وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

پیام های کوتاه

۵۸ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلامانه : متأسفانه اخیراً مشاهده شده است که دخترانی با داشتن درجه لیسانس و یا بالاتر، همسرانی با تحصیلات کم انتخاب کرده و می‌کنند! مردان این گونه زنان، همیشه در اضطراب به سر می‌برند که شاید همسرانشان در طول مدت تحصیل و یا در محل کار به مردان دیگری گرایش پیدا کنند! گاهی این مردان از طریق رفتارهای خشونت‌آمیز تمایل دارند که برتری خود را نسبت به همسرانشان نشان دهند تا از این طریق برایشان بگویند که مرد هستند و از ایشان برتر می‌باشند.

 محمدرضا دژکام؛ روانشناس، مشاور ازدواج و خانواده عضو انجمن روانشناسی ایران در زندگی آنلاین نوشت: وقتی از پیشوایان دینی سوال می‌شد که با چه گروهی باید ازدواج کرد؟! در پاسخ می‌فرمودند: «بر تو باد ازدواج با افراد متدین».

توجه به اصالت خانواده و ریشه‌دار بودن فرد مورد نظر

دختر و پسری که در یک خانواده اصیل رشد می‌یابند، منش‌های اخلاقی را از پدر و مادر خود به ارث می‌برند و در برخورد با دشواری‌ها و سختی‌های زندگی، هرگز از جادوی راستی و درستی خارج نمی‌شوند.

توجه به شرایط سنی فرد مورد نظر

در بهداشت روانی گفته می‌شود که سن شناسنامه‌ای ملاک نمی‌تواند باشد. ملاک سن عقلانی است. یعنی رسیدن به بلوغ روانی. ولی برای زنان بهتر است با توجه به اینکه زایمان می‌کنند و چاق و لاغر می‌شوند و این وضعیت در چهره‌شان مؤثر واقع می‌شود و از نظر ظاهر زودتر از مردان شکسته می‌شوند، کم‌سن‌تر از همسرانشان باشند.

توجه به اصول دینی و اعتقادات مذهبی فرد مورد نظر

وقتی از پیشوایان دینی سوال می‌شد که با چه گروهی باید ازدواج کرد؟! در پاسخ می‌فرمودند: «بر تو باد ازدواج با افراد متدین. یعنی سعی کن با همسری ازدواج کنی که دین‌دار باشد، زیرا دین‌داری عامل قوی و استواری است که در بسیاری از موارد انسان‌ها را از لغزش و ارتکاب اعمال خلاف بازمی‌دارد.

توجه به میزان تحصیلات فرد مورد نظر

متأسفانه اخیراً مشاهده شده است که دخترانی با داشتن درجه لیسانس و یا بالاتر، همسرانی با تحصیلات کم انتخاب کرده و می‌کنند! مردان این گونه زنان، همیشه در اضطراب به سر می‌برند که شاید همسرانشان در طول مدت تحصیل و یا در محل کار به مردان دیگری گرایش پیدا کنند! گاهی این مردان از طریق رفتارهای خشونت‌آمیز تمایل دارند که برتری خود را نسبت به همسرانشان نشان دهند تا از این طریق برایشان بگویند که مرد هستند و از ایشان برتر می‌باشند. البته گاهی هم این گونه مردان از روی اجبار و برای رضایت خاطر همسرانشان به ادامه تحصیل می‌پردازند. لازم به یادآوری است که نوع تحصیلات چندان مهم نیست. آنچه در ازواج مهم است، سطح تحصیلات است. در عین حال چنانچه تحصیلات زن و شوهر در یک حوزه باشد، تفاهم زناشویی بیشتر خواهد بود.

توجه به زیبایی، وضعیت ظاهری و همسانی با فرد مورد نظر

یکی دیگر از ملاک‌های مهم در ازدواج، تناسب و همسانی دو زوج از نظر زیبایی و قد و اندام می‌باشد. البته زیبایی امری نسبی است و بیشتر به افکار، خاطرات، تجربیات و آنچه که در ذهن افراد است بستگی دارد تا آنچه که در واقعیت است. بسیاری از زوج‌هایی که فقط بر اساس عنصر زیبایی و بدون توجه به آنکه چه در پشت سر این زیبایی به لحاظ فکری و روانی می‌گذرد ازدواج کرده‌اند، چندان موفقیتی در زندگی نصیب‌شان نشده است! از پیامبر اکرم(ص) پرسیده شد که بهترین زنان کدامند؟! ایشان در جواب فرمودند: بهترین زنان، کسانی هستند که از نظر چهره زیباتر و از نظر اخلاق بالاتر و از نظر مهریه، مناسب باشند، هنگامی که خیر را دنبال می‌کنید نزد زیبارویان بروید، زیرا‌ آنکه زیباتر است رفتارش نیکوتر است!

توجه به وضعیت شغلی و میزان درآمد فرد مورد نظر

یکی دیگر از عواملی که در انتخاب همسر باید مورد توجه قرار گیرد، نوع شغل می‌باشد. بعضی از مردان مایل هستند که همسرشان خانه‌دار باشد. تعدادی مایلند خانم آنان در خارج از خانه شاغل باشد و برخی فقط مایل به کار همسرشان در آموزش و پرورش و کار معلمی هستند. بنابراین، نوع شغل در انتخاب همسر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد. در مورد شغل شوهر، آنچه مهم است تأمین نظر دختر است.

توجه به سطح اقتصادی خانواده فرد مورد نظر

سطح اقتصادی می‌تواند عامل اختلاف در روابط زناشویی باشد. ابعاد مختلفی که در این باره مطرح می‌باشد عبارتند از: مسکن، هزینه‌های رفاهی و معیشتی و وسایل زندگی.

هر یک از این امکانات نقش مهمی در زندگی دارد که عدم وجود یا کمبود آنها می‌تواند عامل اختلاف و ناخشنودی گردد. نکته‌ای که در اینجا حائز اهمیت است آن است که اختلاف سطح اقتصادی در دو خانواده که قصد ازدواج دارند باید مورد توجه قرار گیرد.

توجه به سلامت جسمانی و روانی فرد مورد نظر

بسیار مهم است که در ازدواج به سلامت جسمانی وروانی طرف مقابل اطمینان و اعتماد داشت. چنان‌که یکی از زوج‌ها، دارای بیماری‌های جسمانی و یا روانی باشد و آن را از ابتدا مخفی نگه دارد،‌ زمینه را برای بروز مشاجره، اختلاف و در نهایت طلاق فراهم کرده است. در ازدواج، بیماری‌های طرف مقابل را باید جدی گرفت.

توجه به رشد و بلوغ عاطفی- فکری و روانی فرد مورد نظر (پختگی)

یکی دیگر از عوامل مهم در موفقیت زندگی زناشویی رشد عاطفی است. رشد عاطفی فقط به سن شناسنامه‌ای بستگی ندارد. بلکه سن عقلی، روانی، اجتماعی، عاطفی و جسمانی، همه از عوامل موثر در پختگی و بلوغ هستند. بهترین سن ازدواج 23 تا 25 سالگی برای مرد(پسران) و 20 تا 23 سالگی برای زن (دختران) است.

توجه به نگرش و طرز فکر فرد مورد نظر درباره روابط جنسی

اگرچه زندگی سعادتمندانه فقط تا اندازه‌ای به طرز تلقی مشابه و درست زن و شوهر از روابط جنسی وابسته است، ولی این عامل، یکی از مهم‌ترین نشانه‌های خوشبختی در زندگی زناشویی است! زیرا اگر در این روابط یکی از زوج‌ها احساس نارضایتی کند، یا زن و شوهر در این باره به نتیجه واحدی نرسیده باشند، احساس محرومیت و ناکامی یا ناامنی خواهند کرد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۲:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلامانه : متخصصان علم ژنتیک معتقدند با جلوگیری از ازدواج‏های فامیلی می‌توان از بروز بیش از 50 درصد معلولیت‏ها پیشگیری کرد. از طرفی این نوع ازدواج در بین جوامع شرقی بویژه خاورمیانه، جنوب و جنوب شرقی آسیا رواج دارد. این موضوع به چالشی اجتماعی در برخی از این کشورها بدل شده است.

 روزنامه ایران در ادامه نوشت: آیا مختصات اجتماعی کشور ما اجازه مهار موج ازدواج های فامیلی را می‏دهد؟ برای پاسخ به این سؤالات جامعه شناختی گفت‌و‌گویی با حسین عبدالملکی جامعه‌شناس انجام داده‌ایم به این امید که از گذر اندیشه جمعی به پاسخی روشن برای این چالش دست یابیم.

با وجود هشدارهای پزشکی هنوز گرایش به ازدواج فامیلی در جامعه ما بالاست. علت چیست؟

ازدواج فامیلی در بستری از روابط اجتماعی و در قالبی شکل یافته و با برخی ویژگی‏های فرهنگی به آن معنا بخشیده می‏شود. بنابراین، برای درک چند و چون ازدواج فامیلی در ایران و نیز چرایی ازدیاد آن، باید به مداقه در عرصه روابط اجتماعی موجود در کشور و ملاحظات اجتماعی مربوط به آن، به‏عنوان بستر شکل دهنده و به ابعاد و ویژگی‏های فرهنگی که به آن معنا می‏بخشند، بپردازیم.

به طورکلی الگوهای مختلفی در نحوه گزینش همسر در جوامع گوناگون وجود دارد. ازدواج فامیلی یا خویشاوندی گونه‏ای دیرپا از ازدواج است که آن را ذیل الگوی درون همسری (انتخاب همسر از درون گروه، قشر یا منطقه جغرافیایی خاص) طبقه‌بندی می‏کنند. این نوع ازدواج به‏سبب محدودیت در ارتباطات و کوچک بودن شبکه‏های اجتماعی، قدرت شبکه‏های خویشاوندی، حفظ محدوده خانوادگی و قبیله‏ای، کسب حمایت اجتماعی طایفه و قبیله، برخی ملاحظات اقتصادی مانند حفظ مال و اموال موروثی، حفظ سرمایه وکسب و پیشه پدری و همچنین برخی ملاحظات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دیگر که از جامعه‏ای تا جامعه دیگر متفاوت است، درگذشته رواج داشته است که با ایجاد تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، افزایش ارتباطات، گسترش مناسبات اجتماعی، تنوع‌یابی علایق و نگرش‏ها بتدریج از رواج آن –البته با شدت و ضعف‏های متفاوت- کاسته شده است.

اما مسأله اینجاست که با وجود تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هنوز هم ازدواج فامیلی سهم مهمی در نوع همسرگزینی در جامعه ایرانی دارد که البته این امر تا حدی در کشورهای منطقه خاورمیانه، جنوب و جنوب شرقی آسیا دیده می‏شود. یکی از مؤلفه های مهم در این زمینه شبکه‏های خویشاوندی است. از دیرباز شبکه خویشاوندی نقش مهمی را در کلیت زندگی هر یک از افراد جامعه بازی می‏کرد که در جامعه ما با وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی فراوان و تسریع روزافزون آنها به‏علت شکل‏ نگرفتن ساخت‏های قدرتمند جایگزین، هنوز هم جایگاه شبکه‏های خویشاوندی در بسیاری موارد و آن هم بیشتر در شهرهای کوچک و روستاها حفظ شده است که خود در حفظ جایگاه الگوی ازدواج فامیلی نقش مهمی را ایفا می‏کند. از سوی دیگر، با توجه به جایگاه مهم شبکه خویشاوندی در مناسبات اجتماعی بویژه در شهرهای کوچک و روستاها طبعاً ازدواج فامیلی امکان جلب حمایت اجتماعی خویشاوندان را نیز به همراه دارد. همچنین، فراوانی قابل توجه الگوی ازدواج فامیلی می‏تواند ناشی از پایین بودن اعتماد اجتماعی به‏عنوان یکی از مهم‏ترین مؤلفه‏های سرمایه اجتماعی در جامعه باشد، چنانکه فرد در گزینش همسر به‏علت اعتماد بیشتر به نزدیکان از یک‏سو و پایین بودن اعتماد اجتماعی به سایر افرادی که در دایره همسرگزینی وی قرار می‏گیرند به ازدواج فامیلی یا خویشاوندی روی می‏آورد.

در این میان، ملاحظات و مقوله‌هایی چون استحکام روابط خانوادگی، تقلیل مشکلات و همنوایی در تشریفات و مقدمات ازدواج در بین دو خانواده –که وجود مشکلات اقتصادی و نیز بیکاری یا درآمد پایین برخی جوانان و هزینه‏های سرسام‏آور ازدواج نقش این عامل را برجسته می‏سازد- استحکام بیشتر زندگی به‏دلیل وجود روابط اجتماعی چند وجهی، مکانیزم‏های حمایتی و همگونی‏های ارزشی-فرهنگی و کاهش امکان طلاق از جمله عواملی است که می‏تواند در گزینش الگوی ازدواج فامیلی بسیار مؤثر باشد. البته ملاحظات و ویژگی‏های فرهنگی نیز در بالا بودن درصد ازدواج فامیلی در کشور نقش دارند.

چه دید فرهنگی نسبت به ازدواج فامیلی در جامعه نفوذ دارد؟

از بُعد فرهنگی، وقتی ضرب‏المثل‏ها، آداب و رسوم و باورهای عامیانه جامعه‏ای را مطالعه کنید، به‏صورت خودکار چیزهایی که در جامعه پسندیده یا ناپسند است، مشخص می‏شود. مثل همین که می‏گویند «عقد دخترعمو پسرعمو در آسمان‏ها بسته شده» یا در هنجارهای اجتماعی‌مان می‏بینیم، مثلاً «دختر زیبایی در فامیل وجود دارد، مادربزرگ می‏گوید حیف نیست ما دخترمان را به غریبه بدهیم»، یعنی به دختر مانند یک دارایی نگاه می‏شود. حتی در بسیاری موارد و در نگاه اول، نظر مثبت چندانی مابین دو طرف وجود ندارد، اما به‏علت فشارهای اعمال شده از سوی شبکه خویشاوندی و استمرار آن، ازدواج انجام می‏شود، یا در باوری مرسوم این اعتقاد وجود دارد «تا دختر خودمان در فامیل مانده چرا از غریبه دختر بگیریم».

مقوله‏ای دیگر که در ازدواج فامیلی و میزان گرایش به آن قابل طرح است، مقوله قومیت است. به نحوی که بنابر پژوهش‌های انجام شده از هر 5 ازدواج قوم بلوچ، 4 ازدواج در میان فامیل و خویشاوندان صورت گرفته در حالی که به شکلی کاملاً معکوس در قوم گیلک از هر 5 ازدواج، 4 ازدواج در زمره ازدواج فامیلی یا خویشاوندی قرار نمی‌گیرد. این میزان – سهم ازدواج فامیلی- در میان قوم کرد تقریباً بینابین بوده و 50 درصد ازدواج‌ها را ازدواج فامیلی تشکیل می‌دهد که این دامنه تغییر در میان اقوام خود منبعث از هنجارها و ارزش‌های فرهنگی موجود در هر یک از آنهاست. در واقع، مجموعه این باورها، ارزش‏ها و هنجارها و آداب و رسوم در راه معنابخشی به ازدواج فامیلی نقش مهمی ایفا می‏کنند و در موازات ملاحظات اجتماعی که ذکر شد به‏عنوان مکمل و تعیین کننده‏ای تأثیرگذار در ماندگاری این الگوی همسرگزینی عمل می‏کنند.

حال با توجه به ملاحظات اجتماعی و نیز ابعاد فرهنگی که ذکر شد، ازدواج فامیلی با وجود هشدارهای موجود به‏عنوان یک الگوی همسرگزینی معمول بویژه در مناطق روستایی و شهرهای کوچک رواج دارد که تنها راه کاهش آن، آگاهی بخشی به جامعه به اشکال مختلف و البته با توجه به ملاحظات فرهنگی و اجتماعی آن است.

چرا حرف مشاوران ژنتیک شنیده نمی‌شود؟

ازدواج اساساً امری اجتماعی است. مسأله مهم در این زمینه آن است که ازدواج فامیلی به عنوان یک مسأله چندوجهی درنظر گرفته نمی‏شود، چراکه وجود یک مسأله چند وجهی، راهبردی چندوجهی را برای حل یا تقلیل آن می‏طلبد و یک رویکرد تک‏وجهی مثلاً رویکرد ژنتیک محور نمی‏تواند مسأله‏ای چند وجهی چون رواج ازدواج فامیلی که ابعاد اجتماعی و فرهنگی در آن نقش مهمی را بازی می‏کنند، حل کند.

در این زمینه چه راهکارهایی وجود دارد؟

یکی از راهکارها در این زمینه آن است که مشاورهایی از همان فرهنگ تربیت شوند و با همان زبان با آنها صحبت کنند و با ارزش‏ها و نگرش‏های آن جامعه آشنا باشند.

مسأله دیگر آن است که ملاحظات اجتماعی و ارزش‏ها و هنجارهای تقویت‌کننده ازدواج فامیلی در هر فرهنگ، قوم و منطقه جغرافیایی نسبت به فرهنگ یا منطقه دیگر متفاوت بوده و طبعاً نمی‏توان یک نسخه واحد در راه آگاهی بخشی نسبت به عواقب ازدواج فامیلی در کل کشور پیچید. به‏عبارتی دیگر، مشکل ما این است که در مشاوره، مسأله فرهنگ را در نظر نمی‏گیریم. نحوه آگاهی بخشی به جامعه درباره امتناع از ازدواج فامیلی قطعاً باید در سیستان و بلوچستان، با کرمانشاه و کردستان فرق داشته باشد. ما باید در هر قوم، منطقه جغرافیایی و خرده فرهنگی، اول بفهمیم چرا ازدواج فامیلی انجام می‏شود و چه موارد ارزشی و نگرشی در پشت آن وجود دارد و بعد، دنبال عادی‏سازی آن ارزش‏ها و نگرش‏ها و جایگزین کردن ارزش‏های مؤثر بر الگوی ازدواج مطلوب و آگاهانه به جای آنها باشیم.

موضوع دیگر که باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که صرف آگاهی‏بخشی به جامعه کافی نبوده و باید در راه ملموس کردن و درونی کردن این آگاهی‏ها به نحوی که به یک خودآگاهی اجتماعی تبدیل شود، حرکت کنیم، چراکه در شرایط کنونی نیز تا حدی آگاهی به عواقب ازدواج فامیلی در جامعه وجود دارد، اما از آنجا که به یک خودآگاهی تبدیل نشده و در افراد جامعه درونی نشده است، در تأثیرگذاری بر امتناع از ازدواج فامیلی چندان مؤثر نیست که این امر نیز خود با توجه به بسترهای اجتماعی و با درنظر گرفتن ملاحظات فرهنگی امکان پذیر است.

باید به این نکته نیز اشاره کرد که به موازات آگاهی بخشی نسبت به امتناع از ازدواج فامیلی به‏عنوان یک هنجار منفی باید الگوی ازدواج مطلوب و آگاهانه –البته با توجه به ملاحظات فرهنگی و اجتماعی موجود- به‏عنوان یک هنجار جایگزین مثبت ترویج شود.

به اعتقاد شما در این زمینه باید کار تیمی انجام شود؟

یک مشکل اساسی ما این است که برخلاف کشورهای دیگر در مسائل چندوجهی، تنها از بُعد پزشکی وارد می‏شویم و اگر علوم دیگر هم وارد می‏شوند با سطح پایینی از آنها روبه‌رو هستیم و به مسائل چندوجهی از چند زاویه نگاه نمی‏شود این کار یا تأثیری منفی به همراه خواهد داشت یا حداقل تأثیر مناسبی نخواهد داشت. بنابراین، نه تنها باید در این زمینه کار گروهی انجام شود بلکه بدون انجام کارگروهی نتیجه خاصی حاصل نشده یا سطحی و گذرا خواهد بود.

نقش اعتقادات دینی را در این زمینه چگونه می‌بینید؟

بدون تردید از آنجا که دین و امور مترتب بر آن سهم مهمی از فرهنگ جامعه ما را تشکیل می‏دهد پس مقوله دین ظرفیتی بسیار مهم در زمینه آگاهی بخشی نسبت به ازدواج فامیلی و ترویج یا امتناع از آن ‏دارد. در این زمینه ابتدا باید نگاه دین به ازدواج فامیلی مشخص شود. از سوی دیگر، اگر قرار باشد که امتناع از ازدواج فامیلی و تقلیل میزان آن در جامعه به‏سبب عواقب موجود مدنظر قرار گیرد طبعاً علمای دین می‏توانند با توجه به عمق داشتن باورهای مذهبی و نیز بافت‏های ارزشی در بطن و متن حیات اجتماعی در این زمینه بسیار تأثیرگذار باشند.

شما نیز موافقید که برای کنترل معلولیت‌های ژنتیکی باید ازدواج فامیلی را کنترل کرد؟

این یک فرض پذیرفته شده در علم ژنتیک است که عامل نزدیک به 50 درصد از معلولیت‏ها، ازدواج فامیلی یا خویشاوندی است. از سوی دیگر، بنابر آمارهای موجود، ازدواج‏های فامیلی حدود 40 درصد از ازدواج‏ها در کشور را تشکیل می‏دهند. بنابراین، با کاهش میزان ازدواج فامیلی می‏توان از میزان معلولیت در نسل آینده جامعه کاست. اما باید به این نکته نیز توجه داشت که نباید کلیت مبحث ازدواج فامیلی و ترویج یا امتناع از آن را تنها به کنترل معلولیت‏های ژنتیکی تقلیل داده و ملاحظات اجتماعی و هنجارهای ارزشی- فرهنگی تقویت‌کننده آن را نادیده گرفت و به‏شکلی تک بُعدی و تنها با دید ژنتیک به آن نگریست. نکته دیگر آنکه نباید به‌واسطه تلاش در جهت کاهش میزان ازدواج فامیلی آن را به‏عنوان یک امر ترس‏آور و بسیار منفی طرح کرد، به‏صورتی که مثلاً با انتخاب الگوی ازدواج فامیلی، به‏علت بازنمایی منفی فراوان آن، زوجین دیگر معلول شدن فرزند خود را قطعی دانسته و ضمن دلسرد شدن از زندگی، سراغ مشاوره ژنتیک و سایر راهکارهای پیشگیری از تولد فرزند معلول نرفته و به‏طوری دائمی در اضطراب به دنیا آمدن چنین فرزندی به زندگی خود ادامه دهند.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلامانه :  در جوامع شهری که انتظارات متفاوتی از زن و مرد وجود دارد سن ازدواج بالاتر از جوامع قبیله‌ای و عشیره‌ای است.

 دکتر بهروز جلیلی-روان‌پزشک و دانشیار دانشگاه در هفته نامه زندگی مثبت نوشت: ازدواج هم از نظر مذهبی و هم از دیدگاه عرف و ارزش‌های جامعه امری مقدس است. برخلاف برخی جوامع غربی که ازدواج را امری جنسی می‌بینند در جامعه ما ازدواج شروع رابطه‌ای مقدس بین مرد و زن است و دیدگاه علمی و اجتماعی ما با این طرز نگاه غربی‌ها کاملا متفاوت است.

همخانه شدن قبل ازدواج معنا ندارد

هم از لحاظ دینی و هم عرف جامعه آشنایی یک خانم و آقا قبل از ازدواج هیچ منعی ندارد. البته به شرطی که با شرایط، رسوم و عرف جامعه همخوانی داشته باشد. ما همانند جوامع غربی نمی‌توانیم بپذیریم مرد و زن بدون هیچ عقد قراردادی زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کنند، اما نکته مهمی که در امر ازدواج باید به آن پرداخت این است که این آشنایی باید در چه سنی اتفاق بیفتد و آیا

2 جوان در سنین 18 یا 19 سالگی می‌توانند دو زوجی خوب برای یکدیگر باشند؟ این اتفاق در جوامعی که به صورت قبیله‌ای زندگی می‌کنند، می‌تواند بیفتد و مشکلی هم ایجاد نمی‌کند چون افرادی که در یک جامعه قبیله‌ای و عشیره‌ای زندگی می‌کنند بلوغ جسمی و جنسی‌شان به یکدیگر نزدیک‌تر می‌شود و انتظاراتی که از یک مرد در چنین محیطی ایجاد می‌شود بر همین اساس است و همین‌طور هم در مورد یک زن. برای مثال در چنین محیط‌هایی وقتی زن بتواند از عهده برخی وظایف زنانه مثل خانه‌داری، آشپزی و... برآید مناسب برای ازدواج است، اما سوال اینجاست چند درصد مردم جامعه ما به صورت عشیره‌ای و قبیله‌ای زندگی می‌کنند؟

 

از گذشته‌های دور سن ازدواج از نظر جامعه شهری و عشیره‌ای همیشه با یکدیگر متفاوت بوده و در حال حاضر هم این تفاوت دیده می‌شود.

 

سن مناسب ازدواج

معمولا دخترها و پسرها از اوایل سن 15 و 17 سالگی به یک ثبات فکری نسبی می‌رسند که بر همین اساس می‌توانند در مورد ازدواج فکر کنند. (البته تنها فکر کنند) اما انتظارات خانواده و جامعه متفاوت است. برای مثال در جامعه شهری در برخی خانواده‌ها اتمام دوره دبیرستان و گرفتن مدرک دیپلم را پایان تحصیلات فرزندشان در نظر می‌گیرند در حالی که در برخی خانواده‌های دیگر مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد حداقل تحصیلات برای فرزندشان است و بالطبع سن ازدواج در خانواده دوم بالاتر خواهد بود که نمی‌توان این اتفاق را نامعقول در نظر گرفت.

اما آیا ازدواج در سنین پایین‌تر می‌تواند با شکست و طلاق بیشتری همراه باشد؟ متاسفانه جواب مثبت است و در 60 و 70 درصد موارد به دلیل ناپختگی هیجانی این اتفاق می‌افتد. زیرا برخی هوس‌ها به پای عشق و علاقه گذاشته می‌شود و ازدواجی که بر این اساس شکل گرفته پایان خوشی در انتظارش نخواهد بود.

بیایید ساده‌تر صحبت کنیم. به نظر شما در اجتماعی مانند شهر تهران، سن ازدواج یک خانم و آقای تحصیلکرده چقدر می‌تواند باشد؟ یک مرد حوالی سن 32 تا 35 و یک خانم با سن 25 تا 26 در سن مناسب و طبیعی ازدواج قرار دارند، اما تنها از نظر مساله درک تفاهم بین زوج نباید به سن ازدواج دقت کنیم بلکه مسائل بیولوژیک و زیست‌شناسی هم در سن ازدواج اهمیت زیادی دارد. برای مثال از لحاظ علمی سنین باروری در یک خانم بین 23 تا 32 سال است که باروری را در این سنین بی‌خطر می کند. البته مواردی هم وجود دارد که زنی با 42 یا 50 سال بارداری موفقی داشته اما مقصود از ذکر کردن سن باروری میانگین سن باروری سالم در خانم‌هاست. البته این نکته را هم باید اضافه کرد که در این مورد سن مرد چندان دخالت ندارد و باعث خطر در باروری نمی‌شود چه بسا مردی در 70 سالگی هم می‌تواند صاحب فرزندی سالم شود.

قانون 37

در مورد سن ازدواج قانونی به نام 37 وجود دارد که بر این اساس یک مرد می‌تواند 7 سال از یک زن بزرگ‌تر باشد که اگر این تفاوت در مواردی 3 سال کمتر از 7 سال یا 3 سال بیشتر از 7 سال باشد هم ایرادی ندارد. البته باز هم تاکید می‌کنم مواردی هم وجود دارد که زن از مرد چند سال بزرگ‌تر بوده و هیچ مشکلی در ازدواج ایجاد نشده است و حتی زن به‌دلیل پختگی‌ای که داشته، توانسته بهتر زندگی زناشویی‌اش را کنترل کند، بنابراین قوانین موجود به صورت مطلق نیست. سوال دیگری که مطرح می‌شود اینکه برای ازدواج تنها سن و توقعات تحصیلی اهمیت دارد یا عوامل دیگری در سن ازدواج دخالت دارند؟ مطمئنا عوامل دیگری در ازدواج تاثیرگذار هستند که یکی از آنها وجود نداشتن تفاوت مذهبی است. برای مثال ازدواج‌هایی که زن و مرد از یک مذهب نبوده‌اند باعث بروز اختلافاتی بین همسران شده است. تا حدی که تفاوت زبانی بین زوجین به اندازه تفاوت مذهبی در تفاهم و سازگاری زن و مرد تاثیرگذار نبوده است.

قبل ازدواج چشمتان را به عیوب یکدیگر باز کنید

این قانون روان‌شناختی و جامعه‌شناختی کاملا درست است که تا قبل از ازدواج چشم خود را تا می‌توانید نسبت به عیوب یکدیگر باز کنید و بعد از ازدواج چشم خود را نسبت به عیوب یکدیگر ببندید، اما متاسفانه جوان‌ها نسبت به این قانون چندان پایبند نیستند و تن درنمی‌دهند. ممکن است مردی از یک خانواده مذهبی با زنی از خانواده نه‌چندان مذهبی ازدواج کند و به امید تغییر زن چشم خود را نسبت به بی‌حجابی و بی‌بندوباری‌های اخلاقی خانواده همسرش ببندد اما اصلاح رفتار زن و تغییر او ممکن است اصلا اتفاق نیفتد و عملی نباشد. برعکس این مورد هم ممکن است اتفاق بیفتد. در واقع، بی‌توجهی نسبت به همین موضوعات است که باعث بالارفتن آمار طلاق می‌شود.

اول تفاهم بعد بارداری

ازدواج به معنای یک عمر زندگی است نه اینکه بعد از چند سال به طلاق ختم شود. زن و مرد باید بر اساس اصولی با یکدیگر ازدواج کنند که اگر حتی بعد از گذشت 3 یا 5 سال صاحب فرزندی نشدند باز هم امید بارداری وجود داشته باشد زیرا ابتدا باید تفاهم‌هایی بین زن و مرد وجود داشته باشد و بعد نسبت به بارداری اقدام کرد. در جامعه ما عوامل تاثیرگذاری مانند مسکن و شغل وجود دارد که در امر ازدواج دخالت دارد و نمی‌توان از آن چشمپوشی کرد. اگر تا 30 یا 40 سال پیش تهیه مسکن آسان بود، در حال حاضر سخت است. به همین دلیل خانواده‌های طرفین خصوصا مرد باید به او در این امر کمک و او را حمایت کنند. البته ابتدا باید به این اطمینان رسید که دختر و پسر به بلوغ فکری رسیده‌اند و قدرت مبارزه در زندگی را به دست آورده‌اند.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ایسنا: به گفته مخبر کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی، کار بررسی لایحه حمایت از خانواده در کمیته ویژه به اتمام رسید.

امین‌حسین رحیمی افزود: کمیته تغییرات زیادی در لایحه حمایت از خانواده ایجاد کرد، به نحوی که در مسیر تحکیم خانواده و جلوگیری از طلاق باشد، با توجه به این لایحه اگر هم ازدواجی به طلاق منتهی شود، حقوق طرفین به خصوص بانوان لحاظ خواهد شد.

وی خاطرنشان کرد: لایحه حمایت از خانواده که دولت ارایه کرده بود واکنش‌ها و سر و صدای بسیاری در مورد ازدواج مجدد مردان بوجود آورد که در بررسی‌هایی که در کمیته انجام شد، مقررات جدیدی برای آن لحاظ کردیم که ازدواج مجدد منع شد، مگر در مواردی که یا همسر اول رضایت کامل داشته باشد یا مواردی که زن مرتکب تخلفات خاصی شود، مثلا زن محکوم به 5 سال زندان یا بیشتر شود و یا زندگی خانوادگی را ترک کند، البته در این صورت هم مرد باید در دادگاه این موضوع را ثابت کند، اگر بتواند ثابت کند می‌تواند ازدواج مجدد داشته باشد.

مخبر کمیسیون حقوقی و قضایی در ادامه افزود: اگر همسر مردی هیچکدام از این مشکلات را نداشته باشد و مرد اقدام به ازدواج مجدد کند مجازات زندان برایش تعیین شده است، ضمن اینکه نمی‌تواند ازدواجش را ثبت کند به تعبیر بهتر آثار حقوقی بسیاری برای اینگونه افراد وجود دارد علاوه بر اینکه مرتکب جرم شده‌اند.

رحیمی درباره این که اگر مردی ازدواج مجدد کند عقدش باطل است یا خیر؟ ادامه داد که در لایحه حمایت از خانواده بحث شکلی است و بحث ماهیتی راجع به اینکه این عقد باطل است یا خیر نداریم، این موضوع مسایل شرعی و فقهی دارد که وارد آن نشدیم، اما اگر مردی بدون احراز شرایط مذکور ازدواج مجدد کند مجازات می‌شود و زن حق دارد تقاضای طلاق کند.

او درباره چگونگی بحث ازدواج موقت در لایحه مذکور، گفت: در لایحه‌ای که قوه قضاییه و دولت ارایه کردند راجع به ازدواج موقت هیچ صحبتی نشده بود جز اینکه گفته شده بود ثبت ازدواج موقت مطابق با آیین‌نامه‌ای خواهد بود که دولت تهیه می‌کند، اما اعضای کمیسیون حقوقی و قضایی بر این اعتقادند که برای مقررات ثبت ازدواج هرگز نمی‌توان به آیین‌نامه استناد کرد در واقع اگر لازم باشد باید قانون برای آن تصویب شود، اما در بحث لایحه حمایت از خانواده‌ای که برایش قانون تدوین می‌کنیم خانواده را ازدواج دائم می‌دانیم و در لایحه حمایت از خانواده مقررات مربوط به ازدواج دائم را به گونه‌ای در نظر گرفته‌ایم که به خانواده استحکام ببخشد.

مخبر کمیسیون حقوقی و قضایی خاطرنشان کرد: ازدواج موقت موضوعی است که از لحاظ شرعی مباح است، اما شرایط خاصی دارد که محدود و استثنایی است، لذا افراد در هر شرایطی نمی‌توانند ازدواج موقت داشته باشند مگر اینکه مخفیانه این کار را انجام دهند. اگر مردی بخواهد ازدواج موقتش را ثبت کند باید قوانین ازدواج مجدد را رعایت کند به تعبیر بهتر ازدواج موقت در صورتی ثبت می‌شود که با رضایت همسر اول باشد مگر اینکه مردی مخفیانه ازدواج موقت انجام دهد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

فقدان اطلاعات حقوقی در زمینه ازدواج زمینه تلنبار شدن پرونده‌های زیادی را در دادگاه ایجاد کرده است که در این گزارش به برخی قوانین حقوقی اشاره کرده‌ایم.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، در عصری که به عصر اطلاعات معروف است در بسیاری از موارد عدم آگاهی مردم در رابطه با برخی مسائل به گونه‌ای چشم گیر است که زمینه‌ سوء استفاده عده‌ای سود جو را فراهم آورده است.

حجم زیاد پرونده‌ها در مراجع قضایی از کلاهبرداری‌ها در زمینه جعل سند و فروش یک ملک به چندین نفر گرفته تا دعواهایی که در خصوص اختلافات زناشویی و مهریه پیش می‌آید، گواهی بر این موضوع است.

همین کمبود اطلاعات زمینه تلنبار شدن حجم زیادی از پرونده‌های حقوقی را فراهم آورده که تعدادی از آنها سالیان سال است در مراجع قضایی خاک می‌خورد.

در این گزارش به بررسی تعدادی از نکات و پیام های هشدار دهند‌ه‌ای اشاره شده که با دانستن همین نکات کوچک تعداد پرونده‌های قضایی کاهش می‌یابد.

دانستی‌های مهریه

حجم زیادی از پرونده‌هایی که در مراجع قضایی در حال رسیدگی هستند را پرونده‌های مرتبط با مهریه تشکیل می‌دهند که اگر زوجین قبل از ازدواج و تعیین مهریه کمی به قوانین آن آگاهی داشته باشند شاید در آینده با مشکلات کمتری مواجه شوند.

توقیف اموال در مهریه‌های بالای ۱۱۰ سکه

زوجین باید به این نکته توجه بیشتری داشته باشند که در مهریه بالای ۱۱۰ سکه با معرفی و توقیف اموال نظیر ملک، دارایی، حساب بانکی، حقوق دریافتی ماهانه و ... قابل وصول است همچنین مهریه پس از فوت زن، توسط ورثه و پس از فوت شوهر، توسط زن از اموال باقی مانده شوهر قابل وصول است.

به یاد داشته باشیم بخشش مهریه با دست نوشته‌ عادی به راحتی قابل اثبات نیست و این کار در دفاتر اسناد رسمی انجام شود.

آیا بعد از عقد می‌توان مهریه را افزایش داد؟

در قوانین آمده است که افزایش ثانوی مهریه قابل استناد نیست این به این معنی است که بعد از وقوع عقد و ثبت مهریه اگر طرفین تصمیم به افزایش مهریه بگیرند و حتی اقرار نامه‌ای تنظیم و توضیحاتی را اضافه کنند، شرایط جدید نمی‌تواند به عنوان مهریه اصلی تلقی شود در واقع افزایش بعدی یک تعهد است که عنوان و امتیازات مهریه را ندارد.

میزان مهریه همان اظهار اولیه در حین عقد رسمی است

گاهی اوقات خانواده‌ها اصرار به جاری شدن صیغه عقد نزد فرد معین و مشهوری را دارند و در همان صیغه که با حضور شاهد و رعایت همه جوانب شرع و قانون صورت می‌گیرد، مهریه محدودی اعلام می‌شود سپس خانواده‌ها برای ثبت در دفتر خانه‌ها، میزان مهریه را افزایش می‌دهند که از نظر قانون مورد قبول نیست.

مهریه اصلی همان میزانی است که هنگام جاری شدن صیغه عقد اعلام می‌شود، بنابراین خانواده‌ها هنگام مراجعه به محضر گاهی مهریه‌ای مغایر به آنچه شفاهی توافق کرده‌اند، درج می‌کنند، این اظهار در محضر، مستند خواهد بود و دادگاه به توافق قبلی که رسمی نبوده، توجهی ندارد.

وعده‌های قبل از عقد، تعهد ایجاد نمی‌کند

در خواستگاری، توافق پسر و دختر و یا خانواده‌های دو طرف درباره ازدواج تعهد و حتی مشروعیت رابطه زناشویی ایجاد نمی‌کند.

طبق قانون تصمیم بر ازدواج، ایجاد تعهد برای زوجین نمی‌کند حتی اگر تمام یا قسمتی از مهریه‌ای که بین طرفین برای ازدواج مقرر شده است، پرداخت شده باشد.

بنابراین هر یک از زن و یا مرد در زمان خواستگاری تا زمانی که صیغه عقد جاری نشده است می‌تواند از ازدواج امتناع کند و طرف دیگری نمی‌تواند به هیچ وجه، او را مجبور به ازدواج کرده و یا به جهت صرف نظر از ازدواج، طلب خسارت کند و تا زمانی که عقد منعقد نشده است نمی‌توان دو طرف را ملزم به زندگی زناشویی کرد.

در نتیجه وعده‌هایی که عرفا بین خانواده‌ها رد و بدل می‌شود هیچ ارزش حقوقی و یا سند رسمی را ندارد.

شرایط صیغه محرمیت در دوران نامزدی

بسیاری از خانواده‌ها بدون اطلاع از اثرات حقوقی محرمیت در دوران نامزدی که در قانون به عقد موقت معروف است. اقدام به این کار می‌کنند که ناخواسته با مشکلاتی رو به رو می‌شوند، برای عقد موقت مبلغ ناچیزی مهریه تعیین می‌کنند که با پایان یافتن زمان محرومیت، طرفین باید هر چه سریع‌تر اقدام به عقد دائم کنند.

مشکل از زمانی آغاز می‌شود که مرد به دلایلی با جاری شدن عقد دائم مخالفت می‌کند که با این امتناع خانواده دختر متضرر شده و با دریافت مهریه‌ای ناچیز، دختر به خانه پدر باز می‌گردد چه بسا در طول مدت عقد موقت، زوجیت نیز واقع شود.

بهتر است قبل از اقدام به هرکاری به ویژه ازدواج کمی به قوانین مدنی حاکم بر کشور آگاهی پیدا کنیم که کمتر درگیر مشکلات بعدی شویم.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش افکارخبر، حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان درباره ورود بحث های مهارت های زندگی و ازدواج و طلاق به کتاب های درسی که شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکید کرده است، گفت: سازمان پژوهش به زیاد و کم آوردن واژگانی همچون طلاق، ازدواج و زندگی در کتاب های درسی توجه نمی کند بلکه متناسب با نیاز دانش آموزان در هر مقطع تحصیلی مسائل را وارد کتاب های درسی می کنیم.

وی افزود: در دوره دوم متوسطه برنامه ریزی کرده ایم تا برای درس مطالعات اجتماعی مباحث آداب خانواده داشته باشیم.

رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی خاطرنشان کرد: مسائلی همچون آشنایی با نحوه تشکیل خانواده و شاخص های یک خانواده اسلامی و متعادل یکی از بخش های مهم برای دانش آموزان آخر متوسطه است که در آستانه ازدواج قرار می گیرند و این مبحث در کتب درسی دانش آموزان این مقطع قرار خواهد گرفت.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزش‌ها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله می‌توان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد، زیرا اولین قربانی آن معنویت است که درون سبک زندگی غربی، باورها و فرهنگ جدید آن استحاله می‌گردد...

گروه فرهنگی – اجتماعی برهان/ مریم عسگری‌پرور؛ طبق آمارها در سال‌های اخیر طلاق در کشور ما رشد چشم‌گیری داشته است. شاید این امر در کشورهای غربی که روابط در آن‌ها بر اساس فردگرایی شکل می‌گیرد و دین از جایگاهی تشریفاتی برخوردار است کسی را به تعجب واندارد اما وقوع این مسئله در کشور اسلامی ما بسیار تأمل‌برانگیز است، چرا که آموزه‌های دین  سراسر از توصیه‌هایی در جهت حفظ و استحکام هر چه بیشتر نهاد خانواده است.

اسلام به حفظ نهاد خانواده اهتمام ویژه‌ای دارد. در یک جمله می‌توان گفت خانواده شاهراه اصلی رسیدن به پیشرفت و کمال است و همین جایگاه عظیم سبب شده که عوامل مختلف دست به دست هم دهند تا این مسیر را مسدود کنند. دشمن از این راه درصدد است تا با هدف گرفتن خانواده و تقدس زدایی و از بین بردن کارکردهای آن جلوی پیشرفت جامعه را بگیرد زیرا پیشرفت و سلامت جامعه در گرو خانواده‌ی سالم است.

یکی از راهبردهای غرب در راستای این هدف،‌ تغییر سبک زندگی است. این پدیده را که از پایه‌های اصلی مدرنیته به شمار می‌رود و تغییر ارزش‌ها را نیز به دنبال دارد، می‌توان عامل اصلی طلاق در عصر حاضر به شمار آورد که سبب کم‌رنگ شدن معنویت و تغییر هویت فردی و اجتماعی فرد و در نتیجه تضعیف و فروپاشی نهاد مقدس خانواده می‌شود.

به همین دلیل هویت زن و مرد مسلمان در عرصه‌ی دین و اجتماع؛ نقطه‌ی استراتژیک تهاجم غرب در عرصه‌ی جنگ نرم به شمار می‌رود که متأسفانه با تمام تجهیزات مدرن خود از جمله ماهواره، اینترنت، کتاب و ... آن را نشانه گرفته‌اند. در این نوشتار ابتدا به اختصار دیدگاه اسلام را در مورد تشکیل خانواده و ضرورت حفظ آن مورد بررسی قرار می‌دهیم و سپس به بررسی دلایل افزایش طلاق می‌پردازیم.

خانواده، مقدس‌ترین نهاد در اسلام

از منظر اسلام خانواده مقدس‌ترین نهاد و بستری برای آرامش، تربیت و رشد نسل به شمار می‌آید. اهمیت این مسئله از آنجایی است که خانواده پایه‌ی اصلی جامعه است و جامعه‌ی سالم در گرو خانواده‌ی سالم می‌باشد؛ چرا که اولین نهادی است که فرد به آن ورود پیدا می‌کند و در آن پرورش می‌یابد. در متون دینی ما توصیه‌های فراوانی در راستای تقدس و تحکیم پایه‌های خانواده وارد شده است.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «مردان و زنان بی‌همسر خود را همسر دهید، همچنین بندگان و کنیزان صالح و درست‌کارتان را، اگر فقیر و تنگ‌دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌کند. خداوند گشایش‌دهنده و آگاه است.»[1]  و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «و از جمله نشانه‌های خدا این است که برای شما همسرانی آفرید که با آن‌ها آرامش پیدا کنید و در میانتان دوستی و مهربانی قرار داد.»[2]

این 2 آیه و آیات بسیار دیگری بر ضرورت ازدواج و تشکیل خانواده تأکید می‌کنند و زن و مرد را مایه‌ی آرامش یک‌دیگر می‌دانند. این دقیقاً مخالف دیدگاهی است که در جامعه به وجود آمده است. دیدگاهی که راحتی و آرامش را مختص به دوران تجرد و ازدواج را آغاز تمام مشکلات و گرفتاری‌های می‌داند و مشکلات اقتصادی را عاملی برای فرار از ازدواج بیان می‌کند که به طور حتم تبعات آن گریبان جامعه را خواهد گرفت. در حالی که خداوند در سوره‌ی نور آیه‌ی 32؛ به بندگان خود وعده داده است: «اگر فقیر و تنگ‌دست باشید خداوند از فضل خود شما را بی‌نیاز می‌کند» و خداوند هرگز از وعده‌ی خود تخلف نمی‌کند...

پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند: «هیچ بنیانی در اسلام محبوب‌تر از ازدواج در نزد خداوند نیست»[3]

همچنین در حدیث دیگری می‌فرمایند: «هر که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده است، پس در نیمه‌ی دیگر از خدا تقوا پیشه کند.»[4]

در این احادیث و احادیث بسیار دیگر بر ضرورت تشکیل خانواده به عنوان راهی برای رسیدن به کمال و پیشرفت معنوی تأکید شده است؛ همچنین احادیث فراوانی در مورد حقوق متقابل زن و شوهر وارد شده است که اگر آن‌ها را چراغ راه زندگی خود قرار دهند از این راه پر خطر به سلامت عبور خواهند کرد و هرگز در زندگی به مشکلات حاد و لاینحلی که منجر به جدایی می‌شود بر نخواهند خورد؛ اما دلیل این همه مشکلات ما این است که متأسفانه به دین به عنوان دستورالعملی برای زندگی نگاه نمی‌کنیم.

از منظر دین علاقه و معنویت را می‌توان به منزله‌ی دو پایه‌ی اصلی برای خانواده به شمار آورد که با حذف و سست شدن یکی از آن دو؛ شمارش معکوس برای فروپاشی خانواده آغاز می‌شود. اتفاقی که در عصر حاضر می‌توان به وضوح آن را مشاهده کرد.

تغییر سبک زندگی و دوری از آموزه‌های اسلام

تغییر سبک زندگی را می‌توان ارمغان مدرنیته در عصر حاضر به شمار آورد. به عقیده‌ی برخی، به وجود آمدن شیوه‌های جدید زندگی ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است که با حرکت جوامع به سمت پیشرفت و صنعتی شدن رخ می‌نماید؛ اما حقیقت این است که پایه و اساس سبک زندگی در جامعه‌ی سنتی ایران بر اساس اسلام بنا شده است و تغییر آن به منزله‌ی تغییر سبک زندگی اسلامی به شیوه‌های مدرن و وارداتی است که با فرهنگ اسلامی ما هیچ گونه همخوانی ندارد و در نتیجه تغییر هویت فرد مسلمان را به دنبال دارد. در حقیقت هویت و سبک زندگی با یک‌دیگر رابطه‌ای دوسویه دارند و بر یک‌دیگر تأثیر متقابل می‌گذارند.

با مقایسه‌ی شیوه‌های زندگی دهه‌های اخیر به خوبی می‌توان سرعت این تغییرات را دریافت. این مسئله در جامعه‌ی امروز ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است و شیوه‌ی زندگی افراد در مقیاس فردی، خانوادگی، اجتماعی و... روز به روز بیشتر از معیارهای اسلامی فاصله می‌گیرد.

از مصادیق تغییر سبک زندگی می‌توان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمی‌توان ضرورت‌های جامعه‌ی امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعه‌ی ما اتفاق می‌افتد این است که حتی در مواقع غیر ضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی می‌آورند که این مسئله به خودی خود عامل به وجود آمدن مشکلات بسیاری برای فرد و جامعه خواهد شد که شایسته است در مقاله‌ای مجزا و به صورت تفصیلی به این مسئله پرداخته شود

در حالی که اسلام بنا به مصالحی که متوجه خود زن، خانواده و اجتماع است. زحمت کار بیرون از منزل را از دوش زن برداشته و به عهده‌ی مرد قرار داده است اما متأسفانه می‌بینیم که اشتغال بیرون از منزل برای زنان ما به عنوان یک ارزش در آمده است و در عوض خانه‌داری و تربیت فرزند به وقت هدر دادن و سوزاندن فرصت‌های پیش روی زنان ما تبدیل شده است.

با مقایسه‌ی شیوه‌های زندگی دهه‌های اخیر به خوبی می‌توان سرعت این تغییرات را دریافت. این مسئله در جامعه‌ی امروز ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است و شیوه‌ی زندگی افراد در مقیاس فردی، خانوادگی، اجتماعی و... روز به روز بیشتر از معیارهای اسلامی فاصله می‌گیرد.

مسئله‌ی مهم دیگر تغییر سبک ساده زیستی است که تا همین چند سال اخیر بر خانواده‌های ایرانی حاکم بود و روی آوردن به زندگی تجملاتی و ایجاد مصرف‌زدگی در بین خانواده‌هاست؛  متأسفانه در این مسئله هم مشاهده می‌کنیم که بیشترین تلاش دشمن در تغییر روحیه‌ی زنان بوده است زیرا آنان هسته‌ی اصلی خانواده را تشکیل می‌دهند و بر نوع نگرش همسر و فرزندان بسیار اثرگذار می‌باشند؛ همچنین همین مسئله خود از دلایل اصلی روی آوردن به اشتغال بیرون از منزل است. به هر حال این مسئله به خودی خود سبب به وجود آمدن انحراف‌های فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی افراد می‌شود که متأسفانه طلاق یکی از اصلی‌ترین آسیب‌های آن است.

تغییر نوع تعامل زن و مرد هم از مواردی است که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله ماهواره‌ها به سبک غربی آن درآمده! در این میان برگشتن به آموزه‌های اسلام و برگرداندن آرامش به کانون خانواده بهترین راهکار حل این مشکلات می‌باشد. اگر چه گاهی مشاوران ما هم توصیه‌هایی به طرفین می‌کنند که نه تنها کمکی به حل مشکلاتشان نمی‌کند بلکه با آموزه‌های دین ما هم در تناقض کامل است!

حقیقت این است؛ با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزش‌ها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله می‌توان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد زیرا اولین قربانی آن معنویت است که درون سبک زندگی غربی، باورها و فرهنگ جدید آن استحاله می‌گردد و همان‌طور که ذکر شد، معنویت از ارکان اصلی خانواده در اسلام به شمار می‌آید که خانواده بر پایه‌ی آن بنا شده است.

متأسفانه در جامعه شاهد این مسئله هستیم که الگوگیری غلط خانواده‌ها و جوانان سبب افزایش ناسازگاری بین زن و مرد، مصرف‌گرایی، تغییر نوع پوشش و ... شده است. آنچه در این بین از اهمیت به‌سزایی برخوردار است، این است که باید مراقب باشیم تا شیوه‌های جدید زندگی با فرهنگ دینی ما سازگار باشد و به تغییر و استحاله‌ی ارزش‌ها و اعتقادات ما نینجامد.

از مصادیق تغییر سبک زندگی می‌توان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمی‌توان ضرورت‌های جامعه‌ی امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعه‌ی ما اتفاق می‌افتد این است که حتی در مواقع غیر ضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی می‌آورند.

استراتژی غرب در تغییر هویت زن مسلمان

با بررسی علل طلاق به خوبی متوجه این مسئله می‌شویم که اصلی‌ترین راهبرد غرب در تضعیف نهاد خانواده تغییر هویت زنان مسلمان است که با القای زن‌محوری، تضعیف نقش مرد، تضعیف نقش مادری و همسری، کم ارزش جلوه دادن خانه‌داری و ارزشمند جلوه دادن مشاغل بیرون از منزل، مصرف‌زدگی و ... ابتدا به تغییر نگرش زنان مسلمان و در نتیجه به تقدس‌زدایی و سست کردن پایه‌های خانواده می‌انجامد. آن‌ها با درک نقش محوری و اهمیت جایگاه زن در خانواده به خوبی دریافته‌اند که برای رسیدن به اهداف خود گام اول را باید از این نقطه آغاز کنند.

این مسئله که تمایز حقوق زن و مرد به تفاوت نوع آفرینش و تفاوت نیازها و توانایی‌های آن‌ها برمی‌گردد بر هیچ فرد عاقل و منصفی پوشیده نیست و اسلام را می‌توان اصلی‌ترین حامی و مدافع حقوق زنان به شمار آورد زیرا نه تنها حقوق زن در اسلام نادیده گرفته نشده بلکه در تمامی احکام و دستورات آن ظرافت روح و جسم زن در نظر گرفته شده، مسئله‌ای که هرگز در نظریه‌های فمینیستی و به اصطلاح بشر دوستانه‌ی غرب دیده نشده است اما آنان با غیرعادلانه خواندن احکام اسلام در مورد زنان و به دست گرفتن پرچم حقوق بشر؛ شروع به سر دادن شعارهایی کردند که ظاهری زیبا و فریبنده‌ داشت، ولی از درون پوچ و دروغین بود و بیشترین حمله‌های خود را متوجه مسئله‌ی تمایز بین حقوق زن و مرد کردند.

از نظر پرچم‌داران دفاع از حقوق زنان، زیر بار مسئولیت همسری و مادری رفتن سبب پایمال شدن حقوق زن و در عوض کم رنگ شدن یا نپذیرفتن این نقش‌ها و الگو قرار دادن مردان در اشتغال بیرون از منزل و انجام کارهای مردانه سبب اقتدار و شکوفایی آنان خواهد شد.

فارغ از نتایج افکار فمینیستی در غرب باید اذعان داشت؛ افراط در این مسئله غرب را با چالشی جدّی مواجه کرده است، مانند فردی که در باتلاق گرفتار می‌شود و هر چه بیشتر دست و پا می‌زند و برای نجات خود تلاش می‌کند بیشتر در آن فرو می‌رود و می‌خواهد تا دیگران را نیز با خود به درون باتلاق بکشد.

در واقع غرب خود اولین قربانی نظریه‌های دور از عقل و منطق فمینیستی است که نتیجه‌ای جز تحقیر زن، کمبود عاطفی، نبود امنیت، به چالش کشیدن مفهوم مادری، افزایش میزان خشونت در خانواده، افزایش آمار طلاق، افزایش کودکان نامشروع، رواج گسترده‌ی زندگی‌های مجردی، گسترش همجنس‌گرایی و در یک جمله نابودی زن و نابودی انسانیت را در پی نداشته است.

از نظر پرچم‌داران دفاع از حقوق زنان، زیر بار مسئولیت همسری و مادری رفتن سبب پایمال شدن حقوق زن و در عوض کم رنگ شدن یا نپذیرفتن این نقش‌ها و الگو قرار دادن مردان در اشتغال بیرون از منزل و انجام کارهای مردانه سبب اقتدار و شکوفایی آنان خواهد شد.

با تأمل در نظریه‌های فمینیستی متوجه این مسئله می‌شویم که بین شعار فمینیست‌ها مبنی بر احقاق حقوق زنان و آنچه در عمل اتفاق می‌افتد تناقض آشکاری وجود دارد، زیرا زن از حقوق اولیه‌ی خود که آرامش و امنیت روانی در سایه‌ی خانواده است و با قیومیت مرد حاصل می‌شود محروم می‌گردد و با نادیده گرفتن نقش همسری، مادری و ... به طلاق و فروپاشی نهاد خانواده دامن می‌زند که این مسئله خود جامعه را با بحران جدّی مواجه می‌سازد اما این مسئله در آموزه‌های فمینیستی فراموش شده که زن خود عضوی از پیکر جامعه است و اولین آسیب متوجه خود اوست!

در حالی که دین اسلام از همان ابتدا برای زن جایگاهی بسیار رفیع قائل شده و زن و مرد را مکمل یک‌دیگر قرار داده است و در مقابل ظلم و ستمی که به زنان روا می‌شده به مردان توصیه‌های فراوانی کرده است که با زنان به گونه‌ای شایسته رفتار کنید و به آن‌ها محبت کنید و همین طور در مسئله‌ی حق رأی برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شده و برای وی حق مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی را قرار داده است...

قبح زدایی از مغبوض‌ترین حلال خدا

با بررسی آیات و روایات اسلامی درمی‌یابیم به همان اندازه که در اسلام بر ازدواج و تشکیل خانواده تأکید شده، به همان اندازه نیز به حفظ و نگهداری از آن سفارش شده است. چرا که نهال خانواده برای ادامه‌ی حیات و به ثمر نشستن خود نیاز به رسیدگی و مراقبت ویژه‌ای دارد. در آیات و روایات از طلاق به عنوان مغبوض‌ترین حلال خداوند یاد شده است؛ همچنین در آیات بسیاری بر ضرورت حفظ خانواده تأکید شده و طلاق به عنوان آخرین راه حل و تنها در صورتی که سبب عسر و حرج فرد شود، توصیه شده است

اگرچه درک محدود انسان سبب می‌شود که به طور کامل به مصالح و مفاسد امور آگاهی پیدا نکند اما با بررسی پیامدهای طلاق تا حدودی می‌توان به دلایل منفور بودن این مسئله در اسلام پی برد. آسیب‌های فردی و اجتماعی طرفین بعد از طلاق (به خصوص خانم‌ها) همچنین سرنوشت مبهم فرزندان، آسیب‌های روحی و روانی که از طلاق والدین نصیبشان می‌شود و مسائل و مشکلات فراوانی که از این راه گریبان جامعه را می‌گیرد و ...؛

از جمله مشکلاتی است که با فروپاشی یک خانواده به وجود می‌آید. فهم این مسائل شاید تا حدودی به درک ضرورت گذشت زن و مرد در برابر یک‌دیگر کمک کند؛ البته در صورتی که روحیه‌ی فردگرایی بر آن‌ها حاکم نشده باشد اما حقیقت این است که با تغییر سبک زندگی و تغییر ارزش‌ها، روح معنویت در بین خانواده‌ها کم‌رنگ‌ شده و همین مسئله سبب گردیده تا مفاهیم ارزشی و اخلاقی مانند «گذشت» در زندگی به باج دادن یا کم آوردن در برابر یک‌دیگر تعبیر شود!

متأسفانه در حال حاضر کوتاه شدن عمر زندگی مشترک به یک مسئله در جامعه‌ی ما تبدیل شده که اگر به زودی برای حل آن چاره‌ای اندیشیده نشود به زودی به یک بحران جدّی تبدیل خواهد شد که این مسئله هوشیاری مردم، مسئولین و نخبگان را می‌طلبد. عمق فاجعه تا آن جایی است که علاوه بر افزایش این معضل بزرگ، جامعه در راستای قبح‌زدایی از این مسئله گام برمی‌دارد. برگزاری جشن طلاق به تقلید از فرهنگ غرب و دعوت دوستان و آشنایان برای شرکت در این مراسم در جامعه‌ی اسلامی ما جای بسی تأسف و تعجب دارد.

وقتی زندگی رنگ و بویی از دین و فرهنگ اسلام نداشته باشد، وقتی خانواده تقدس خود را در دید افراد از دست بدهد و ازدواج بیشتر جنبه‌ی تشریفاتی پیدا کند. وقتی ازدواج‌های سنتی که بر پایه‌ی فرهنگ اسلامی و شناخت و باور صحیح از زندگی مشترک جای خود را به ازدواج‌هایی به سبک مدرن و دوستی‌های خیابانی، اینترنتی و ... بدهد. دیگر قبح‌زدایی و برگزاری جشن طلاق به شیوه‌ی مدرن امری دور از ذهن و تعجب‌برانگیز نخواهد بود!

نتیجه‌گیری

در نهایت می‌توان دور شدن از آموزه‌های اسلام و ضعف و تسلیم در برابر تهاجم فرهنگی غرب را به عنوان مهم‌ترین عامل در تغییر فرهنگ اسلامی و در نتیجه افزایش آمار طلاق دانست.

3 گام اصلی که می‌توانند در برابر هجمه‌های همه‌جانبه و برنامه‌ریزی‌های کلان و بلندمدت دشمن در تغییر هویت دینی ما در بلند مدت مؤثر واقع شود عبارت‌اند از:

1. بیداری و آگاهی در برابر اهداف و راهبردهای غرب؛

2. بازگشت به بطن دین؛

3. نظریه‌پردازی در حوزه‌های مختلف با استفاده از متون و منابع دینی.

متأسفانه سیر صعودی آمار طلاق در کشور ما از این حقیقت تلخ حکایت می‌کند که نه تنها از اهداف و راهبردهای غرب اطلاعی نداریم، بلکه کورکورانه تن به خواسته‌های آن‌ها نیز داده‌ایم و در جهت اهداف و برنامه‌ریزی‌های آن‌ها حرکت کرده‌ایم. متأسفانه در مقابل سال‌ها تلاش و پشت‌کار غرب در تخریب فرهنگ اسلامی و تضعیف نقش واقعی زن، به عنوان یک مسلمان اقدام درخور توجهی انجام نداده‌ایم.

شاید بتوان سادگی و خوش‌باوری برخی افراد در برابر سیاست‌های غرب را دلیل اصلی مشکلات آن‌ها به شمار آورد در حالی که منابع عظیمی از دستورات و راهکارهای اسلام را برای زندگی موفق در اختیار داریم که در دل آن‌ها هزاران نظریه در تمام ابعاد زندگی نهفته است و به جای نظریه‌پردازی و ارائه‌ی الگو به دیگر کشورها خود به تقلید کورکورانه از آن‌ها می‌پردازیم و هر آنچه را که غرب به اسم آزادی و حقوق بشر و مدرنیته و ... به ما القا می‌کند به حکم ضرورت می‌پذیریم.

با توجه به این مسئله که تک تک ما در برابر حفاظت از فرهنگ و دین خود مسئولیم اما در این بین نخبگان نیز می‌توانند با بررسی متون اسلامی و استخراج نظریه‌های مختلف در حوزه‌ی زنان و خانواده گام مؤثری بردارند؛ همچنین رسانه‌ها می‌توانند در ترسیم هویت واقعی زن مسلمان و ارائه‌ی الگوی موفق زندگی نقشی اساسی ایفا کنند. مسئله‌ای که متأسفانه کمتر در فیلم‌ها و سریال‌های مشاهده می‌کنیم و در اکثر موارد شأن واقعی زن در فیلم‌ها نادیده گرفته می‌شود.

دولت نیز می‌تواند با حمایت‌های قانونی و اجتماعی از زنان خانه‌دار سبب شود تا زنان هویت واقعی خود را در درون خانه جست‌وجو کنند؛ همچنین تقویت روح معنویت از راه نظام آموزشی،‌ رسانه و انتقال آن به نهاد خانواده می‌تواند در کاهش معضلات اجتماعی از جمله طلاق اثر گذار باشد. (*)

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۱:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ازدواج‌هایی که با سبک‌های جدید مانند دوستی‌های خیابانی، اینترنتی و...صورت می‌گیرد؛ همه بر مبنای ارتباط‌هایی است که در اسلام، حرام شمرده شده است و همین ارتباط‌ها سبب به وجود آمدن یک عشق کور در دل فرد می‌شود که فوق‌العاده سطحی و زودگذر است و غالباً هم به طلاق منجر می‌شود.

گروه فرهنگی - اجتماعی برهان؛ طلاق مانند هر پدیده‌ی دیگر اجتماعى داراى ریشه‏هاى مختلفى است که بدون بررسى دقیق آن جلوگیرى از بروز چنین حادثه‏اى امکان‌پذیر نمی‌باشد. لذا قبل از هر چیز باید به سراغ عوامل طلاق برویم تا بتوانیم ریشه‏هاى آن را در جامعه بخشکانیم. در این خصوص گفت‌و‌گویی ترتیب داده‌ایم با خانم «دکتر مریم معین‌الاسلام»، کارشناس امور تربیتی و مباحث زنان که در ادامه می‌خوانید.

از نگاه شما اصلی‌ترین عواملی که سبب بروز طلاق در جامعه‌ی ما می‌شود چیست؟

طلاق یکی از مسائلی است که علت‌های متعددی می‌توان برای آن در نظر گرفت. کارشناسان تا به حال تقریباً حدود 20 علت را برای طلاق مطرح کرده‌اند که بخشی‌ از آن‌ها به مسائل اقتصادی، روانی، اخلاقی و خانوادگی مربوط می‌شوند، اما از بین این 20 عامل 5 عامل مهم‌تر از بقیه است و وقتی پرونده‌های طلاق را بررسی می‌کنیم، درمی‌یابیم که بیشتر طلاق‌ها به این 5 عامل برمی‌گردند.

مهم‌ترین دلایل طلاق:

1. ضعف مهارت‌های ارتباطی؛

 متأسفانه در این زمینه مردم کشور ما بسیار مشکل دارند و در واقع با مهارت‌های زندگی آشنا نیستند.

2. ناهمسانی در انتخاب همسر یا همان کفّیتی که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است؛

متأسفانه در زمان انتخاب همسر به بحث کفّیت، که بسیار جدی در اسلام بر آن تأکید شده است، توجه نمی‌شود.

3. خشونت؛

دلیل دیگر عسر و حرج ناشی از رفتارهای خشن است که البته این مسئله چندان فراگیر نیست، ولی برخی به خاطر رفتارهای خشن همسرشان ناچار به طلاق می‌شوند.

4. اعتیاد؛

5. بدرفتاری‌های عاطفی.

در بررسی عوامل مختلف در افزایش طلاق، این موارد مهم‌ترین عوامل هستند. حال اگر بخواهیم این دلایل را ریزتر کنیم، به عوامل زیادی برمی‌خوریم از جمله:

- توقعات نامحدود زن و مرد

در حال حاضر جوان‌های ما بسیار ایده‌آل‌نگر و بلندپرواز هستند. آن‌ها احساس می‌کنند با ازدواج می‌توانند به تمام آرمان‌ها و آرزوهایشان برسند و مدینه‌ی فاضله‌ای از ازدواج در ذهن خود ترسیم می‌کنند، اما وقتی ازدواج می‌کنند، می‌بینند واقعیت موجودی که با آن مواجه شده‌اند کاملاً با آن چیزی که در ذهنشان تصور می‌کردند تفاوت دارد. در واقع تصوری که جوانان ما از ازدواج دارند با واقعیت ازدواج تفاوت زیادی دارد. لذا این مسئله باعث می‌شود که توقعات نامحدودی پیدا ‌کنند، اما وقتی وارد زندگی می‌شوند و می‌بینند که هیچ کدام از توقعات‌ و رؤیاهایشان تحقق پیدا نمی‌کند، تصور می‌کنند که باید طلاق بگیرند.

- تجمل‌گرایی

تجمل‌پرستی یکی دیگر از عواملی است که سبب ایجاد اختلاف بین زن و شوهر و در نتیجه طلاق می‌شود. اسراف و تبذیر و نبودن قناعت در بین خانواده‌ها عامل بسیاری از مشکلات است. بحث اخلاقی قناعت در خانواده‌ها خصوصاً در نظر جوان‌ها فراموش شده و به جای قناعت، اسراف و تبذیر رواج یافته است. نیازهای کاذب و درخواست‌های غیرواقعی از همسران به بحث طلاق دامن می‌زند.

- دخالت‌های برخی از خانواده‌ها

پدران و مادران برخی عروس‌ها و دامادها متأسفانه از تدبیر لازم برای مواجهه‌ با مشکلات میان فرزندشان و همسرش برخوردار نیستند و نمی‌دانند وقتی دخترشان با همسرش دچار مشکل می‌شود، با دامادشان چگونه برخورد کنند یا وقتی پسرشان با همسرش دچار مشکل می‌شود با عروس‌شان باید چگونه برخورد کنند.

گذشتگان ما در مواجهه‌ با مشکلاتی که فرزندانشان با همسرانشان پیدا می‌کردند، تدابیر بسیار خردمندانه و عاقلانه‌ای داشتند، اما امروزه در بین پدر و مادرها این تدابیر اصلاً وجود ندارد. لذا به محض اینکه کوچک‌ترین اختلافی بین فرزندانشان با همسرانشان ایجاد شود، به جای اینکه راه‌حلی مدبرانه روی این مسائل داشته باشند، برعکس به مشکلات دامن می‌زنند و نمی‌توانند آن‌ها را حل کنند.

در واقع وجود مشکلات طبیعی است. این بزرگ‌ترها هستند که باید مدبرانه با این مشکل برخورد کنند و بنابراین پدر و مادرها باید به صورت جداگانه در این زمینه آموزش ببینند. این مسئله‌ای است که ما از آن غافل شده‌ایم، اما در حقیقت بخش زیادی از طلاق‌ها به همین موضوع برمی‌گردد.

- بی‌اعتنایی زن و مرد نسبت به خواسته‌های یکدیگر

بی‌اعتنایی به مسائل عاطفی و جنسی یکی دیگر از مسائل مهم و دلیل بسیاری از طلاق‌هاست. به هر حال، مرد از همسرش انتظارات خاصی دارد و متقابلاً زن نیز از شوهرش انتظاراتی دارد. متأسفانه مهارت پاسخ‌گویی به انتظارات جنسی و عاطفی در زنان و مردان ما وجود ندارد. از یک سو، محرک‌های موجود در جامعه به نیازهای جنسی دامن می‌زند و از سویی دیگر، همسر پاسخ‌گوی این نیازهای جنسی نیست. همین مسئله سبب می‌شود که اختلاف و درگیری به وجود بیاید و نهایتاً هم به طلاق منجر شود.

- عدم تناسب فرهنگ خانواده‌ها

عدم تناسب فرهنگ خانواده و روحیات زن و مرد به ویژه در ازدواج‌های دانشجویی دیده می‌شود. دانشجویان بعضاً کمترین توجهی به تناسب فرهنگی ندارند و دختر و پسر با فرهنگ‌های کاملاً متفاوت فقط به ازدواج می‌اندیشند، ولی بعداً متوجه عدم تناسب روحیات و مسائل فرهنگی‌شان می‌شوند و این موضوع می‌تواند مشکل‌زا باشد و منجر به طلاق شود.

بحث اخلاقی قناعت در خانواده‌ها خصوصاً در نظر جوان‌ها فراموش شده است. و به جای قناعت اسراف و تبذیر قرار گرفته است. در واقع نیازهای کاذب، درخواست‌های غیرواقعی از همسران، به بحث طلاق دامن می زند.

این‌ها بخشی از عواملی است که به نظر می‌رسد که اگر بخواهیم همه‌ی آن را در یک عامل خلاصه کنیم، به این حقیقت می‌رسیم که متأسفانه ازدواج‌ها بسیار سطحی شده است و انتخاب‌ها بر اساس ظاهر فرد صورت می‌گیرد و بر اساس یک عشق زودگذر و عواطف هیجانی ازواج صورت می‌گیرد. در روایات داریم که این هیجان‌ها فرد را کور و کر می‌کند. آن لحظه اصلاً فرد به این مسئله فکر نمی‌کند که آیا عیب‌های فرد مقابل بعداً برای او مشکل ایجاد می‌کند یا نه؟ در واقع شناخت‌ 2 طرف نسبت به یکدیگر اصلاً عمیق نیست. این مسئله باعث می‌شود به همان میزان که شناخت‌ها سطحی و انتخاب‌ها بی‌پایه و ‌اساس است، زندگی‌ها هم بی‌پایه و ‌اساس شود.

خانم دکتر، شما به یک سری از علل و عوامل اشاره فرمودید که برخی از آن‌ها واقعاً نیاز به آموزش دارد و در واقع کمبود آموزش مهارت‌های خانواده در مراکز آموزشی و به خصوص در دانشگاه‌ها سبب بروز مشکلات بسیاری برای زن و مرد می‌شود، اما عامل دیگری هم وجود دارد و آن کم‌رنگ شدن اعتقادات و به دنبال آن اخلاقیات در جامعه است. به نظر شما، این مسئله چه تأثیری می‌تواند در ناپایداری نهاد خانواده داشته باشد؟

این موضوع یکی از عوامل جدی است که من فراموش کردم به آن اشاره کنم. متأسفانه در جامعه‌ی ما‌ سبک زندگی غربی جایگزین سبک زندگی دینی شده است. در سبک زندگی غربی طلاق به راحتی اتفاق می‌افتد و اگر می‌بینید قبح طلاق از بین رفته به خاطر این است که سبک زندگی اسلامی ما تبدیل به سبک زندگی غربی شده است.

در زندگی غربی طلاق امری کاملاً عادی و معمولی و بدون قباحت است و چون سبک زندگی ما غربی شده است،‌ ذهنیت‌ و سلایق‌ و به دنبال آن، خواسته‌های ما نیز متناسب با این سبک شکل گرفته است. این در حالی است که وقتی زوجین وارد زندگی مشترک می‌شوند، هنوز تا حدودی آن فرهنگ بومی و دینی خودشان را حفظ کرده‌اند و در حالی که بسیاری از مردان همان تصور سنتی و بومی از یک زن در ذهنشان وجود دارد، اکثر دختران سبک زندگی غربی را در پیش گرفته‌اند و لذا یک تعارض جدی بین آن‌ها به وجود می‌آید.

زن طور دیگری فکر می‌کند و متناسب با آن سلایق دیگری دارد، در حالی که مرد ذهنیت و تصویر دیگری از زن در زندگی دارد. سبک زندگی غربی انسان را به سمت فردگرایی، لذت‌گرایی و این رویکرد می‌کشاند که فقط خودت را ببین و با هر چیزی که خواسته‌های تو را محدود می‌کند مقابله کن.

این در حالی است که وقتی زن و مرد وارد زندگی زناشویی می‌شوند، باید فردیت و خیلی از خواسته‌های خود را فدای مصالح زندگی کنند، نه اینکه خواسته‌های فردی خود را جایگزین مصالح زندگی نمایند. متأسفانه این مسئله در بین خانم‌ها بیشتر وجود دارد، زیرا تفکرات فمنیستی واقعاً بر زنان جامعه‌ی ما تأثیرگذار بوده است و آن‌ها با همان ذهنیت وارد زندگی مشترک می‌شوند، در حالی که توقع و انتظار مردان چیزی متفاوت با آن تفکرات است و این تعارض جدی زندگی را از هم می‌پاشد.

عده‌ای نگاه منفی به این قضیه ندارند و یکی از علل افزایش آمار طلاق را بالا رفتن آگاهی‌های زنان از حقوق خودشان می‌دانند و این امر را تا حدودی مثبت تلقی می‌کنند. نظر شما در این زمینه چیست؟

اگر آشنایی به حقوق بدون توجه به اخلاق باشد، به مشکلات موجود دامن می‌زند. اگر ما صرفاً از حقوق حرف بزنیم، ولی مسائل اخلاقی یا موازنه‌ی بین حقوق و تکالیف را که در اسلام مطرح شده است مد نظر نداشته باشیم، بر مشکلاتمان افزوده می‌شود.

در سال‌های نه چندان دور، ازدواج‌ها با دخالت مستقیم خانواده و انجام مراسم خواستگاری صورت می‌گرفت؛ اما امروزه میبینیم که این مسئله نسبت به گذشته کم‌رنگ شده و جای خود را به آشنایی و خواستگاری‌های اینترنتی، خیابانی، دانشجویی و... می‌دهد. آیا از نگاه شما ازدواج هایی که با این سبک‌های مدرن شکل می‌گیرند قابل اطمینان هستند؟

این یک تهدید جدی است، زیرا ازدواج‌هایی که بر اساس روابط اینترنتی و راه‌هایی از این قبیل شکل می‌گیرند بر پایه‌ی شناختی سطحی هستند. بنده چندین پرونده‌ی طلاق را بررسی کرده‌ام که غالباً ازدواج آن‌ها بر مبنای شناخت و احساسات زودگذر و بر مبنای دوستی‌های خیابانی یا اینترنتی و... شکل گرفته بود. در واقع ازدواج آن‌ها بر مبنای ارتباط‌هایی بود که در اسلام هم حلال شمرده نشده است و همین ارتباط‌های حرام سبب شده بود یک عشق کور در دل فرد ایجاد شود که فوق‌العاده سطحی و گذراست.

متاسفانه جوانان کمترین توجهی به تناسب فرهنگی نمیکنند. دختر از یک جای دیگر و پسر از جای دیگر، با فرهنگ های کاملاً متفاوت تنها فقط به ازدواج می‌اندیشند، اما بعد از ازدواج می‌بینند از لحاظ فرهنگی با یکدیگر تناسب ندارند و این می‌تواند مشکل‌زا باشد و منجر به طلاق بشود.

این عشق کور باعث می‌شود که فرد دیگر حقایق را نبیند و شرایطی را ایجاد کند که حتی پدر و مادر نتوانند در مورد این ازدواج نظر بدهند. لذا چون انتخاب‌ها از سبک سنتی به سبک مدرن رفته‌اند، انتخاب‌ها کاملاً‌ سطحی شده‌اند و هر چه انتخاب سطحی‌تر و روبنایی‌تر باشد، زندگی‌ هم به همان میزان متزلزل می‌‌شود.

در دهه‌ی 70 اکثر کارشناسان ریشه‌ی اصلی طلاق در جامعه را دوستی‌های خیابانی می‌دانستند و در مقابل برای درمان، ازدواج به سبک سنتی و ازدواج‌های دانشجویی را توصیه می‌کردند، ولی در سال‌های اخیر می‌بینیم که ازدواج‌های سنتی و دانشجویی هم از دوام مطمئنی برخوردار نیست. ریشه‌ی این مسئله را در چه چیزی ارزیابی می‌کنید؟ چرا آمار طلاق در ازدواج‌های سنتی و دانشجویی هم بالا رفته است؟

همان طور که اشاره کردم عوامل مختلفی بر افزایش آمار طلاق تأثیر می‌گذارد. نمی‌توانیم بگوییم که قبلاً مهم‌ترین دلیل دوستی‌های خیابانی بوده است، چون امروز هم این مسئله وجود دارد، اما مسلماً این امر دلایل دیگری هم داشته و دارد.

دلیل اینکه امروز ازدواج‌های سنتی و دانشجویی هم به طلاق منجر می‌شوند این است که در انتخاب سنتی هم شناخت عمیق وجود ندارد. در ازدواج‌های سنتی هم گاهی تنها به صرف اینکه پدر یا مادر فرد را می‌پسندند، جوانان به خواستگاری می‌روند و همسرشان را انتخاب می‌کنند. این انتخاب هم درست نیست، زیرا عمیق و کامل نیست.

در زندگی غربی طلاق یک امر بسیار راحت، بدون قباحت، بدون سختی و خلاصه یک امر کاملاً عادی و معمولی شده است. لذا چون سبک زندگی ما غربی شده است،‌ ذهنیت‌ و سلائق‌ و به دنبال آن خواسته های ما نیز متناسب با این سبک شکل گرفته است .

لذا اگر واقعاً می‌خواهیم درصد آمار طلاق پایین بیاید، باید جوانان را به این مسئله دعوت کنیم که قبل از ازدواجشان به شناخت عمیق از یکدیگر برسند؛ یعنی این تفکر را در ذهن جوان‌ها جا بیندازیم که شناخت‌های سطحی و زودگذر زندگی‌های ناپایدار را به دنبال دارد. باید شناخت‌ افراد عمیق باشد، کانال‌های شناختشان متعدد باشد و حتماً مسائل را قبل از ازدواج با مشاور در میان بگذارند تا بتوانند به شناخت عمیقی برسند.

چه راهکارهایی را برای کاهش طلاق در جامعه پیشنهاد می‌کنید؟

راهکارهایی که به نظرم می‌رسد، تیتروار بدین شرح است:

 - شناخت عمیق و همه‌جانبه از یکدیگر قبل از ازدواج.

- استفاده از مشاوره‌ی قبل از ازدواج: به نظرم مشاوره در انتخاب صحیح فوق‌العاده تأثیر دارد. وقتی 2 نفر که قصد ازدواج دارند به مشاوره می‌روند و تمام مسائل خود را مطرح می‌کنند خیلی بهتر و راحت‌تر متوجه می‌شوند که آیا می‌توانند با هم زندگی کنند یا خیر.

- آموزش مهارت‌های زندگی به جوانان: نکته‌ی مهم دیگر این است که نسل جوان ما بسیار بد تربیت شده‌اند؛ یعنی ما فقط آن‌ها را وادار به درس خواندن و دانشگاه رفتن کرده‌ایم و تمام امکانات را برایشان فراهم کرده‌ایم، ولی در عوض هیچ یک از مهارت‌های زندگی را به آن‌ها آموزش نداده‌ایم. جوانی که به این شکل تربیت یافته است به هیچ عنوان قدرت تصمیم‌گیری و حل مسائل و مشکلات را ندارد و نمی‌داند زمانی که در زندگی با مشکل مواجه شد، چگونه باید با آن برخورد کند و در بحران‌ها چگونه باید تصمیم بگیرد.

در واقع این نسل برای زندگی آینده تربیت نشده‌اند. ما در واقع دخترانمان را برای همسری و مادری و پسرانمان را برای پذیرش مسئولیت‌های زندگی تربیت نکرده‌ایم و بدون تربیت کافی، آن‌ها را در جریان ازدواج قرار داده‌ایم و آن‌ها هم در این شرایط احساس غرق شدن و ناکامی و شکست می‌کنند و زندگی‌شان به طلاق کشیده می‌شود.

ما واقعاً باید از سال‌ها قبل از ازدواج به این مسئله فکر کنیم که باید فرزندانمان را برای زندگی و پذیرش مسئولیت‌های آینده مثل مسئولیت مادری و همسری پرورش دهیم، اما متأسفانه این مسئله اصلاً در زندگی‌های امروز وجود ندارد. علاوه بر این، امروز پدر و مادر هم در جایگاه خودشان قرار ندارند که از تعامل میان آن‌ها دختران و پسران بتوانند همسرداری را بیاموزند. در واقع الگوی مشخصی در این رابطه وجود ندارد.

اگر ما می‌خواهیم آمار طلاق کم شود، باید از سال‌ها قبل فرزندانمان را برای زندگی مشترک آماده کنیم. پدر و مادر باید الگوهای خوبی برای فرزندانشان باشند و مکرراً فرزندان خود را به خوش‌رفتاری، گذشت از تخلفات همسر و تسلط بر نفس و خشم‌‌های آنی توصیه کنند تا در مواقع بروز مشکل تصمیم عجولانه نگیرند. همچنین در مواقع بروز مشکلات، به جای طلاق باید به پیشنهاد قرآن عمل کنند و محکمه‌هایی در درون خانواده تشکیل دهند. این‌ها همه مسائلی است که دقیقاً برگشت مجدد به اسلام و دستورات و آیین‌های زندگی اسلامی است. به میزانی که ما از دستورات اسلامی فاصله می‌گیریم آمار طلاق در کشورمان بیشتر می‌شود.

ما در مؤسسه‌مان در این رابطه تحقیقات و پژوهش‌های زیادی انجام داده‌ایم و نهایتاً به این نتیجه رسیده‌ایم که جز از طریق آشنا کردن دختران با وظایف یک زن در زندگی مشترک و آشنا کردن مرد با وظایفش در زندگی و در واقع جز ارائه‌ی اطلاعات و مهارت‌های لازم و پرورش اعتقادی نسل جوان، راهی برای نجات خانواده وجود ندارد. آموزش این مسائل را باید از سال‌ها قبل شروع کرد تا نسلی آماده برای ورود به زندگی مشترک تربیت شود. اگر این کار صورت نگیرد، همچنان با مشکل طلاق مواجه خواهیم بود.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۱:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش سایت خبری تحلیلی 9 صبح؛ ما در این پرونده تلاش کرده ایم ضمن بررسی وضعیت طلاق در کشور به دلایل این موضوع بپردازیم، ضمن آنکه پس از واکاوی ریشه های افزایش طلاق در ایران، راهکارهایی را برای کاهش آن ارائه دهیم. طلاق در کشور تبدیل به یک معضل شده است. این از مکافات های دنیای مدرن است.

«خیانت یکی از عوامل مهم در فروپاشی خانواده هاست؛ عاملی که با دامن زدن به روابط خارج از خانواده پایه و اساس زندگی را دچار تزلزل می کند

بررسی عوامل افزایش طلاق در میان زوجین ایرانی حاکی از دخالت موارد گوناگونی دارد. شاید عدم اعتماد طرفین به یکدیگر و مسئله خیانت یکی از این موارد است که سهم پررنگی در جدایی و طلاق به ویژه در سال های اخیر داشته است. این مسئله در حالی است که شاید خیانت در واقعیت زندگی زناشویی نباشد ولی به دلیل سلب اعتماد طرفین و تصور خیانت همسر، عمر زندگی مشترک کوتاه شده و به طلاق می انجامد.

مسئله خیانت و عدم اعتماد با گسترش ارتباطات کاری و دوستانه به ویژه ارتباطاتی که در فضای مجازی شکل می گیرد پررنگ تر می شود چرا که عده ای در همین ارتباط به سوی خیانت کشیده می شوند و عده ای دیگر دچار «سوءتفاهم» خیانت همسرشان شده و با رشد و پرورش این سوءظن به سمت جدایی گام برمی دارند؛ مسئله ای که به گفته کارشناسان خانواده ریشه در عدم تفاهم و درک متقابل و شناخت از یکدیگر دارد.

در همین ارتباط با دکتر «ابراهیم فیاض» پژوهشگر حوزه جامعه شناسی و انسان شناسی و استادیار گروه انسان شناسی دانشگاه تهران گفتگویی داشتیم که در ادامه می خوانید.

جناب فیاض! چه عواملی باعث شکل گیری عدم اعتماد بین زوجین می شود؟

- عدم تفاهم، نبود درک متقابل و خلأ فهم تفاهم جنسی میان زن و مرد از عوامل گیری بی اعتمادی بین زوجین به شمار می رود؛ متاسفانه در جامعه ما زن و مرد حتی درک و شناخت درستی از خود و فیزیولوژی جسمی و جنسیتی خود ندارند، پس چطور می توان انتظار شناخت از طرف مقابل را داشت. این یک مشکل بزرگ در کشور ماست که سیستم فرهنگی، رسانه ای و ارتباطی ما نتوانسته نظام شناختی جنسی و جنسیتی درستی را اجرا کند به طوری که دختران و پسران ما قبل از ازدواج شناخت درستی از خود ندارند.

عدم فهم متقابل باعث ایجاد سوءتفاهم شده و به مرور تبدیل به عدم اعتماد می شود و به طور کلی تر می توان گفت جهالت جنسی، جسمی و روانشناختی در زوجین از عوامل ایجاد عدم اعتماد است.

این عدم اعتمادها از کجا نشأت می گیرد؟

- در جامعه ما فضای بین زن و مرد از ابعاد گوناگون جسمی، جنسی، روانشناسی، رفتاری و اخلاقی، مردم شناختی و دیگر ابعاد بسیار جاهلانه و تاریک است و اثر عوامل بیرونی مانند ماهواره، فضای مجازی و ورود شخص دیگری بر شدت این تیرگی افزوده و بر عدم اعتماد بین آنها بیشتر دامن می زند؛ زن و مرد از هم فاصله می گیرند و خود را با رسانه ها، تلویزیون و ماهواره سرگرم می کنند. وقت خود را به جای سپری کردن با خانواده با دوستان می گذرانند و تن به روابطی خارج از خانه می دهند.

چرا زوجین به سمت خیانت پیش می روند و دلایل شکل گیری این پدیده در خانواده چیست؟

- مشکلات روانی و عدم ارضای جنسی در همسران منجر به خیانت می شود. این امر در کنار مقایسه بین آدم ها سبب شکل گیری قصه انحرافات جنسی و کنجکاوی در این امور و به شکل گیری روابط خارج از خانه منجر می شود.

مسئله خیانت، اول در مردان شکل گرفت و بعد زنان هم وارد صحنه شدند ولی در هر صورت روابط خارج از خانه و مسئله خیانت، ریشه در عدم ارضای روانی و جنسی همسران از یکدیگر دارد؛ هنجارشکنی هایی که به شکل جوک های جنسی در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی باب شده به دنبال عدم شناخت همسران از یکدیگر و به منظور ارضای مسائل جنسی زن و مرد است.

مسئله روابط خارج از چارچوب خانواده چطور به جدایی و فروپاشی خانواده منجر می شود؟

- این مسئله که در افزایش آمار طلاق در جامعه نقش داشته، متاسفانه امروز مسیر پذیرفته شدن از جانب خانواده را طی می کند و حتی زن و شوهر با هم وارد روابط خارج از چارچوب می شوند؛ روابط خارج از عرف خانوادگی و درون گروهی به شدت در حال اوج گیری است و متاسفانه این مسئله پایه و اساس خانواده را از ریشه دچار آسیب و فروپاشی می کند. حتی افرادی که تن به اینگونه روابط نمی دهند با عقب مانده و اُمل خوانده شدن توسط سایرین، برای این ارتباطات تحریک می شوند.

مشکل اصلی کجاست؟ چرا روابط خارج از چارچوب و مسئله خیانت طی سال های اخیر در جامعه ایرانی رشد داشته است؟

- بازسازی خانواده یک بحث جدی است که نیاز به ریشه یابی دارد چرا که خانواده دارد دچار بحران می شود و همین مسئله آمار طلاق را بالا برده و درصد ازدواج را پایین آورده است؛ وقتی روابط آزاد بین زن و مرد شکل می گیرد و حتی زن 50 ساله با پسر 24 ساله در ارتباط است، خیانت خود به خود گسترش می یابد.

مشکل عمیق تر از این حرف هاست چرا که امروز مشکلات جنسی و روابط آزاد و حتی خیانت، قبح خود را از دست داده و همه اینها از ژست روشنفکری در جامعه نشأت می گیرد. بحث روشنفکری یک بُعد شناختی دارد و تغییر بُعد شناختی افراد از مسائل جنسی به علت رویکرد رسانه های نو به ویژه رسانه های بدون چارچوب ایجاد شده است؛ امری که آلمان در 1904 و آمریکا در 1912 تجربه کرد. ما اگر بخواهیم از انحطاط اخلاقی که در غرب رخ داد در جامعه خودمان جلوگیری کنیم باید دانش جنسی در بُعد علوم انسانی مانند بُعد اخلاقی، فلسفه وجودی و جنسی زن و مرد، بُعد دینی و روانشناختی آن را تدوین کنیم وگرنه این روابط همین طور ادامه یافته و گسترش می یابد.

نقش رسانه ها در ایجاد این روابط خارج از خانواده و خیانت چقدر است؟

- رسانه ها، انسان یاعی درست کرده اند. انسانی که پرخاشگر است؛ رسانه های مجازی، اینترنتی و شبکه های جدید به شدت هنجارشکنی اخلاقی کرده و ذهنیت جامعه را برای ایجاد روابط جنسی خارج از چارچوب آماده می کنند و در نتیجه پرده حیا از بین می رود و رابطه ها به شدت آزاد می شود، امری که در حال حاضر به شدت گسترش یافته است.

راهکار و راه حلی برای جبران این وضعیت در جامعه وجود دارد؟ چه باید کرد که جامعه آینده را از انحطاط نجات داد؟

- هر مسئله ای که ایجاد می شود ابتدا در بُعد ذهنی و شناختی بسته شده و بعد وارد بُعد کنشی می شود؛ اگر لایه اول که شناختی است را با کتاب و درس های پزشکی برای خانواده ها و همسران جوان و همچنین رسانه های داخلی ایجاد نکنیم، رسانه های آخری که حکم رسانه های پیش پا افتاده را دارند مانند شبکه های اجتماعی وارد عرصه شده و جای کتاب را می گیرند، این رسانه ها به جای ایجاد دانش، جهالت ایجاد کرده و شروع به هنجارشکنی اخلاقی می کنند. در این صورت جامعه را به سوی انحطاط می کشانند.

باید کتاب و رسانه های جمعی و ملی ما در زمینه بُعد اغنایی روابط و اخلاق جنسی تقویت و آن را مطرح کنند چرا که جهالت افراد در روابط و اخلاق جنسی و نبود مرجع مناسب برای پاسخگویی به سوالات جنسی عاملی برای گسترش عدم ارضای جنسی در جامعه و در نتیجه عدم اعتماد و شکل گیری روابط خارج از خانواده می شود در حالی که در یکی از بخش های طب النبی، آموزش و دستورالعمل های جنسی آمده است. در جامعه کنونی این آموزش ها نه تنها وجود ندارد بلکه سرکوب هم می شود که موجب سوءتفاهم و جهالت بیشتر می شود.

اگر این جهالت و بیماری جنسی گسترده را از نظر جنسی، روحی و روانشناسی با یک کار عظیم مطالعاتی معالجه کنیم، شبکه های اجتماعی و انحرافات موجود در آن کم کم بی معنا می شود.

رواج تکنولوژی و ساخته شدن هویت کاذب از عوامل اصلی طلاق زرد است

طلاق زرد، زاییده مدرنیسم

«فروکش کردن عشق و علاقه ابتدایی در ازدواج؛ آغازگر رابطه ای بدون مهر به نام طلاق عاطفی می شود و تا آنجایی پیش می رود که با وجود عدم تفاهم، همسران بنا به دلایلی زندگی اجباری در کنار هم را به جدایی و طلاق ترجیح می دهند، این پدیده زاییده دوران مدرن جامعه بشری است

بررسی آمار طلاق در جامعه حاکی از رشد دو برابری طلاق عاطفی نسبت به طلاق رسمی در کشور است؛ آماری که به گفته کارشناسان بیشتر در زوجین زیر 40 سال و عمدتا تحصیلکرده بروز می کند؛ نوعی طلاق که با فروکش کردن عشق و علاقه زمان ازدواج و سرد شدن و ناتوانی زوجین در گرم نگه داشتن کانون خانواده، رابطه ای که زمانی با سوز و گداز آغاز شده بود، همسران را به سوی سرنوشتی با زندگی اجباری زیر یک سقف سوق می دهد؛ بسیاری از همسرانی که با هم اختلاف دارند و تمایلی هم برای بهبود روابط در خود نمی یابند تن به طلاق زرد یا همان طلاق عاطفی می دهند چرا که بنا به دلایلی که شاید ترس از لطمه خوردن فرزندان مهمترین آن باشد به سوی جدایی همیشگی نمی روند.

به گفته بسیاری از کارشناسان، طلاق عاطفی پدیده ای مدرن است چرا که با پیشرفت جامعه و افزایش درجه توقعات همسران از یکدیگر و عدم برآورده شدن آن به دلیل شناخت ناکافی و نادرست از طرف مقابل، روابط زوجین کم کم به سردی می گراید.

امری که دکتر «اصغر کیهان نیا» دکترای مشاور خانواده و رفتارشناسی هم بر امروزی بودن آن اذعان داشته و در گفتگو با خبرنگار مثلث می گوید: «طلاق عاطفی در گذشته به ندرت پیش می آمده چرا که تفکر سوختن و ساختن غالب بوده است؛ شاید عدم استقلال مالی بانوان و وابستگی به درآمد مرد از دلایل نادر بودن طلاق عاطفی در گذشته به حساب بیاید

افزایش توان مالی زنان یا بی تعهدی مردان

- وی معتقد است؛ افزایش توان مالی زنان در سال های اخیر و عدم وابستگی مالی به مردان از عواملی بوده که سبب گسترش تفکر جدایی و میل به طلاق شده است.

پروفسور «حسین باهر» هم در گفتگو با خبرنگار مثلث در این خصوص می گوید: «طلاق عاطفی در گذشته به شکل امروزی رایج نبوده بلکه زوجین یا یکدیگر را دوست داشتند یا نه و شیوه های دیگری چون تعدد زوجین و صیغه کردن که عرف هم آن را می پذیرفت، به راحتی انجام می شد و معذوراتی هم ایجاد نمی کرد

این جامعه شناس با تاکید بر امروزی بودن پدیده جدایی روانی میان زوجین، عنوان می کند

 «امروزه طرفین در معذوراتی چون وجود فرزندان و گرفتاری هایی چون مهریه های سنگین گیر می کنند و در مشاوره ها عنوان می کنند همسرم را دوست ندارم ولی کنارش زندگی می کنم

دکتر باهر درصد طلاق عاطفی را در زنان بیشتر از مردان دانسته و دلیل آن را هم به راه دروهایی که پیش روی مردان وجود دارد نسبت به می دهد.

دکتر «داور شیخاوندی» هم طلاق عاطفی را مولود جامعه جدید دانسته و به خبرنگار مثلث می گوید: «اینگونه جدایی که بیشتر در میان تحصیلکردگان رواج دارد به دلیل عدم تحقق نیازهای عاطفی در میان زوجین رخ می دهد و این افراد به علت بازدارنده های بسیاری به سمت طلاق رسمی نمی روند و به یک جدایی روانی تن می دهند

وی با تاکید بر اینکه این معضل فراگیر نیاز به ریشه یابی دقیقی دارد، تصریح می کند: «عمدتا طلاق عاطفی به مردها برمی گردد چرا که با افزایش توان مالی و بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی دچار تغییر نگرش و مقایسه نسبت به شرایط زندگی و حتی همسر خود با دیگران شده، به سمت روابط دیگری چون ازدواج مجدد، صیغه یا روابط خارج از چارچوب می روند و این سبب جدایی عاطفی میان زن و شوهر می شود

زندگی اجباری بدون عشق و علاقه

- طلاق عاطفی چگونه شک لمی گیرد؛ این پدیده مدرن به چه شیوه هایی با جولان در جامعه، سونامی بی مهری و بی محبتی را به جان خانواده ها انداخته است؟

دکتر کیهان نیا اختلاف در روابط میان زوجین را به یک دیگ سوپاپ تشبیه کرده و می افزاید: «این دیگ در دو حالت نامتعادل است؛ یکی زمانی که بخاری خارج نمی شود ولی زیر دیگ هم روشن است که این امر سبب انفجار و نهایت طلاق رسمی زوجین می شود و حالت دیگر زمانی است که زیر دیگ خاموش است ولی مواد لازم که عشق و علاقه است در آن ریخته نمی شود، حتی ممکن است روابط جنسی هم به حداقل برسد و این زمانی است که زوجین به طلاق عاطفی می رسند

به گفته این متخصص رفتارشناسی خانواده، زوجین در طلاق عاطفی به دلایل عدم لطمه به فرزندان، حفظ آبرو، عدم آسیب به موقعیت اجتماعی و نداشتن پشتوانه اقتصادی مجبور به ادامه زندگی با هم زیر یک سقف می شوند در حالی که رابطه ای بین آنها نیست.

پروفسور باهر زندگی دو نفر که به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند، هیچ عشق و علاقه ای بین آنها نیست و قلبا یکدیگر را دوست ندارند را دچار طلاق عاطفی می داند.

اما دلایل افزایش طلاق عاطفی در جامعه امروز چیست و چه عواملی سبب سرد شدن رابطه زوجین می شود؟ به نظر می رسد گسترش و پیشرفت تکنولوژی در این امر دخیل بوده و شاید رواج ارتباطات در شبکه های اجتماعی و بزرگنمایی ها و تصویرسازی های غلط افراد از خود و شکل گرفتن هویت دوم، در عدم رضایت زوجین از یکدیگر و طلاق عاطفی تاثیرگذار است.

شبکه های اجتماعی و افزایش طلاق عاطفی

- دکتر کیهان نیا در این خصوص معتقد است؛ در جامعه امروزی که افراد فهم و درک شان از بسیاری مسائل بالا رفته است، در جاهایی فکر می کنند که ازدواج شان از اصل غلط بوده و نمی توانند با هم کنار بیایند و بنا به دلایلی که عنوان شد تنها به فکر یک هم زیستی مسالمت آمیز می افتند.

پروفسور باهر عدم علاقمندی زوجین به یکدیگر به هر دلیلی، ورود شخص سومی به صحنه زندگی زوجین، گسترش روابط در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی را از عوامل دلزدگی زوجین از هم می داند و معتقد است؛ این عوامل سبب افزایش مقایسه می شود که بزرگترین ضربه را به روابط زن و شوهر وارد کرده و آنها به به سمت طلاق عاطفی می برد.

اما همانطور که طلاق در جامعه تبعاتی داشته که در برخی موارد عواقب سنگینی نیز برای زوجین دارد، طلاق عاطفی هم تبعاتی دارد که دکتر کیهان نیا افسردگی در زوجین و آسیب به فرزندان را از جمله آنها دانسته و می افزاید: «فرزندان در چنین رابطه ای به دو صورت دچار لطمه می شوند

وی عنوان می کند: «اگر بین زن و مرد تشنج و دعوا باشد یک گونه آسیب و اگر هم سکوتی طولانی و موقرانه باشد گونه دیگری از آسیب را متوجه فرزندان می کند؛ بچه ها در چنین شرایطی احساس ناامنی کرده و دچار ترس و وحشت می شوند که مبادا والدین از هم جدا شوند، احساس بی پناهی کرده و خود را قربانی اختلاف والدین می بینند

آنچه مسلم است تحت شرایطی غالب در جامعه امروز، طلاق و جدایی عاطفی در میان زوجین ایرانی افزایش داشته است؛ گسترش روابط خارج از چارچوب خانواده، افزایش حضور در شبکه های اجتماعی و مقایسه خود و شرایط زندگی و همسر با افراد حاضر در گروه های مختلف و افزایش استقلال مالی در میان زنان سبب دامن زدن به برخی اختلافات در زندگی مشترک می شود و همین امور سردی روابط میان زن و شوهر را موجب می شود.

دکتر کیهان نیا می گوید: «برای جبران این وضعیت و نجات از طلاق عاطفی، زن و شوهر به عنوان دو باغبان بوستان زندگی باید به بررسی دلایل ازدواج خود و عده هایی که در ابتدای زندگی به هم داده اند بپردازند، هر کدام از زوجین باید تنها خود را زیر سوال برده و به نقد بکشد، به جای آنکه همه گناه را به پای طرف مقابل بنویسد. تنها در این صورت است که به فکر تجدید نظر در روابط می افتند.

وی می افزاید: «زوجین در چنین شرایطی باید تمرین عشق و مهرورزی داشته و سعی کنند یکدیگر و نیازهایشان را بهتر و بیشتر شناخته و درک کنند تا آتش زیر خاکستر که همان عشق است بالا بیاید تا با عدم لجبازی به نتیجه مطلوب برسند

باید بترسیم

به ازای هر 4 ازدواج در کشور یک طلاق روی می دهد

«آمار حاکی از رشد طلاق»...

«متاسفانه با توجه به جمعیت جوان کشور این مسئله به عنوان یک بحران مزمن مطرح است

«عدم درک درست و شناخت کافی از یک سو و مسائل محیطی دیگر را می توان از علل اصلی شیوع آن دانست

«صدای زنگ خطر در خانواده...»

«رشد بی سابقه طلاق در سال اول زندگی مشترک...»

اینها بخشی از اخباری است که شاید هر کدام از ما چندین بار در هفته راجع به آن بخوانیم یا بشنویم. درصد رشد طلاق در سال های اخیر تا حد زیادی نگران کننده بوده و اغلب طلاق ها نیز در پنج سال اول شروع زندگی مشترک رخ داده است. مواردی چون اعتیاد، نابسامانی مالی و مسائل جنسی بیشترین علت طلاق در سال های اخیر محسوب می شود. جا باز کردن شبکه های اجتماعی در خانواده ها نیز زمینه را برای افزایش آمار طلاق مهیا کرده است.

در 10 سال اخیر نرخ طلاق در یک روند صعودی قرار گرفته و هر سال تعداد بیشتری طلاق به ثبت می رسد که بسیاری از این موارد، در گروه طلاق های توافقی است.

در سال 93 تعداد طلاق های ثبت شده در کشور به 163569 رسید که با رشد 8200 موردی همراه بود. تعداد ازدواج های ثبت شده در این سال به 724324 نفر رسید و با مقایسه با میزان طلاق، نسبت ازدواج به طلاق به 4.4 رسید. به عبارت دیگر به ازای هر 4.4 ازدواج در کشور، یک طلاق رخ می دهد که از سال 90 تا کنون بیشترین تعداد طلاق ثبت شده در کشور به سال 93 اختصاص دارد.

در طلاق های ثبت شده در سه ماه اول سال 94 نیز به ترتیب در استان های تهران، خراسان رضوی و اصفهان بیشترین تعداد طلاق به ثبت رسید. متوسط طلاق در هر ماه در تهران دو هزار، در خراسان رضوی 1500 و در اصفهان نیز هزار مورد بوده است.

در چهار سال گذشته بیشترین طلاق ثبت شده در تهران و کمترین طلاق در استان ایلام بوده است. استان های گیلان، خوزستان، هرمزگان، آذربایجان غربی و شرقی، کردستان و کرمانشاه نیز با افزایش تعداد طلاق روبرو شده اند.

نسبت ازدواج به طلاق در دوره 10 ساله 83 تا 93 تقریبا با 50 درصد کاهش همراه بوده است.

طبق آمار منتشر شده از سوی ثبت احوال، رشد ازدواج در برابر رشد طلاق، سرعت کمتری داشته و با بررسی آمار موجود اگر این رویه ادامه داشته باشد، در سال 94 از هر چهار ازدواج رخ داده در کشور یک مورد طلاق خواهد شد.

با توجه به نسبت ها، در تهران کمترین نسبت بین ازدواج و طلاق وجود دارد و در سیستان و بلوچستان نیز بیشترین نسبت بین نسبت ازدواج و طلاق وجود دارد. به عبارت دیگر در تهران از هر سه ازدواج، یک طلاق و در سیستان و بلوچستان از هر 13 ازدواج یک طلاق رخ می دهد.

با توجه به فرهنگ و نسبت جمعیت شهری و روستایی هر استان، استان هایی که بیشترین میزان جمعیت شهری، تحصیلکرده و با دسترسی بیشتر به امکانات ارتباطی را دارا هستند، طلاق بیشتر رخ داده است. همچنین میزان مهاجرت پذیری استان ها نیز در این امر بی تاثیر نیست، جمعیت ناهمگون فرهنگی و تکثر قومی فضا را برای پذیرش طلاق و زندگی مجردی افراد مقبول تر کرده است.

عرف در این زمینه بیش از همه موجب افزایش جدایی شده زیرا با شکستن قبح طلاق به دلایل مختلف، فرد از جامعه یا خانواده طرد نمی شود و همین مسئله باعث می شود فرد تصور کند بعد از طلاق تمام حمایت ها و منزلت های پیش از طلاق را با خود خواهد داشت.

همانطور که گفته شد بیشترین میزان طلاق در سال اول زندگی مشترک رخ می دهد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش سایت خبری تحلیلی 9 صبح؛ چند سال دیگر که به این روزهای‌تان نگاه کنید، شاید احساسات متناقضی سراغ‌تان بیاید. شاید از تصمیمی که گرفته‌اید پشیمان شوید و فکر کنید زندگی‌ که از آن دست کشیدید، می‌توانست به شکلی بهتر و متفاوت‌تر ادامه پیدا کند. شاید گاهی خسته شوید و دل‌تان حتی برای زجر‌هایی که می‌کشیدید تنگ شود و البته شاید هم به‌خاطر گرفتن تصمیم نهایی و بیرون آمدن از یک رابطه آزار‌دهنده احساس خوبی تجربه کنید و قدر زندگی تازه‌ای که ساخته‌اید را بهتر بدانید.

دلیل طلاق شما هر چه باشد، باید بدانید همیشه در معرض یک شروع اشتباه و وارد شدن به بحرانی تازه هستید. اگر به اصولی که در ادامه به شما معرفی می‌کنیم وفادار نباشید، هیچ وقت نمی‌توانید تجربه تلخ جدایی را پشت سر بگذارید و زندگی آرامی را شروع کنید.

بدانید چرا

می‌دانیم؛ بعضی‌ها آدم تنها زندگی کردن نیستند و اگر شما هم یکی از آنها باشید، احتمالا تنها ماندن بعد از چند سال زندگی مشترک برای‌تان آسان نخواهد بود. در چنین شرایطی عجیب نیست اگر تلاش کنید در اولین فرصت کسی را جایگزین کنید و از تنها زندگی کردن خلاص شوید. اما مراقب باشید! تا وقتی که ندانید چرا کار زندگی‌تان به اینجا کشیده، نمی‌توانید زندگی موفق‌تری را بنا کنید. شما باید بدون اینکه همه تقصیر را گردن خودتان یا فرد مقابل‌تان بیندازید، سهم هر کدام‌تان را از این شکست ارزیابی کنید و تا قبل از آنکه بدانید چه ویروسی رابطه شما را بیمار کرده و از پا در آورده، تصمیمی تازه برای زندگی‌تان نگیرید.

به خودتان فرصت دهید

روانشناسان می‌گویند حداقل فاصله‌ای که باید میان رابطه شکست خورده و ارتباط جدید‌تان بیندازید، یک سال است. اما اگر نظر ما را بپرسید، برای چنین شروعی نمی‌توان زمان مشخصی را در نظر گرفت. کم نیستند افرادی که حتی بعد از گذشت 6-5 سال از تمام شدن زندگی قبلی، هنوز روی ویرانه‌های آن زندگی می‌کنند و نتوانسته‌اند ذهن و روان‌شان را از اسارت رابطه‌ای که تمام شده، بیرون بیاورند.

اگر قصد دارید از نو شروع کنید، نگاهی به وضعیت خودتان بیندازید و ببینید تا چه اندازه زخم‌هایی که شکست قبلی روی روان‌تان انداخته ترمیم شده است. اگر هنوز احساس ترحم، خشم، تردید یا حسرت در پس ذهن شما وجود دارد، معنایش این است که هنوز نتوانسته‌اید پرونده رابطه قبلی را به سلامت ببندید؛ پس دست نگه دارید و دوباره خودتان را محکوم به شکست نکنید.

تعمیم ندهید

نسخه‌های کلیشه‌ای برای خودتان نپیچید و نگویید «همیشه. . . »، «همه مردها. . . »، «همه زن‌ها. . . »، «همه رابطه‌ها. . . » و. . . درست است که وقتی پای چنین رابطه‌ای به میان می‌آید، اصول کلی و تقریبا ثابتی در زندگی‌تان حاکم می‌شود اما نمی‌توانید به‌خاطر چند اصل کلی، این حکم را صادر کنید که همه آدم‌ها و همه رابطه‌ها از یک جنس هستند و از یک قانون تبعیت می‌کنند. باور کنید زندگی‌های زناشویی با همه شباهت‌هایی که با هم دارند، یک دنیا تفاوت ریز و درشت دارند و اگر حساب‌شده قدم ‌بردارید، قرار نیست دوباره همان ضربه‌ای را بخورید که یک‌بار شما را از پا در آورده است.

مثبت‌اندیش باشید

خشم یکی از احساساتی است که می‌تواند بگوید شما هنوز تجربه سخت گذشته را پشت سر نگذاشته‌اید و تلخی‌های گذشته هنوز در زندگی شما حکمفرمایی می‌کند. گفتن «ازش متنفرم!»، «مرده و زنده‌اش برام فرقی نداره» و. . . به معنای بی‌اهمیت شدن او برای شما نیست؛ بلکه معنایش این است که آن شخص و آن رابطه به قدری در قلب و ذهن شما جا دارد که توانسته حجم بزرگی از انرژی منفی و احساسات آسیب‌زننده را در شما ایجاد کند. حتی اگر رابطه قبلی بزرگترین ضربه را به شما زده باشد، باید با چشم‌های باز و بدون چنین قضاوت‌هایی به رابطه گذشته‌تان نگاه کنید. در کنار دیدن دردهایی که کشیده‌اید، نکات مثبت آن رابطه را هم ببینید و از آنها درس بگیرید.

بدانید چه می‌خواهید

پیش از آنکه دوباره شروع کنید، باید خودتان را بشناسید. همه تلخی‌هایی که تجربه کرده‌اید، به‌خاطر اینکه از فرد مقابل‌تان چیزی نمی‌دانستید و او را خوب نمی‌شناختید اتفاق نیفتاده. بخش اصلی صدمه‌هایی که دیده‌اید، به‌خاطر خوب نشناختن خودتان به شما رسیده است. قبل از آنکه دوباره به یک رابطه وارد شوید و برای شناختن فرد مقابل‌تان به هر دری بزنید، خودتان را خوب بشناسید و بدانید از زندگی و یک رابطه چه می‌خواهید. بعد از آن هم با دقت و شفاف خود را به فردی که برای همراه شدن با خود انتخاب کرده‌اید معرفی کنید. مهم‌ترین اصلی که برای شروع هر رابطه‌ای باید مورد توجه قرار دهید، درست معرفی کردن خودتان است؛ نه درست شناختن فرد مقابل‌تان. اگر شما خودتان را خوب معرفی کنید، می‌توانید تا اندازه‌ای اطمینان داشته باشید که همراه آینده زندگی‌تان با چشم‌های باز و پذیرفتن نگاه شما به زندگی در کنارتان قرار گرفته است.

مراقب باشید ویروسی نشوید

تصمیم‌تان را گرفته‌اید؟ می‌خواهید برای همیشه از او جدا شوید و خوشبختی را در فضای متفاوتی تجربه کنید؟ با خودتان روراست باشید. چرا اینقدر برای جدا شدن مصر هستید؟ نمی‌گوییم همه طلاق‌ها بدون دلایل کافی اتفاق می‌افتند اما شاید خودتان هم ندانید که گاهی به‌خاطر مبتلا شدن به ویروس جدایی چنین تصمیمی را می‌گیرید. محققان می‌گویند، طلاق مسری است و اگر در جمع مطلقه‌ها یا کسانی که در زندگی زناشویی‌شان بحران‌های فراوانی را تجربه می‌کنند وقت زیادی بگذرانید، عجیب نیست که شما هم به خوشبختی‌تان شک کنید و تصمیم بگیرید دندان لق بدبختی را یکبار برای همیشه بکشید.

به نوشته دیلی میل، محققان می‌گویند طلاق یک دوست صمیمی یا یک خویشاوند نزدیک خطر طلاق افراد نزدیک به آنها را تا 75 درصد افزایش می‌دهد و طلاق یک همکار، دوست یک دوست یا آشنایی که تنها چند بار آنها را دیده‌اید احتمال جدا شدن شما از همسرتان را تا 33 درصد بالا می‌برد. البته محققان می‌گویند، در اغلب موارد حضور بچه‌ها می‌تواند مانع ابتلا به این ویروس شود و احتمال طلاق گرفتن شمایی که با مطلقه‌ها رفت‌وآمد می‌کنید را کاهش دهد.

انتقام نگیرید

هیچ‌وقت به‌خاطر انتقام گرفتن از عشق قبلی‌تان وارد رابطه تازه نشوید. زندگی شما آنقدر بی‌ارزش نیست که به میدان جنگ تبدیلش کنید و برای آسیب زدن به فردی دیگر، خوشبختی و شادی خودتان را قربانی کنید. همانطور که گفتیم، وقتی خشم شما نسبت به دیگران دلیل دوباره شروع کردن‌تان می‌شود، نمی‌توانید انتظار داشته باشید دوباره طعم شکست را نکشید و به رابطه‌ای وارد شوید که اثری از ناکامی و تلخی در آن نیست؛ چراکه به قول قدیمی‌ها از هر دست بدهید، از همان دست می‌گیرید و وقتی زندگی‌تان را با احساسات منفی شروع می‌کنید، نمی‌توانید انتظاری جز حاکم شدن این احساسات ناخوشایند در زندگی‌تان داشته باشید.

عشق قبلی را کپی نکنید

شاید خودتان هم ندانید اما اغلب ما به‌خاطر عادت‌هایی که در ناخودآگاه‌مان شکل گرفته بارها شکست می‌خوریم. نگاهی به انتخاب تازه‌تان بیندازید! فردی که انتخاب کرده‌اید چقدر شبیه همسر سابق‌تان راه می‌رود؟ چقدر از کلماتی که او سراغ‌شان می‌رفت استفاده می‌کند؟ چقدر ظاهرش شبیه اوست و چقدر انتظاری که از زندگی دارد به همسر قبلی‌تان شبیه است؟ مراقب باشید به بهانه عشق، کسی را درست در جایگاه همسر سابق‌تان قرار ندهید و البته مراقب باشید کاملا متضاد بودن فرد جدید با عشق قبلی‌تان، بهانه اصلی انتخاب او نباشد. شما از هر طرف این بام که بیفتید، چیزی جز دوباره آسیب دیدن در انتظار‌تان نخواهد بود.

از خانواده فرار نکنید

شاید تابوهای اجتماعی شما را از تصمیمی که گرفته‌اید پشیمان کنند. حتی اگر به اندازه کافی برای جدا شدن از همسرتان دلیل داشته باشید، وقتی چند ماه از نهایی شدن این تصمیم می‌گذرد، ممکن است سختی‌هایی که خانواده و اجتماع به شما تحمیل می‌کنند، از جدا شدن پشیمان‌تان کنند. در چنین شرایطی عجیب نیست اگر خیال بله گفتن به هر پیشنهاد تازه‌ای به سرتان بزند و برای فرار از آزارهایی که دیگران با حرف‌ها، قضاوت کردن‌ها، نگاه‌ها و حتی ترحم کردن‌ها دانسته و نادانسته به شما می‌رسانند، خود را به بحران تازه‌ای وارد کنید. برای نیفتادن به چنین چاله‌ای، بهترین کار پیشگیری است. شما باید پیش از آنکه تصمیم به جدا شدن بگیرید، مقدمات شروع یک زندگی تازه را فراهم کنید و در بستری کم‌تنش‌تر از نو زندگی‌تان را بسازید.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر