وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

پیام های کوتاه

ازدواج پزشکان با یکدیگر آری یا نه؟

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۴ ب.ظ

به گزارش شفا آنلاین، برخی از ازدواج‌های پزشکان طبق این چارچوب نیست و خارج از قراردادهایی است که دانشجویان برای خود تعریف کرده‌اند. چرا گفته می‌شود طبق شرایط حاکم بر جامعه‌ی پزشکی، افراد به این سمت ترغیب می‌شوند که با پزشک ازدواج نمایند.

طی یک نظرسنجی بین المللی، 50 درصد پزشکان تمایل دارند که با پزشک و هم حرفه ای خود،33 درصد آنها هم تمایل دارند با غیر پزشک ازدواج نمایند و 17 درصد هم برایشان تفاوت ندارد که همسرشان پزشک باشد یا نه. در این پرونده سعی شده، پزشکانی که با پزشک یا غیر پزشک ازدواج کرده‌اند، معایب و محاسن ازدواج خود را بیان کنند.

البته برخی از پزشکان علاقمند نبودند که نام کاملشان ذکر شود در نتیجه با اسم کوچک درداخل متن آورده شده است. تمامی گفت و گوها و نظرات، درد و دل‌های شخصی پزشکان بوده و برمبنای تحقیقات و پژوهش علمی نیست.

درک شرایط حرفه‌ی پزشکی برایم بسیار مهم بود

دکتر محسن رضوی، فوق تخصص خون و سرطان که در دوران دانشجویی با هم رشته ای خود ازدواج کرده و از پیوند زناشویی‌اش راضی است در مورد دلایل ازدواجش می‌گوید: «من در سن 24 سالگی و در دوران دانشجویی، ازدواج کردم. آن چه که در ابتدا باعث شد همسرم را انتخاب کنم، این بود که در این دوران فرصت شناسایی داشتیم و برخوردهای مختلفی از همسر آینده‌ام دیده‌ام.

این که فرد چگونه در موقعیت‌های پیچیده‌ی اورژانسی از ظرفیت بالای استرس برخوردار بود از جهتی آینده حرفه‌ام خودم را می‌دیدم و می‌دانستم کسی که پزشک می‌شود، دوسوم ساعات خود را خارج از خانه تحت شرایط استرس زا به سر می‌برد و نیازمند شریکی است که درک متقابلی از شرایط و حرفه‌ همسرش داشته باشد و البته غیر ازآن من با همسرم از منظر روانی نزدیکی کاملی داشتم

وی اظهار داشت کسی که پزشک است، باید مدت‌های طولانی در شیفت بیمارستان‌ها به سر برد و اگر همسرش درگیر کارهای پزشکی نباشد نمی‌تواند وی را درک کند و باید دائماً اعتراض‌های شریکش را بشنود چرا که وی از نزدیک متوجه درگیری‌های شوهر پزشکش شود. از دید رضوی زمانی که سطح فکری، فرهنگی و میزان درآمد با شریک زندگی مساوی باشد، به معنای توازن قواست و هیچ کدام از طرفین تحت سیطره‌ دیگری قرار نمی‌گیرد. این متخصص از معایب زندگی‌اش با پزشک می‌گوید: «بزرگ‌ترین معایبی که این نوع ازدواج دارد، نادیده گرفته شدن فرزند از سوی پدر و مادر پزشک است.

فرزند نیازمند حضور فیزیکی خانواده‌اش است، اما وقتی پدر و مادرش هر دو شاغل باشند آن هم پزشک متخصص دیدارها کمتر می‌شود. بارها شده که من به دلیل زمان‌های طولانی که در بیمارستان بودم یا مأموریت‌ها فرزندم را هفته‌ای یک بار یا ده روز یک بار دیده‌ام.

این که ما بزرگ شدن کودک‌مان را نمی‌بینیم، واقعاً دردناک است. حالا فکر کنید، مادر هم پزشک باشد که این هم مزید بر علت می‌شود. وقتی هر دو طرف خسته راهی خانه می‌شویم، دیگر رمقی برایمان باقی نمی‌ماند که جویای احوال فرزاندانمان باشیم. من همیشه این انتقاد را به خود کرده‌ام که بزرگ شدن فرزندم را ندیده‌ام

وی در پاسخ به اینکه اگر به گذشته بازگردید، آیا باز همسر پزشک را برای زندگی انتخاب خواهید کرد، می‌گوید: «برای خیلی از افراد معیارهای رایج اجتماعی و یا به شکل بازاری وجود دارد اما من هیچ گاه به این موضوعات اهمیت نداده‌ام.آن چه که برای من مهم بود این بود که با همسرم از منظر روانی و فکری در یک سو و نزدیک باشم. هیچ وقت فکر نکردم که با پزشک باید ازدواج کنم، اما الان وقتی به گذشته نگاه می‌کنم انتخابم همین همسر فعلی‌ام است.

البته این بدین معنا نیست که چون همسرم پزشک بوده باز این انتخاب را خواهم داشت. در درجه‌ی اول اخلاق و قرابت فکری و روانی که با ایشان داشتم مرا به انتخاب سوق داد. ممکن بود خانمی هم پزشک بود اما با من از نظر روانی و فکری نزدیک نبود و من به صرف پزشک بودن با وی هیچ گاه ازدواج نمی‌کردم

معایب‌های ازدواج‌های پزشکی بیشتراز محاسنش است

دکتر ژانت سروش متخصص بیماری‌های عفونی، همسر دکتر رضوی معتقد است معایب زندگی پزشکان با یکدیگر بیش از مزایایش است.

وی در مورد این که آیا از ابتدا مایل به ازدواج با پزشک بوده، گفت: «من در سن دانشجویی ازدواج کردم و به دلیل سن پایینم، شخص ایده آل در ذهن من پرورانده نشده بود. انتخاب افراد در این دوران خام‌تر از انتخاب دختران سی ساله است. من معیارهای چندان سفت و سختی نداشتم اما آن چه که برایم اهمیت داشت وجود اخلاق بود. به وضعیت مالی و نوع رشته‌ی تحصیلی‌اش اهمیتی برایم نداشت. در واقع به نوعی انتخاب همسر را بر عهده‌ی سرنوشتم گذاشتم

سروش اظهار دارد: «اگر دوباره به سن 18 سالگی بازگردم غیر ممکن است که رشته‌ی پزشکی را به دلیل سختی و وقف کردن تمام زندگی‌ام انتخاب کنم.» وی می‌گوید این که در 18 سالگی باید دست به انتخابی زد که کل زندگی و سرنوشت را در آینده تعیین کند، امری مشکل می‌داند البته از شغلش ناراضی نیست. در این مورد ادامه می‌دهد: «من به عنوان یک زن مسئولیت‌های سنگین دیگری هم دارم و تحمل این مسئولیت‌های همزمان برای یک نفر سخت است. جزئیات زندگی، تنظیم کارهای خانه، تربیت فرزندان و تأمین نیازهای روحی و معنوی آنان با مادر است و آقایون ایرانی هم کم تر شراکت دارند.

در واقع شما علاوه بر آن که پزشک هستید و تعهد دارید با هزاران درگیری فکری و ذهنی، عملاً انرژی خود را از دست داده‌اید. انتظار آقایان هر چی هم که از همسر آینده‌شان پزشک و درک شرایط متقابل باشد در نهایت از آنها می‌خواهند به اصطلاح یک زن کدبانو باشد

این پزشک فرق رشته‌ی پزشکی با سایر مشاغل دیگری مانند کارمند، مترجم، معلم و...در این می‌داند که رشته‌ آنها بار معنوی و عاطفی و ساعات کاری طولانی ندارد و زنان با به دوش کشیدن بارهای معنوی و درگیری‌های ذهنی به خانه نمی‌آیند. او در مورد این که به دلیل تربیت فرزندانش تا حدی از کار خود کم کرده، گفت: «در سال‌های گذشته از صبح تا بعدظهر در بیمارستان بودم و عصرها به مطب می‌رفتم اما به دلیل تربیت فرزندانم و حضور فیزیکی و معنوی حداقل یکی از والدین مجبور شدم مطب را تعطیل کنم و به سایر وظایف مادرانه و کدبانو بودنم برسم.

در واقع یک زن پزشک بین خانواده و کارش تقسیم می‌شود و این در حالی است که برای مرد پزشک این اتفاقات رخ نمی‌دهد.» سروش از مزایا این نوع ازدواج هم غافل نشد، هر چند معتقد بود برخی از مزایا برای فرزندانمان عیب به شمار می‌رود: «وقتی من و همسرم هر دو هم رشته‌ای هستیم مشورت و همفکری زیادی داریم. در واقع مسئله‌ی مشترکی است که در موردش صحبت کنیم. اما گاهی این حسن برای فرزندانمان عیب می‌شود مثلاً اگر گفتگوهای مادر و پدر پیرامون بیماران و وضعیت حالی آنها باشد در واقع کار را با خود به خانه آورده‌ایم و به جای حرف‌های شاد، خانه را به سمینار پزشکی تبدیل کرده‌ایم.

ممکن است برای ما طبیعی باشد اما برای فرزندانمان ناخوشایند است.» سروش در پاسخ به این پرسش که اگر به زمان گذشته باز گردد آیا باز تمایل دارد با پزشک ازدواج کند گفت: «من معیار خاصی نداشتم. من فردی را که از منظر اخلاقی مناسبم بود انتخاب کردم. اما ترجیحم این است اگر به آن زمان باز گردم هرگز با یک پزشک ازدواج نکنم، ترجیح می‌دهم همسرم پزشک نباشد تا ساعات بیشتری را با خانواده‌اش سپری کند متاسفانه در قشر پزشکان این مسئله کم رنگ است و باید یکی از دو طرف از خود گذشتگی کنند که آنهم بر گردن زن است؛ با فداکاری مادرانه

همفکری‌های علمی مهم‌ترین مزیت است

دکتر آشوری، دندان پزشک که با هم رشته ای خود ازدواج کرده از زندگی‌اش راضی و معتقد است اگر باز هم به زمان گذشته باز می‌گشت در درجه‌ی اول به دلیل قرابت فکری و عاطفی که با همسرش داشت و اولویت بعدی که وی هم رشته ای و دندانپزشک بود، همین انتخاب مجدد را داشت.

وی در مورد معیارهایش برای ازدواج با دندانپزشک می‌گوید: «رشته‌ی دندانپزشکی شرایط‌های خاص خود را دارد که ممکن است رشته‌ی ارتوپدی، داروسازی، جراحی و... این شرایط را نداشته باشند و شاید کمتر کسی از شرایط سخت این رشته اطلاع داشته باشد.

دردهای جسمانی این رشته که شامل سر درد، گردن درد، دست درد و... است. زمانی که می‌خواستم تشکیل زندگی مشترک دهم علاوه بر آنکه با همسرم از نزدیکی روانی و فکری و رابطه‌ی عاطفی برخوردار بودم متوجه شدم تنها یک دندانپزشک است که می‌تواند شرایط خاص دندانپزشک دیگر را درک کند. یعنی هم من او را درک کنم و هم او من را. برای همین برای من مهم بود که همسرم حتماً دندانپزشک باشد نه پزشک یا از مشاغل دیگر. دندان پزشک بودن بعد از اخلاق فاکتور بسیار مهمی از دید من محسوب می‌شد.» آشوری مهم‌ترین محاسن ازدواج خود را با دندانپزشک، همفکری‌ها و مشورت‌های علمی با یکدیگر می‌داند و ادامه می‌دهد: «علاوه بر درک شرایط متقابل،، تقسیم شدن هزینه‌ها برای دائر کردن مطب و خرید وسایل پزشکی که قیمت‌های آن گزاف است، مشورت و هم فکری‌های علمی که از یکدیگر می‌گیریم ما را مکمل یکدیگر می‌کند.

علاوه بر آن طیف دوستان ما همگی از نوع دندانپزشک استند. البته معایبی هم دارد، یکی شرایط خستگی جسمانی است که تنها برای من وجود ندارد بلکه همسر من هم به آن دچار است. حال فکر کنید وقتی هر دوی ما به منزل می‌آییم هیچ توان و رمقی نداریم. مشکل دیگر مشکل اقتصادی است. اگر مشکل اقتصادی در حرفه‌ی ما پیش بیاید در واقع کل خانواده را در بر می‌گیرد، یعنی این مشکل برای هر دوی ما دو نفر است، اما اگر دو نفر از طیف‌های مختلف شغلی با یکدیگر ازدواج کرده باشند در صورت بروز مشکل اقتصادی برای یکی از آنها، دیگری بار هزینه‌ها را می‌تواند به دوش بکشاند.

در کنار هم بودن در ساعت‌های طولانی و داشتن ارتباط عمیق در واقع از حسن ازدواج هم رشته‌هایی است، اما این را بایدتمامی معایب و محاسن را به شکل دو روی سکه دید، اگر برای یکی این مسئله خوب است ممکن است، برای دیگری عیب ازدواج به شمار می‌رود.» وی در مورد داشتن فرزند و تربیت آن به عنوان یکی از معضلات زندگی پزشکان می‌گوید: «زمانی که زندگی از بعد دو نفره آن خارج می‌شود و شخص سومی به آن اضافه می‌شود، پدر و مادر نسبت به آن بچه مسئولیت دارند.

یکی از والدین برای مدتی باید کارش را تعطیل کند که مطمئناً زنان به دلیل رابطه‌ مادرانه‌ای که دارند تا مدتی دست از کار می‌کشند تا به اصطلاح بچه از گل و لای در آید. برای تداوم زندگی مشترک این که افراد هر دو پزشک استند یا از یک شغل ازدواج می‌کنند زیاد متفاوت از بقیه نیستند. من همکارانی را دیدم که هر دو پزشک بودند یا دارو ساز یا... اما از یکدیگر جدا شده‌اند، آن چه که در زندگی مهم است مدیریت رابطه زناشویی، اجتماعی و اقتصادی است

پیش زمینه‌های ذهنی برای ازدواج بسیار مهم‌اند

شیدا، پزشک داخلی که همسرش رادیولوژیست است از زندگی مشترک یک با پزشک راضی است و معتقد است مانند هر ازدواج دیگری خوبی‌ها و بدی‌های خاص خود را دارد. وی می‌گوید: «زمانی که من وارد رشته‌ی پزشکی شدم از ازدواج هیچ ایده ای نداشتم اما با دیدن سختی‌ها، شب بیداری‌ها، شیفت‌های طولانی و... احساس کردم که در آینده نیاز به همسری دارم که همه‌ موارد و سختی‌ها را دیده و بتواند شرایط من را درک کند و مهم تر آن که من پیش زمینه‌ی ذهنی هم در این مورد داشتم که بر روی انتخابم تأثیر گذاشت.

یکی از آشنایان ما که خانم پزشک و فوق تخصص زنان و زایمان بود با همسری مهندس ازدواج کرده بود که زندگیشان دائماً در حال تنش، درگیری و نزاع بود چرا که نه آن آقا می‌توانست شرایط بغرنج کاری همسرش را درک کند و نه این خانم می‌توانست به مردی که مهندس است و مأموریت‌های زیادی به شهرهای مختلف ایران می‌رود و با خستگی راهی خانه می‌شود را مورد توجه خود قرار دهد. تمامی این عوامل دست به دست هم داد تا من همسری از طیف رشته‌ی تحصیلی خود انتخاب کنم که هم من متوجه درگیری‌های ذهنی وی از صبح تاشب بشوم و هم او

شیدا در مورد مزایا و معایب ازدواج پزشکان با هم می‌گوید: «مهم‌ترین حسن ازدواج با هم رشته ای خود، درک متقبل از شرایط یکدیگر است. البته با این حال من در بین همکارانم می‌بینم که هر دو طرف پزشک استند، اما باز نمی‌توانند شرایط یکدیگر را درک کنند. اما عیب بزرگ این ازدواج‌ها و یا در کل ازدواج با پزشک غرور و منیت های فراوان پزشکان و این که دارای شخصیت‌های انعطاف ناپذیر هستند. بارها دوستان و همکارانم که پزشک هستند از غرورهای بی جا و من من کردن همسرانشان شکایت کرده‌اند و خیلی‌ها از آنها جدا شده‌اند. من عقیده دارم این منیت تحت تأثیر شغل نیست، بلکه به شخصیت فرد بستگی دارد.

این که فرد از کجا به کجا برسد بسیار مهم است و با رشته پزشکی اضافه هم می‌شود.» او هم چنین از درگیری زیاد پزشک با بیمار مخصوصاً پزشکانی که احساس مسئولیت زیادی دارند و دائم پی گیر بیمارشان هستند از عیب‌های این نوع زندگی‌ها دانست: «وقتی مدام در خانه بحث از بیمار و بیماری است تنش به وجود می‌آید. البته من و همسرم تا حد امکان سعی می‌کنیم، تنش‌ها را با خود به خانه نیاوریم و هرچه استرس کاری را کمتر کنیم، زندگی راحت تری خواهیم داشت

این پزشک مانند سایر پزشکان از نادیده گرفته شدن فرزند و این که کمتر از سایر پدر و مادرها به فرزندانشان رسیدگی می‌شود گله کرد و گفت: «وقتی شب‌ها به خانه می‌آییم آن قدر در طول روز خسته می‌شویم که دیگر توانی برای سر و کله زدن با فرزندمان باقی نمی‌ماند. حتی در روزهای جمعه که به نوعی اوقات فراغت ما محسوب می‌شود، به حدی کار داریم که دائماً دعا می‌کنیم فرزندمان با یکی از اقوام باشد. آن قدر که کودک ما با خانواده‌ی من یا همسرم می‌رود و تفریح می‌کند با پدر و مادرش نمی‌تواند.» این کار را بکند او همچنین در مورد نداشتن اوقات فراغت و بیکاری برای سفر رفتن به عنوان عیب این نوع زندگی‌ها بر شمرد. با این حال وی تاکید داشت، اگر به دوران تجرد باز گردد حتماً با پزشک ازدواج خواهد کرد. وی بر این اعتقاد است، زنانی که پزشک هستند باید با همشان و هم سطح خود ازدواج کنند چرا که عرف جامعه این گونه است.

درس خواندن هم حدی دارد

المیرا، روانپزشک و فارغ التحصیل یکی از دانشگاه‌های معتبر آمریکاست که با هم رشته‌ای خود در دانشگاه آشنا شده و ازدواج کرده است. البته بنا به دلایلی که خود المیرا می‌گوید ازدواج آنها چندان پایدار نماند و به طلاق منجر شد. وی در مورد محاسن و معایب ازدواجش می‌گوید: «من و همسرم در یک دانشگاه و یک کلاس بودیم و به دلیل رابطه‌ی عاطفی ای‌ که داشتیم با یکدیگر تشکیل زندگی مشترک دادیم. در اوایل، داشتن یک زبان مشترک برای زندگی مان معنای جدیدی داشت و گاهی اوقات از آن چه که بین ما و بیمارانمان می‌گذشت ساعت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردیم. به هرحال رشته‌ی روانپزشکی با بیمارهای عادی سر و کار ندارد بلکه اکثر افرادی که به روانپزشک مراجعه می‌کنند، دچار ناراحتی‌های خلقی و رفتاری هستند.

ناخود آگاه منفی‌ها و بدبینی‌های بیماران از سوی من و همسرم در خانه گفته می‌شد، ذهنمان نیز درگیر و گاهی هم باعث تنش می‌شد. از سویی همسر من اعتقاد داشت با مدرک دکترا نمی‌تواند به آن چه که ایده آلش است برسد و می‌خواست دوباره ادامه تحصیل دهد. ما این دوران ده دوازده ساله را با هم تجربه کرده بودیم و به دلیل این مطالعات و درس خواندن‌های بی شمار از خیلی مواردی که زوج‌های دیگر را شاد و خوشحال می‌کرد، عقب افتاده بودیم. حتی زمان باروری من دیر شده بود، ولی ایشان اصرار به ادامه‌ی تحصیل داشت ومعتقد بر این بود که بین خانواده و درس، شغل، طبابت و ادامه‌ی تحصیل برایش در اولویت است. ما هم به عنوان دو شخص بالغ برای آنکه عرصه را بر هم تنگ نکنیم و اجازه دهیم هر کسی به دنبال آمال خود برود و این که خستگی کارهای طبابت را بیش از این به هم انتقال ندهیم از هم جدا شدیم

وی در مورد این که اگر به دوران تجرد باز گردد آیا باز هم با پزشک ازدواج می‌کند جواب داد: «بله، اما نه یک روانپزشک یا روانشناس. ما روانپزشک ها با مسائل عجیبی روبه رو می‌شویم که هضمش برای خودمان سخت است و من تمام سعی‌ام را می‌کردم این مسائل، پشت در خانه بگذارم و با رویی شاد به استقبال همسرم بروم، اما او درست نقطه‌ی مقابل من بود. از آن جا که من زنی پزشک هستم اگر به قبل از ازدواج باز گردم غیر ممکن است با هم رشته ای خود ازدواج کنم، اما فکر نمی‌کنم که با پزشک، دندانپزشک، جراح یا حتی کادر درمانی مشکل خاصی داشته باشم

منفی‌ها را وارد خانه نکنیم

سیما اسکندری، دکتر روانشناس که با مدیر عامل یک شرکت خصوصی تشکیل زندگی مشترک داده از ازدواجش راضی است. وی راز موفقیت زندگی‌اش را در فرهنگ، شعور و شخصیت همسرش می‌داند و می‌گوید: «نزدیک به بیست سال است که ازدواج کرده‌ام و سعی کرده‌ام بدی‌ها و منفی‌هایی که در دوران کارم دیده‌ام به شکلی مثبت در زندگی‌ام پیاده کنم. یک پزشک، روانپزشک یا روانشناس نباید منفی هارا باخود به خانه ببرد، بلکه سعی کند از آنها درس بگیرد. سنجش و معیار علمی را نباید وارد زندگی شخصی کرد. زندگی پزشکان بیش از ان که بر حسب شناخت یکدیگر باشد قراردادی اجتماعی و تک بعدی است نه برآورده شدن نیازهای عاطفی، شخصی و جنسی، چرا که برای برخی از پزشکان اولویت برای انتخاب همسر شخصیت حقوقی، اجتماعی است

اسکندری در مورد موفق بودن ازدواج دو پزشک اظهار داشت: «وقتی دو نفر در زندگی زناشویی‌شان موفق‌اند که پزشک بودن، دکتر بودن و...در کنار در منزل می‌گذارند و به خانه می‌آیند و همدیگر را به شکل ربات نگاه نمی‌کنند. وقتی هر دو خسته‌اند به یکدیگر خسته نباشید می گویند. پزشک‌ها مانند انسان‌های دیگر نیاز به عشق و توجه دارند چه پزشک زن و چه پزشک مرد. باید نگاه پزشک بودن را از چشم‌هایشان بزدایند

وی از آنجا که مشاوره ازدواج و خانواده هم است اظهار می‌کند برای ازدواج پزشکان ما از آنها تست‌های مختلفی می‌گیریم وقتی می‌بینیم اولویت و ملاک طرف پزشک بودن و شخصیت حقوقی همسرش است به وی چالش‌ها را می‌گوییم. مهارت‌های کنترل زندگی را آموزش می‌دهیم. اگر پزشک با پزشک می‌خواهد ازدواج کند، نظر من این است حتی الامکان با افرادی از این حرفه ازدواج کند نه هم رشته‌ای، یعنی نه دو تا جراح باهم یا دو تا روانپزشک، چرا که موقعیت‌های هر دو رشته‌ها یکسان است و بالا و پایینی‌ها برای جفتشان نیز یکی است. پزشکان وقتی در زندگی با مشکلی روبه رو شدند حتماً نیاز به تغییر دیدگاه دارند و باید وزنه‌ی سنگین را به سمت خانه و خانواده برگردانند، اگر نه، می‌خواهند با اسم ورسم و مدرک در خانه حضور پیدا کنند من به عنوان مشاور کاری نمی‌توانم بکنم

ترجیح زنان پزشک برای ازدواج با مردان پزشک

دکتر شریعت رونپزشک در این باره می گوید: «اکثرمردانی که در رشته‌ی پزشکی فعالیت دارند به دلیل مشکلات فراوانی که در طول شبانه روز با آن مواجه هستند و دیدن همین مشکلات، استرس و اضطراب‌ها در همکاران خود، علاقه دارند در زندگی مشترکشان آرامش رتبه‌ی اول را داشته باشد، از این رو نسبت به زنان هم حرفه ای خود ترجیح می‌دهند که همسرشان پزشک نباشد تا آنها هم در طول مدتی که منزل نیستند و تحت شرایط

استرس‌زا استند وقتی که زیر یک سقف قرار می‌گیرند، خانه برایشان محل نزاع و تنش نباشد. مردان دوست دارند از طرف همسرشان دیده شوند و مورد توجه قرار گیرند، البته با درک شرایطشان. این در حالی است که همسرشان پزشک نباشد. اما این مسئله در مورد زنان پزشک کاملاً نقض می‌شود. در زنان این نظر وجود دارد که شریک زندگیشان باید با مرتبه‌ی علمی در سطح خود یا بالاتر ازدواج کنند و این از معضلاتی است که جامعه دانشگاهی پزشکی با آن روبه روست. هم اکنون دانشجویان پزشکی‌دختر دو تا سه برابر پسران است.

من به عنوان درمان گر و یا مشاور هیچ گاه به پزشکی پیشنهاد نمی‌کنم که با همسر پزشک ازدواج کند، حداقل آن را به عنوان گزینه بهتر توصیه نمی‌کنم. چرا که ازدواج پزشکان با یکدیگر مشکلات بسیاری را در پی خواهد داشت. آنها به دلیل نوع و اقتضای کاری‌شان تمامی مشغله‌های ذهنی و فکری را با خود به خانه می‌آورند و فرصت کافی برای موضوعات غیر پزشکی ندارند.

با یک مثال آن را واضح تر بیان می‌کنم، مردی که دو شب شیفت است اما همسرش در آن دوشب در منزل به سر می‌برد و شب‌هایی شیفت است که همسرش در خانه است و الی آخر. معایب این ازدواج‌ها از محاسنش بسیار بیشتر است. اگر از محاسن آن بخواهیم سخن بگوییم، باید گفت دو طرف تنها گرفتاری‌های شغلی و شرایط کاری یکدیگر را درک می‌کنند.

مسئله فرزندان

وی افزود: «از دیگر معایب پر رنگ در ازدواج پزشکان با یکدیگر، مسئله تربیت و کیفیت تربیت فرزند است. پزشکان باید شرایط و کیفیت زندگی خوبی برای فرزندشان فراهم کنند که حتی در صورت نبود حضور فیزیکی‌شان احتمال آسیب‌های روحی و معنوی به آنها کم تر شود. مسئله‌ی تربیت فرزند بیشتر بر عهده‌ی مادر است. زن و مردی که پزشک‌اند و شغلی سخت و طاقت فرسا دارد، اما در تربیت و حضور فیزیکی والدین، مادر باید قربانی شود. اوست که فرزند نیازمندش است و در نهایت مادر است که باید به کوچک‌ترین مشکل وی رسیدگی کند.

در این حالت زن باید بین شغل و فرزندش یکی را انتخاب کند که اکثراً انتخاب فرزند است و از این جا آسیب‌های روحی و روانی مادر شکل می‌گیرد. مادری که عمری را وقف درس خواندن مطالعه کرده و تخصصش را گرفته و به جای طبابت تا مدت‌ها باید به نقش دیگرش بپردازد، آن هم به این دلیل که همسرش پزشک است و وقت لازم و کافی برای فرزندش ندارد. این مسئله خود به تنهایی آغازگر مشکلات زندگی زناشویی است

«سعی کن با دختری ازدواج کنی که تحصیلاتش از تو پایین‌تر باشه. اگه غیر از این باشد روزگارت سیاه شده

عامیانه‌ای که شاید هر پسری از یکی ازدوستان یا آشنایان خود شنیده باشد. هر چند در عامیانه و نادرست بودن گزاره صحبتی نیست، اما این گزاره حاکی از بستری تاریخی و اجتماعی دارد که توجه به آن ضروری می نماید و در این پرونده تلاش می شود به آن پاسخ داده شود. ازدواج در شکل سنتی آن فرایندی بود که در آن پدر و مادر برای فرزندان خود دختری را انتخاب می‌کردند و پس از صحبت با آشنایان آن دختر و کسب رضایت ضمنی به خواستگاری اومی‌رفتند. این نوع فرآیند گاه به جایی می‌رسید که داماد تا پای سفره عقد فردی که قرار است سال های باقی عمر خود را با او بگذارند را نمی‌دید. نهایت توجه به نظر پسر و دختر این بود که در برخی موارد قبل از ازدواج نظر آنها پرسیده می‌شد، اما باز تعیین کننده و انتخاب‌گر نهایی والدین بودند. درست یا غلط این نوع ازدواج اتفاقی است که در دوران گذشته رخ می داد و هر انحرافی از این معیار در واقع عدم پیروی از قواعد اجتماعی جامعه شناخته می‌شود و از آن با عنوان عشق های سوزان در ادبیات و ضرب‌المثل‌های کلاسیک یاد می شود.

در دوران جدید اما داستان به گونه دیگری شد و رشد فردیت ها و کمرنگ‌تر شدن نهاد خانواده به عنوان تصمیم گیرنده برای فرزندان و از سوی دیگر ارزش‌های دوران مدرن از جمله عقلانیت فردی باعث شد، خود افراد باشند که تصمیم نهایی را برای ازدواج با فردی دیگر را بگیرند. نوع افراطی این نگاه موضوعی است که امروزه با عنوان ازدواج سفید شناخته می‌شود و در آن دختر و پسر در بسیاری از موارد بدون در اطلاع بودن خانواده خود به زندگی مشترک می پردازند و بر این باورند که نیازی به ازدواج از نوع رسمی آن ندارند و تا روزی که به یکدیگر علاقه دارند و می توانند با هم زیر یک سقف زندگی کنند به ادامه زندگی با هم

می‌پردازند. در نگاهی سطحی شاید این نوع برخورد با مقوله ازدواج کاملاً امری بدیهی شمرده شود و سازوکارهای حاکم بر فرآیند ازدواج در گذشته را غیر عقلانی بداند. میشل فوکو اما در کتاب تاریخ جنون به نکته‌ای اشاره می کند که شاید در این باره مفید باشد.

وی طی مثالی یادآور می شود که همانگونه که فرایند ها و قواعد اجتماعی حاکم بر زندگی اجتماعی گاه اشتباه و حتی خنده دار به نظر بیاید، دلیلی نیست که قواعد حاکم بر زندگی امروز نیز که برای ما در حکم امری بدیهی است نیز خنده دار به نظر برسد. سعی ما این است که بدون قضاوت ارزشی درباره خوب یا بد بودن هر کدام از این ساز و کارها، به بررسی نقاط مثبت و منفی این موضوع بپردازیم. هنگامی که معیار انتخاب برای زندگی مشترک خود افراد در نظر گرفته می شوند کانال‌های شناختن یکدیگر با گذشته تفاوت می‌کند.

اینبار دختر و پسر در محیط‌هایی مانند دانشگاه و یا محل کار با هم برخورد می‌کنند، با علایق یکدیگر آشنا می‌شوند و پس از گرفتن تصمیم برای زندگی مشترک خانواده‌های خود را از این موضوع اگاه می‌کنند و اقدام به ازدواج می‌نمایند. در این نوع فرآیند است که ازدواج افرادی که دارای تحصیلات یکسان هستند به دلایلی همچون نزدیکی در محیط دانشگاه و داشتن علایق مشترک از جمله تحصیلات و شغل مشترک، بیشتر می شود.

مسلماً شغل مشترک بین افراد سبب می‌شود که در طول زندگی بیشتر از مشکلات حوزه کاری یکدیگر خبر داشته باشند و به اصطلاح همدیگر را درک کنند. اما این نوع ازدواج ها مصائبی نیز می تواند داشته باشد. به عنوان مثال هنگامی که دو پزشک با یکدیگر ازدواج می کنند، فشار بالای کاری برای هر دو سوی ازدواج باعث امکان توجه کمتر به زندگی مشترک می‌شود، چرا که پزشکی شغلی است که فرد باید سهم بالایی از زمان روزانه خود را در اختیار حرفه اش بگذارد و هنگامی که هر دو سوی یک زندگی مشترک پزشک باشند، زمانی که از سوی پدر و مادر برای زندگی مشترک و تربیت فرزند باقی

می‌ماند، زمان اندکی خواهد بود. در این پرونده به سراغ کارشناسان روانپزشکی و مشاوره و همچنین پزشکانی که همسر آنها نیز به همین حرفه مشغول است، رفته‌ایم تا از آنها درباره مزایا و معایب زندگی با یک پزشک دیگر بپرسیم.

ازدواج، یکی از بنیادهای جهان شمول بشری است و هیچ بنیادی تاکنون بر زندگی بشر بیش از ازدواج تأثیر نگذاشته است. ازدواج پیچیده‌ترین نوع رابطه انسان‌ها با یکدیگر است و به سادگی می‌تواند از قطب عواطف و شناخت‌های مثبت به قطب مخالف آن تغییر جهت دهد. هیچ رابطه ای وجود ندارد که در آن به اندازه ازدواج ابعاد گوناگون شخصیتی، اجتماعی و روانی درگیر شوند و دشوار بودن این رابطه ایجاد تعادل و توازن در تضادهای حاصل از این ابعاد مختلف می‌باشد.

دلایل و کارکردهای ازدواج در دوره‌های مختلف زندگی بشر متفاوت بوده است و به همین ترتیب تعاریف آن نیز تغییر کرده است. در دوره‌های تاریخی و در فرهنگ‌های مختلف انواع گوناگونی از این نوع وصلت وجود داشته است، ولی همیشه هدف نهایی تمام قوانین، رسم‌ها و اشکال ازدواج دست یافتن به

رضایت مندی بوده است. در دورانی از زندگی بشر دامنه‌ی رضایت مندی فراتر از زوج بوده است و خانواده‌ها را نیز در بر گرفته است، ولی در دوران کنونی این مسئله بیشتر رویکردی فردی به خود گرفته است، یعنی رضایت دو نفر مهم تر است. انتخاب فرد مناسب همیشه امری تعیین کننده در دست یافتن به رضایت قلمداد شده است و در همین راستا سنت‌ها و روش‌های ازدواج شکل گرفته است که تا حد زیادی جواب گوی اهداف ازدواج بوده است، مانند ازدواج سنتی در کشور خودمان که نتیجه‌ی عقل سلیم تاریخی – فرهنگی و زندگی روانی در این مرز و بوم بوده است. به عبارت دیگر "چه کسی با چه کسی ازدواج کند بهتر است؟" که قبلاً" و و تا حدی امروزه "چه خانواده ای با چه خانواده ای ازدواج کند بهتر است؟"، شاید مهم‌ترین ابهام بوده است.

پاسخ‌هایی که امروزه متخصصان در این زمینه ارائه کرده‌اند، گوناگون بوده است ولی در نکاتی با یکدیگر همپوشانی دارند. شاید مرسوم‌ترین پاسخ این بوده که انتخاب درست و متناسب وادامه یافتن زندگی زناشویی به دو دسته از عوامل بستگی دارد. عواملی که در سطح خودآگاهی در انتخاب نقش بازی می‌کنند که می‌توانند آموخته و کنترل شوند و دیگر عواملی که در سطح ناخودآگاه عمل می‌کنند. در سطح خودآگاهی می‌توان به پیش آگهی‌ها اشاره کرد. اصولاً" ازدواج‌هایی پیش آگهی بهتری دارند که فرد به بلوغ روانی-اجتماعی نسبی رسیده باشد (مهم‌ترین)، دلیل ازدواج فاصله گرفتن و فرار از مشکلی نباشد مانند فرار از خانواده یا شکست در ارتباط قبلی. ازدواج‌هایی مناسب است که در نیمه‌ی دوم دهه سوم زندگی رخ دهد، الگوی تأهل در خانواده‌ها با ثبات بوده باشد، رابطه در منظومه‌ی برادر و خواهری خوب بوده باشد، طول دوره‌ی آشنایی کمتر از 6 ماه یا بیشتر از 3 سال نباشد، سوابق و زمینه‌های خانوداگی زوجین مانند دین، تحصیلات، طبقه اجتماعی، قومیت و سن با یکدیگر تفاوت عمده ای نداشته باشند و زوجین از لحاظ مالی و عاطفی به خانواده‌های خود وابستگی شدیدی نداشته باشند. در سطح ناخودآگاه انتخاب همسر و تعاملات زناشویی بعدی پر رمز و راز و غیر قابل درک پیدا می‌کنند. تعارض در ازدواج زمانی به وجود می‌آید که یک همسر نمی‌تواند نقش والدین خیالی و معینی که برای او در نظر گرفته شده است را با موفقیت ایفا کند.

شغل انسان نیز تحت تأثیر این دو دسته از عوامل انتخاب می‌شود. از آن جایی که شغل انسان‌ها مهم‌ترین وجه هویت اجتماعی است، از چند جهت می‌تواند در رابطه‌ی زناشویی مؤثر باشد. یک بعد سازش شغلی است. سازش شغلی حاصل هماهنگی و انطباق فرد با کارش hsj، بدین معنا که آیا نیازهای فرد از اشتغال ارضا می‌شوند یا خیر. نتیجه سازش در شغل رضایت شغلی است و رضایت شغلی در رابطه زناشویی تأثیر مستقیم دارد، فردی که رضایت دارد مسلماً در رابطه انعطاف پذیرتر خواهد بود. تعداد زیادی از نظریه پردازان شغلی معتقدند که افرادی که جذب شغلی می‌شوند، در آن سازش پیدا کرده و آنرا ادامه می‌دهند که دارای خصوصیات متناسب با آن شغل هستند یا در طول مدت اشتغال آنها را کسب می‌کنند. مثلاً جان هال‌اند 6 نوع شخصیت را تعریف می‌کند که هر نوع شخصیت تلاش می‌کند، شغلی متناسب با ویژگی‌های شخصیتی خودشان پیدا کند. پزشکان را می‌توان بیشتر در نوع جستجوگر جای داد که از هوش به عنوان مهم‌ترین وسیله سود می‌جویند. این نوع شخصیت درون گرا، کناره گیر، منطقی، دارای تفکر انتزاعی است، به موقعیت اجتماعی خیلی علاقمند نیستند بیشتر جذب موضوعات علمی و فعالیت‌های خلاق می‌شوند.

با توجه به پیچیدگی عوامل دخیل در انتخاب شریک زندگی و ادامه رابطه زناشویی مانند عوامل خودآگاه و ناخودآگاه، وجوه مختلف شخصیتی، اجتماعی، تاریخی در انتخاب زوج و شغل که بطور مختصر ذکر شد پاسخ این پرسش که "چه کسی با چه کسی ازدواج کند بهتر است؟" نیاز به آگاهی از فلسفه ازدواج، آگاهی از انگیزه‌های خود برای ازدواج، آگاهی از نقاط قوت و ضعف خویش، افزایش توانایی در رسیدن به توافق و توجه به نکات متعدد و متنوعی است که بر اساس عوامل ذکر شده تعیین می‌شوند را دارد. این تصمیم در هر مورد می‌تواند متفاوت باشد واین تصور که ازدواج فردی با یک یا دو خصوصیت خاص با فردی با خصوصیات مشابه یا مکمل خوب یا بد استT بیشتر یک تفکر کلیشه ای، مبتنی بر اسطورهای ازدواج یا در بهترین شرایط یک پیش آگهی ضعیف برای تصمیم گیری است. رابطه وازدواج بر اساس آگاهی‌های نسبتأ محدود در مورد خود و محدودتر در مورد دیگری آغاز می‌شود و مبتنی بر تلاش و تعهد مستمرهر دو جهت رشد و بلوغ خودشان و ارتباط است. بنابراین بهترین پاسخ این پرسش این است که بستگی به دو نفری دارد که می‌خواهند ازدواج کنند.

پژوهش‌ها نشان داده، تجانس رشته ای در ازدواج، امری موفق و کمک کننده است. رشته‌ی تحصیلی در دانشگاه افراد را به سمت یکدیگر سوق می‌دهد و زمینه ساز ازدواج می‌شود. در مورد رشته‌ی پزشکی و میان پزشکان این امر نیز کاملاً بدیهی است و هر کدام از طرفین به دلیل آنکه شریک آینده‌شان فضا و شرایط کاری یکدیگر را درک می‌کنند، علاقمند به تشکیل زندگی مشترک می‌شوند، غافل از آنکه مشکلات بسیاری در کمین آنهاست که باید با آن دست و پنجه نرم کنند. در این زمینه با گوهر یسنا انزانی، روان درمان گر و مشاور گفتگو کرده‌ایم که در زیر می‌خوانید:

در این موضوع شکی نیست که اکثر ازدواج‌های پزشک با پزشک توأم با مشکل است. علل این مشکلات بسیار زیاد است که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: شیفت‌های طولانی کار، استرس فراوان محیط کاری، زمان طولانی مدتی که در منزل نیستند و اگر هم باشند به دلیل آپدیت کردن خود با مسائل پزشکی، دائم در حال مطالعه هستند. نداشتن اوقات فراغت، دائماً در دسترس شغل بودن تا خانواده، درگیری ذهنی اکثر پزشکان با بیماران خود، خستگی کاری و شرایط حاکم بر محیط باعث می‌شود از معایب عمده‌ی این نوع ازدواج‌هاست که اگر مهارتی برای مدیریت کردن نداشته باشند زندگی‌شان با مانع روبه رو می‌شود. گاهاً پزشکان از نظر جنسی از یکدیگر دور می‌شوند و برخی اوقات هم دیده می‌شود که در محیط کاری روابط فرازناشویی شکل گرفته است.

بسیاری از این ازدواج‌ها در سنین دانشجویی رخ می‌دهد، در واقع بدون آن که هر دو طرف شرایط آینده را در نظر گرفته باشند؟

در هر دو حالت است، پزشکان یا زود ازدواج می‌کنند یا بسیار دیر. پزشکانی که زود تشکیل زندگی می‌دهند در همان دوران دانشجویی و با هم رشته‌ی خود به دلیل طولانی بودن مدت تحصیل و وابستگی عاطفی که بینشان شکل می‌گیرد تصمیم به ازدواج می‌گیرند. ازهمان ابتدا دوطرف فکر می‌کنند می‌توانند یکدیگر و شرایط کاری متقابل را درک کنند. این ازدواج‌ها که در دوران دانشجویی رخ می‌دهد و به ازدواج زودرس معروف است از معایب بزرگ زندگی زناشویی است. آنها با خود می گویند چه کسی بهتر از هم رشته ای‌ که هم با فضای سخت پزشکی، شیفت‌های طولانی و... آشنایی دارد، ازدواج کرد؟ اما متوجه‌ی این امر نیستند که باید زمان زیادی را نیز صرف مطالعه‌شان کنند و این خود عاملی می‌شود، اشتیاق اولیه که در دوران زندگی مشترک هست از بین یرود و با تخصص گرفتن، کار کردن و شروع استرس‌ها و.... افسردگی دامن گیر پزشک می‌شود و او هم این حالت را به طرف مقابلش انتقال می‌دهد و در نهایت آن چه از زندگی مشترک انتظار دارند، برآورده نمی‌شود. و به نوعی سرخورده می‌شوند و گاهی هم زندگیشان به جدایی می‌رسد. برخی از پزشکان هم که در سنین بالا با همکاران و هم رشته‌هایی خود ازدواج می‌کنند واز آن جا که به دوران تجردی طولانی خود عادت کرده‌اند نمی‌توانند درک و همدلی خاصی که میان زوج‌های دیگر است را تجربه کنند و روابط مناسبی داشته باشند از این رو به تدریج از یکدیگر دور می‌شوند.

مسلماً پزشکان وقتی می‌خواهند همسر پزشک داشته باشند به این مسائل می‌اندیشند و ناپخته تصمیم نمی‌گیرند؟

بله، هر دو طرف قبل از ازدواج ابتدا فکر می‌کنند که می‌توانند شرایط کاری همدیگر را درک کنند و این که گاهی یک نفر یا هر دو نفرشان متوجهی این امر هستند که باید زمان زیادی را صرف مطالعه‌شان کنند، اما زندگی همیشه یک وجهی نیست بعد از تشکیل زندگی، اشتیاق اولیه فروکش می‌کند و بهانه گیری‌ها شروع می‌شود.

با همه‌ی این تفاصیل اما پزشک باز ترجیح و اولویتش انتخاب همسر پزشک است؟

خب معمولاً پزشکان در همان دوران دانشجویی و ابتدای تحصیل با باوری در حیطه‌ی پزشکی آشنا می‌شوند که آنها را به این سمت و سو سوق می‌دهد که پزشکان در صورت ازدواج با همدیگر زندگی موفق تری خواهند داشت و خیلی اوقات هم به علت تحصیلات بالا ترجیح می‌دهند با هم سطح خود ازدواج کنند.

بین زنان پزشک و مردان پزشک، کدام یک مایل تر هستند که با پزشک ازدواج کنند؟

پژوهش‌ها نشان داده خانم‌ها مایل هستند که با کسی ازدواج کنند که سطح تحصیلاتشان بالاتر یا هم سطح خودشان باشند. حالا زنی که پزشک است با خود فکر می‌کند، چون من پزشک هستم و شأن بالایی در جامعه دارم باید با کسی ازدواج کنم که همشأن من باشد و از این رو سایر مشاغل را از اولویت هایش برای انتخاب همسر خط می زند.

اولویت انتخاب همسر برای پزشکان آن طور که در جامعه‌ی ما دیده می‌شود چیست؟

همانطور که گفتم به دلیل باورهایی که در همان ابتدا در حیطه‌ی دانشگاه پیش می‌آید نوع رشته‌ی تحصیلی که با یکدیگر یکی باشد بسیار مهم است و بعد رابطه‌ی عاطفی رخ می‌دهد. اولویت بیشتر بر محور پزشک بودن می‌چرخد.

با توجه به موارد بالایی که ذکر شد زمانی که پزشکان دچار مشکلات زناشویی می‌شوند آیا از مشاوره کمک می‌گیرند یا خودشان می‌خواهد راه حلی در نظر گیرند؟

در هر دو حالت دیده شده است؛ یک دسته ازآن ها ازمشاور کمک نمی‌گیرند؛ وقتی در اوان زندگی با فشار تحصیلی، فشار کاری و در نهایت با بحران روبه رو می‌شوند با این حال احساس می‌کنند نیاز به مشاور ندارند، اما به مرور که بحران‌ها طاقت فرسا، حتی در مشغله‌ی کاریشان وارد و درگیری‌های ذهنی با بیماران شروع می‌شود، باز فکر می‌کنند که جز خودشان کسی نمی‌تواند به آنها کمک کند، در این برهه افسردگی سراغشان می‌آید. مخصوصاً وابستگی به الکل در آنها دیده می‌شود و یا به دنبال روابط فرازناشویی می‌روند چرا که آنها به شدت نیاز به درک و توجه از سوی مقابل دارند. اما از سویی به علت در دسترس بودن داروها و تجویزهای خودسرانه به دارو درمانی می‌پردازند که باعث سومصرف دارو می‌شوند و در نتیجه ممکن است که زندگیشان از هم بپاشند، اما اگر این ذهنیت را داشته باشند که در صورت همین بحران‌های کوچک بهتر است از روانپزشک یا روانشناس کمک گیرند می‌توانند با یادگیری مهارت‌های زندگی و کنترل استرس‌ها در محیط خانه، مسائل بحران زا را از خود دور کنند و زندگی را به سمت پیشرفت سوق دهند. ما پزشکانی را داشته‌ایم که تا متوجهی ناآرامی در زندگی‌شان شده‌اند بالافاصله به مشاور رجوع کرده‌اند.

یکی از درگیری‌های که زوج‌های پزشک با آن روبه رو هستند، فرزند داری است که متاسفانه به دلیل مشغله ذهنی و کاری، وقت لازم و کافی را برای تربیت فرزندشان نمی‌گذارند، در این مورد توصیه شما چیست؟

این مسئله‌ی دو وجهی است از یک سو آنها فرصت ندارند کنار فرزندانشان باشند و از نزدیک با آنها ارتباط برقرار کنند و از سوی دیگر از آنجا که پزشکان کمال گرا هستند، انتظارات بالایی از فرزندانشان دارند. اما شرایط کاری، درگیری‌های ذهنی، بحران‌ها و...باعث می‌شود از فرزندان خود غافل بمانند. توصیه من این است برای آن که تعادل را در پیش گیرند از مشاور برای بهبود شرایط برقراری ارتباط با فرزند کمک گیرند. از سوی دیگر وقتی پدر و مادر هر دو پزشک باشند به دلیل عدم حضور فیزیکی و معنوی ممکن است از اختلالات رفتاری و خلقی که برای کودکشان به‌وجود می‌آید، آگاه نباشند که باز روانشناس می‌تواند به آنها کمک کند. تصور دیگری که در جامعه وجود دارد از مهدکودک گرفته شده تا دوران دبیرستان دیده شده کادردبیران، از فرزندان پزشک توقع بالایی دارند و به کرات هم مشاهده شده این کودکان مشکلات حادتری دارند.

در میان ازدواج پزشکان با یکدیگر، کدام دسته از پزشکان ممکن است در زندگی مشترک با مشکلات فراوانی روبه رو شوند و در معرض آسیب بیشتر باشند؟

به نظر می‌رسد، در حیطه‌ی روانپزشکی و روانشناسی بیشتر است. آنها به دلیل مراجعان بسیار متفاوت دچار درگیری‌های ذهنی می‌شوند و متأسفانه از منظر روحی در معرض آسیب‌های بیشتری خواهند بود.

۹۴/۰۴/۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دفتر ازدواج 50 فولادشهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی