وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

پیام های کوتاه

مرد چرا زن خیانتکارش را طلاق نمی‌داد؟

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۹ ب.ظ

شامگاه شنبه 22 آبان، مرد جوانی درسقوط ازvطبقه چهارم به بالکن طبقه دوم به طرز دلخراشی جان سپرد.

به گزارش مهرخانه، به نقل از ایران، به دنبال این حادثه، بازپرس محسن مدیر روستا و تیم جنایی راهی محل مورد نظر در شرق تهران شدند.

همسر بهرام-صاحب آپارتمان طبقه سوم به تیم تحقیق گفت: «رضا-قربانی ماجرا- از دوستان همسرم بود که باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. اما برای اینکه همسایه‌ها کنجکاو نشوند و شک نکنند به دروغ گفته بودیم رضا برادر من است. ساعتی پیش همسرم به خانه آمد و از او خواستم از مغازه کمی خرید کند. بعد از خرید به پشت بام رفت اما ناگهان صدای مهیبی شنیدیم.

لحظاتی بعد همسرم وارد خانه شد. به دنبال او نیز همسایه طبقه دوم سراسیمه به مقابل خانه ما آمد و خبر سقوط رضا را داد. آن زمان بود که متوجه شدم صدای مهیبی که به گوش رسیده مربوط به سقوط رضا بوده است حال آنکه تصور می‌کنم همسرم در این حادثه نقش داشته است.»

بدین ترتیب و باتوجه به سایر مدارک به‌دست آمده بهرام بازداشت شد. وی در تحقیقات ابتدایی مدعی بود که زمان حادثه در پشت بام نبوده است. اما در ادامه تحقیقات اظهارات جدیدی مطرح کرد و گفت: «من قتلی مرتکب نشده ام، اما زمان حادثه در پشت بام بودم. شب حادثه هم ساعت 22:15 به خانه آمدم که دخترم از من خواست خرید کنم.

زمانی که به خانه برگشتم تصمیم گرفتم برای برداشتن لاستیک به طبقه بالا بروم. البته یک حسی هم به من می‌گفت احتمال دارد رضا در خانه بوده باشد. رضا قبلاً چندین بار به خانه‌ام آمده بود و او را دیده بودم. حتی حدود دو هفته قبل همسایه‌ها او را در پشت بام دستگیر کردند که همسرم خواست به آنها بگویم که رضا، برادر زنم است. ولی او یکی از هم ولایتی‌های ما بود که یکسالی می‌شد با همسرم ارتباط داشت. من از این موضوع با خبر بودم و چندین بار هم به او گفته بودم پایش را از زندگی ما بیرون بکشد.

دفعه آخر هم قول داد که دیگربه خانه ما نیاید و همسرم را هم نبیند. اما آن شب به خاطر شک و تردیدی که داشتم خودم را به پشت بام رساندم و او را دیدم که کنار دیوار و پشت کولر مخفی شده بود. از او پرسیدم: «اینجا چکار می‌کنی» که با دیدن من ترسید و عقب عقب رفت. به دلیل اینکه پشت بام‌مان دیوار ندارد همان‌طور که عقب رفت به لبه پشت بام نزدیک شد.

به او گفتم مراقب باش اما او توجهی نکرد. داشت می‌افتاد که یقه‌اش را گرفتم، اما دیر شده بود. او خیلی سنگین بود؛ داشت مرا هم با خودش پایین می‌کشید که یقه‌اش را رها کردم و دستش را گرفتم که از دستم افتاد. اما به هیچ عنوان او را هل ندادم بلکه خودش عقب عقب رفت.

او  درباره اینکه چرا با اطلاع ازاین ماجرا از همسرش جدانشده بود گفت: برادرم با خواهر زنم ازدواج کرده بود و اگر من جدا می‌شدم زندگی آنها هم نابود می‌شد. از طرفی همسرم می‌گفت که رضا چندین بار او را تهدید کرده بود که اگر این رابطه را قطع کند به روی خودش و بچه‌ها اسید می‌پاشد. او حتی یکبار شیشه‌های خانه ما را هم شکسته بود.» به دنبال این اظهارات بازپرس جنایی، متهم را راهی اداره آگاهی کرد تا کارآگاهان دراین باره به دقت تحقیق کنند و راز مرگ جوان غریبه را فاش کنند.

  

۹۵/۰۹/۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دفتر ازدواج 50 فولادشهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی