجبازی کاری از پیش نمی برد. گاهی لازم است به تصمیم اشتباهی که گرفته ایم اعتراف کنیم.

3- سرانجام تصمیم خود را ببینید

اگر تصمیم تان طلاق بود، یادتان باشد تا مدت ها حرف جدایی شما بین دیگران زده می شود. به این مسائل فکر نکنید و به ساختن آینده تان فکر کنید و وقت و انرژی خود را با این حرف ها هدر ندهید. در مقابل سوال ها و جواب های دیگران خیلی سربسته و محترمانه بگویید که این ازدواج سرانجامی نداشته است و تصمیم گرفته اید به دلایلی که برای خودتان روشن است، جلوی ضرر را از همین جا بگیرید.

بعد از طلاق چطور با آن کنار بیاییم؟

چه اتفاق هایی بعد از طلاق در دوران عقد می افتد؟ مهمتر اینکه چگونه با این مسئله برخورد کنیم

1- ترس بعد از جدایی

ازدواج نکردن یکی از شایع ترین اتفاق های بعد از طلاق است. دلیلش این است که فرد می ترسد دوباره با فردی که خصوصیات منفی دارد مواجه شود و شکست بخورد.

2- افسردگی

طبیعی است وقتی بعد از هزار امید و آرزو با کسی ازدواج کنید و در کوتاهترین زمان ممکن ناکام شوید، این احساس بسیار طبیعی است و باعث می شود که فرد به رابطه جدیدی فکر نکند. در این مورد رفتن پیش مشاور خوب برای ترمیم احساسات ناخوشایند و شروع دوباره توصیه می شود.

3- دچار شدن به وسواس های احتمالی

معمولا یکی از طرفین احساس می کند به دلیل بی کفایتی یا نقصی که خود از وجود آن خبر ندارد، همسرش او را طلاق داده است. در این مورد بهتر است تنها سهم خود را در مسئله نبینید و به همه ابعادی که منجر شده است تن به این تصمیم بدهید، فکر کنید.

4- احساس گناه شدید

گاهی افراد به خاطر احساس گناه تصمیم می گیرند که برای تسکین خود این موضوع را تا مدتی نامعلوم از دیگران پنهان کنند. یکی از روش های اشتباه دور شدن از دیگران برای نشنیدن این حرف هاست. دور شدن از همه می تواند شما را از فوایدی که در زمان داشتن رابطه با بقیه می توانید کسب کنید، محروم کند.

5- سرزنش دیگران

سرزنش و قضاوت دیگران از اشتباه های شایع در این دوران است و بیشتر به این دلیل است که دیگران فکر می کنند این اتفاق بسیار زود افتاده است و دو طرف نخواسته اند تلاش کافی برای حفظ زندگی شان بکنند.

ورود به وادی توضیح دادن برای قوم و خویش، درباره تصمیم خود باعث احساس سرخوردگی، ناامیدی و شکست می شود. این نگرش را در خود به وجود بیاورید که مسئول اصلاح و تصور برداشت های دیگران نیستید.

6- بدبینی

همه چیز تمام نشده است. در زمینه هایی از زندگی که قبلا برای شما خوشایند بوده، دریچه تازه ای را به روی شما باز می کند. سعی کنید به جنبه های دیگر زندگی خود نیز فکر کنید و همه چیز را سیاه و وحشتناک نبینید.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شما چی فکر می کنید، به نظر شما مردان چه زنانی را زیبا می دانند؟ آیا فقط به خاطر زیبایی ظاهری، ممکن است یک مرد، زنی را به عنوان شریک زندگی آینده اش انتخاب کند؟

قدیم ها خیلی جالب بود، نه خیلی قدیم ها، تا همین صد سال پیش، مردها تا قبل از ازدواجشان فقط مادر و خواهرانشان و شاید هم خاله و عمه شان را می دیدند و بقیه زنان در پوشش کامل قرار داشتند، بعد از ازدواج هم، فقط چشمشان در چشم همسرشان بود و با انتخاب شان افتخار می کردند. همچنین تصور می کردند که همه زن ها حدودا شبیه هم هستند و انتخاب مادرشان بهترین است.

اما امروز با وجود زنان زیبا و انواع و اقسام مدل های مختلف زیبایی در ماهواره و تلویزیون و

تعریف آقایان از زیبایی زنان چیست؟ آنها کدام زن را زیباتر می دانند و دوست دارند که با او پیمان زناشویی ببندند و تا آخر عمر با او باشند؟ آیا آنها فقط عامل زیبایی را ملاک انتخاب همسر می دانند و یا عوامل مهمتر دیگر در انتخاب آنها تاثیر دارد؟ از میان خیل دخترانی که در محل کار، در فامیل و همسایه وجود دارند، مردها کدامیک را بهترین می دانند و او را انتخاب می کنند؟

زیبایی طبیعی

از نظر مردان امروزی زنی زیباتر است که زیباییش خدادادی و طبیعی باشد، نه این که با انواع و اقسام عمل های جراحی و لنز و آرایش های غلیظ خودش را زیبا کرده باشد.

مردهای امروزی دوست دارند که وقتی همسرشان از خواب بلند می شود و یا از حمام بیرون می آید بتوانند در صورت او نگاه کنند ، نه این که تصور کنند که این خانم شخص دیگری  است و باورشان نشود، همسر خودشان است.

در ثانی خانمی که خیلی آرایش می کند و خود را در معرض انواع و اقسام جراحی ها قرار می دهد، با زبان بی زبانی می گوید که به زیبایی طبیعی اش اعتقادی ندارد و  اعتماد به نفسش در حد صفر است، کسی که به خودش اعتماد ندارد ، چگونه می توان به او دل سپرد؟

عاملی که زیباترتان می کند

مردان عاشق زن باحیا هستند، دخترانی که مثل فیلم ها صورتشان سرخ می شود و رویشان نمی شود که حتی حرفشان را بزنند، چه برسد به این که مستقیم در چشم طرف مقابل نگاه کنند.

اما بالعکس بعضی از زنان، به اصطلاح آرایش از صورتشان می ریزد، بلند بلند در کوچه و خیابان می خندد، از حرف زدن و حتی بگو مگو و دعوا با راننده تاکسی و فروشنده و پارکبان باکی ندارد، جلب توجه می کند. اگر این زن ملکه زیبایی در جهان هم باشد، در نظر مردها منفور و زشت است و به درد زندگی نمی خورد.

زن شاد

لبخند زیبایی را دو چندان می کند، در دنیایی که پر از مشکلات و استرس است، همه به دنبال انسان های شاد و سرحال هستند، کسانی که بودن در کنار آنها بتواند از فشار های روانی شان بکاهد و زندگی را قشنگ تر از آن چیزی که هست نشان دهد.

خانم خوش اخلاق ، کسی که مدام نمی گوید بیمار است، از رفتار کسی گلایه نمی کند، غر نمی زند، چشمش به لباس و جواهر و ماشین این و آن نیست و در عوض سعی می کند از یک موقعیت معمولی ، شادی بیافریند، دقیقا همان چیزی است که می توانید با آن طرف مقابل را جذب کنید.

هم پا

مردان امروزی دنبال هم پا می گردند. خانمی که کفش های پاشنه بلندش نمی گذارد که حتی دو قدم با شریک زندگی اش راه برود. همچنین از کوه و بیابان متنفر است، گرمای آفتاب و سرمای زمستان، وجود نازنین او را می آزارند و فقط دوست دارد در رستوران های شیک بنشیند و انواع غذاهای فرنگی سفارش دهد، از نظر مردها همسر جالبی نیست. همسر خوب کسی است که در کنار شوهرش حتی از زیر باران ماندن لذت ببرد.

حرفی برای گفتن

این عامل هم مهمتر از زیبایی ظاهری است، بالا بردن اطلاعات در زمینه های مورد علاقه طرف مقابل، مثل سیاست، انواع نرم افزار های کامپیوتر و تلفن همراه حشرات گوناگون آفریقای جنوبی و … باعث می شود گفتگو هیجان انگیز شود.

مردان از زنانی که کمی با بقیه فرق داشته باشند، خوششان می آید و احساس می کنند زندگی در کنار زنی که همراه او  فوتبال می بیند و اطلاعات به روزی دارد، چقدر می تواند هیجان انگیز باشد!

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر