وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

پیام های کوتاه

۲۹ مطلب با موضوع «بررسی قوانین ازدواج و طلاق» ثبت شده است

دوران نامزدی، به فاصله زمانی پس از خواستگاری و ایجاد توافق نسبت به شرایط عقد و نکاح یا وعده ازدواج تا وقوع عقد و نکاح گفته می‌شود. هر یک از نامزد‌ها مى‌تواند در صورت به هم خوردن وصلت منظور، هدایایى را که به طرف دیگر یا ابوین او براى وصلت منظور داده است، مطالبه کند. اگر عین هدایا موجود نباشد، مستحق قیمت هدایایى خواهد بود که عادتاً نگاه داشته مى شود؛ مگر اینکه آن هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده باشد.

به نقل از پایگاه آموزشی مهداد، در دوره نامزدی اصولا خانواده‌های دختر و پسر، رفت و آمد و ملاقات‌های محدودی دارند که شرایط شناخت هر چه بیشتر دختر و پسر در این ملاقات‌ها فراهم خواهد شد. به همین دلیل طبیعی است که در هر ارتباط، هدایایی از قبیل گل، شیرینی و لباس و در مواردی هدایایی گران‌ قیمت مانند اتومبیل و جواهرات میان طرفین مبادله ‌شود. اما آنچه مسلم بوده و قانون نیز آن را تایید کرده، این است که وعده ازدواج، ایجاد علاقه زوجیت نمی‌کند و اگر هر یک از نامزد‌ها در دوران نامزدی از وصلت امتناع کنند، مشکلی به وجود نیامده و هیچ کس نمی‌تواند او را به انجام نکاح مورد نظر اجبار کند.

پرسشی که مطرح بوده، این است که در صورت بهم خوردن نامزدی، تکلیف هدایایی که قبل از این دوره در رفت و آمد‌ها و ملاقات‌ها بین نامزد‌ها مبادله شده یا به مناسبت‌هایی مانند اعیاد یا تولد هر یک از آنها رد و بدل شده است، چه خواهد بود؟ قانون مدنى صرفاً وضعیت حقوقى هدایاى قبل از عقد نکاح را روشن کرده و اشاره‌اى به هدایاى پس از ازدواج نکرده است.

 

وضعیت استرداد هدایای دوران نامزدی

واضح است آنچه بین نامزد‌ها رد و بدل می‌شود، مشروط به ازدواج آنها بوده و وقتی چنین قراری وجود نداشته نباشد، دلیلی برای تعلق هدایا نیز وجود نخواهد داشت. به همین دلیل است که در قانون مدنی مجوز استرداد هدایا به طرفین داده شده است. قانونگذار در مواد ۱۰۳۷ و ۱۰۳۸ قانون مدنى به ترتیب چنین بیان کرده است که:

«هر یک از نامزد‌ها مى‌تواند در صورت به هم خوردن وصلت منظور، هدایایى را که به طرف دیگر یا ابوین او براى وصلت منظور داده است، مطالبه کند. اگر عین هدایا موجود نباشد، مستحق قیمت هدایایى خواهد بود که عادتاً نگاه داشته مى شود؛ مگر اینکه آن هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده باشد.»

مفاد ماده قبل، از حیث رجوع به قیمت در موردى که وصلت منظور در اثر فوت یکى ازنامزد‌ها به هم بخورد محسوس نخواهد بود. بنابراین با توجه به مواد فوق مى‌توان دریافت که چنانچه قبل از عقد نکاح از طرف نامزد‌ها یا ابوین (پدر و مادر) آنها هدایایى به طرف دیگر داده شده است، این هدایا در تمام موارد، قابل مطالبه نیست. بلکه تنها تحت شرایطى، طرف اهداکننده حق مطالبه آن هدایا را خواهد داشت.

 

شرایط مطالبه هدایا

این شرایط به شرح ذیل عبارتند از:

۱- وصلت منظور بهم خورده و بنا نباشد که ازدواج صورت گیرد. در این صورت هدایایى که هر یک از طرفین به طرف دیگر یا ابوین او داده است قابل مطالبه و استرداد خواهد بود.

۲- این هدایا به منظور و در راستاى وصلت طرفین و نه به انگیزه دیگرى تقدیم شده باشد.

۳- چنانچه عین هدایا موجود است، عین قابل مطالبه و استرداد است اما چنانچه عین موجود نیست، صرفاً قیمت هدایایى قابل مطالبه است که عادتاً نگاه داشته مى‌شود. به عنوان مثال، هدایای مصرف‌شدنى که با مصرف عین آن از بین مى‌رود، مانند لباس و عطر از شمول این بند خارج است.

۴- قیمت هدایاى نگاه داشتنى که تلف شده‌اند، در صورتى قابل مطالبه است که با تقصیر هدیه‌گیرنده تلف شده باشد.

 

۵- به هم خوردن وصلت به دلیل فوت یکى از طرفین نباشد. در صورتی که انحلال نامزدی ناشی از فوت یکی از نامزد‌ها باشد، اگر هدایا موجود باشد، حکم آن تفاوتی نداشته و باز هم می‌توان هدایا را مسترد کرد. این در حالی است که چنانچه مال موجود نباشد (چه به صورت عمدی یا غیر عمد) درخواست استرداد قیمت هدایا توجیه قانونی نداشته و عمل نخواهد شد.

 

وضعیت استرداد هدایای پس از ازدواج

در خصوص هدایاى پس از عقد نکاح، مقرراتى تحت عنوان هدایاى پس از عقد نکاح در قانون مدنى و سایر قوانین به چشم نمى‌خورد. اما به نظر مى‌رسد که تقدیم هدایا از مصادیق هبه باشد.

قانونگذار در ماده ۷۹۵ قانون مدنى چنین بیان داشته است: «هبه عقدى است که به موجب آن یک نفر مالى را مجاناً به کس دیگرى تملیک مى‌کند. تملیک‌کننده واهب، طرف دیگر را متهب و مالى را که مورد هبه است، عین موهوبه مى‌گویند.»

همچنین بر اساس ماده ۸۰۳ این قانون، «بعد از قبض نیز واهب مى‌تواند با بقای عین موهوبه از هبه رجوع کند؛ مگر در موارد ذیل:

۱- در صورتى که متهب، پدر یا مادر یا اولاد واهب باشد.

۲- در صورتى که هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد.

۳- در صورتى که عین موهوبه از ملکیت متهب خارج شده یا متعلق حق غیر واقع شود، خواه قهراً؛ مثل اینکه متهب به واسطه فلس (افلاس)، محجور شود؛ خواه اختیاراً مثل اینکه عین موهوبه به رهن داده شود.

۴- در صورتى که در عین موهوبه تغییرى حاصل شود. مثل اینکه خانه کلنگی موضوع بخشش، تخریب و تبدیل به آپارتمانی دیگر شده باشد.»

 

موارد قابل مطالبه بودن هدایا پس از عقد نکاح

بنابراین چنانچه پس از عقد نکاح، هدایایى از طرف زوجین یا بستگان آنها به طرف دیگر تقدیم شود، تنها در موارد ذیل هدایا قابل مطالبه و استرداد خواهد بود:

 

۱- مال مورد هبه باقى بوده و از بین نرفته باشد. به عنوان مثال چنانچه هدیه یک دستگاه وسیله نقلیه بوده که از ناحیه زوج به زوجه اهدا شده و این وسیله در اثر تصادف یا آتش‌سوزى و امثال آن تلف شده باشد، قابل استرداد و مطالبه نخواهد بود.

در این فرض بر خلاف هدایاى قبل از عقد که گفته شد، حتى قیمت آن نیز با وجود اینکه از نوع هدایاى ذاتاً قابل نگاه داشتن است، قابل مطالبه نیست؛ چه بر اثر تقصیر متهب تلف شده باشد و چه به دلیلی غیر از آن.

۲- در صورتى که هبه از نوع معوض نباشد و چنانچه از نوع معوض بوده باشد، عوض داده نشده باشد. به عنوان مثال واهب شرط کند که در قبال وسیله نقلیه‌اى که هبه مى‌کند، یک دستگاه موتوسیکلت دریافت کند که در این صورت چنانچه واهب وسیله نقلیه را داده و موتوسیکلت را تحویل گرفته باشد، واهب حق رجوع به وسیله نقلیه را نخواهد داشت.

۳- مال مورد هبه از مالکیت متهب خارج نشده باشد. به عنوان مثال چنانچه هدیه‌گیرنده وسیله نقلیه را فروخته باشد یا از طریق به رهن دادن آن به دیگرى، آن را متعلق حق غیر کرده باشد، واهب حق مطالبه مال مورد هبه را نخواهد داشت.  همچنین است زمانى که در مال مورد هبه تغییرى حاصل شده باشد که از حالت اولیه آن خارج شده باشد؛ به عنوان مثال شمش طلا تبدیل به سکه‌هاى طلا شده باشد که در این حالت مال مورد هدیه را نمى‌توان مطالبه کرد.  تبدیل مال به مال دیگر به عنوان مثال، تبدیل وسیله نقلیه‌اى که هدیه شده، به وسیله نقلیه دیگرى از طریق خرید و فروش نیز از این نوع است.

 

جاری بودن احکام هبه در نامزدی‌های منجر به ازدواج

نکته‌ای که در اینجا باید به آن اشاره کرد، این است که در مواردی که در دوران نامزدی هدایایی از ناحیه زن و شوهر آینده به یکدیگر داده می‌شود، چنانچه نامزدی منجر به وقوع عقد و ازدواج شود، احکام هبه (بخشش) نسبت به هدایای مزبور قابل اجرا است.

بر این اساس، هر یک از همسران با وجود شرایط اشاره‌شده می‌توانند در صورت موجود بودن مال هبه‌شده در مالکیت طرف و عدم تغییر در آن، از بخشش خود رجوع کرده و آن را پس بگیرد.

وضعیت استرداد هزینه‌های دیگر

نامزد‌ها پس از مشخص شدن قرار ازدواج در تدارک زندگی آینده خود، هزینه‌ها و مخارجی را متحمل می‌شوند؛ از قبیل هزینه تالار، لباس و جشن ازدواج که اصولا لازمه برگزاری مراسم جشن آغاز زندگی مشترک است.

حال پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که اگر یکی از طرفین از ازدواج و نکاح امتناع کند، پرداخت این مخارج، قابل استرداد از طرف منصرف از ازدواج است یا خیر؟

اگر به طور منطقی به این موضوع توجه شود، باید گفت که به دور از عدالت بودن این امر کاملاً مشهود است و با یادآوری این مطلب که هیچ کس را نمی‌توان به اجبار به همسری دیگری درآورد، استفاده از این حق قانونی نمی‌تواند موجب ورود ضرر و زیان به طرف دیگر شود و اگر موجبات زیان دیگری فراهم آمد، بدون داشتن اجبار برای ازدواج، طرف منصرف مکلف به جبران خسارت وارده خواهد بود.

در این خصوص می‌توان به اصل چهلم قانون اساسی اشاره کرد که می‌گوید: «هیچ کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.»

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 مدیرکل امور اسناد و مترجمان قوه قضاییه گفت: سن ازدواج را باید در خصوص تمام اتباع ایرانی یکسان کرد، زیرا امروز این موضوع تنها مربوط به احوال شخصیه محسوب نبوده و موضوعی عمومی و دولتی محسوب می‌شود.

به نقل از ایلنا، علی کاظمی در واکنش به اظهارات کمیته حقوق کودک سازمان ملل مبنی بر اینکه ایران قوانین خود در خصوص سن ازدواج کودکان را تغییر و این سن را به ۱۶ سال افزایش دهد، گفت: در قوانین پیش از انقلاب سن رشد و سن ازدواج یکی بود و هر دو بر مبنای ۱۸ سال قرار داشت.

وی ادامه داد: بعد از انقلاب؛ سن بلوغ شرعی، مبنای سن مسئولیت کیفری و سن ازدواج قرار گرفت به عبارت دیگر ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی اصلاح و مطرح شد که سن ازدواج برای دختر ۹ سال و برای پسر ۱۵ سال قمری باشد.

کاظمی با بیان اینکه طی سال‌های اخیر و براساس یک نظر فقهی و با توجه به ضرورت‌های جامعه سن ازدواج برای دختران به ۱۳ سال و برای پسران به ۱۵ سال تغییر یافت، اظهار کرد: با ۳ شرط می‌توان به کودکان با سنین پایین‌تر نیز اجازه ازدواج داد که این شرایط شامل مصلحت طفل، رضایت دادگاه و رضایت والدین است. به بیان دیگر با حکم دادگاه که براساس احراز مصلحت طفل و رضایت والدین است؛ می‌توان به دختر و پسر زیر سن مقرر در قانون نیز اجازه تزویج داد که این مسئله باعث بروز مشکلات اجتماعی شده است.

مدیرکل امور اسناد و مترجمان قوه قضاییه با تاکید براینکه این سن تنها برای ایرانیان شیعه است و برای ایرانیان غیرشیعه شامل یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان براساس قانون اختصاصی خودشان رفتار می‌شود، بیان کرد: غالباً سن ازدواج برای این گروه‌ها بالای ۱۵، ۱۶ و ۱۸ سال است و افراد اهل تسنن نیز در ازدواج تابع قواعد خاص خود هستند.

محرومیت دختران از طی کردن مدارج رشد با ازدواج زودرس

وی با اشاره به اینکه امروز غالباً سن مقرر در قانون برای ازدواج رعایت نمی‌شود و حتی امروز با مشکل تاخیر در ازدواج مواجه هستیم، خاطرنشان کرد: اما در برخی مناطق کشور از جمله در حاشیه شهر تهران، سن ازدواج بسیار پایین است که مشکلاتی را ایجاد کرده است. چنانکه در مراجعه‌ای که به دادگستری یکی از شهرستان‌ها داشتم؛ دیدم که افراد ساکن در شهرستان مذکور در سنین پایین ازدواج می‌کنند.

کاظمی با بیان اینکه یکی از مشکلات ناشی از ازدواج زودرس مسئله مرتبط با تحصیل است، گفت: در اصل ۳۰ قانون اساسی بحث آموزش و پرورش و تحصیلات تا مقطع متوسطه الزامی است، این در حالی است که دختر ۱۲، ۱۳ ساله متاهل نمی‌تواند؛ ادامه تحصیل دهد.

وی عنوان کرد: در پرونده‌ای شاهد بودم؛ دختر وپسری که در سن پایین ازدواج کرده بودند بر سر ادامه تحصیل زوجه دچار اختلاف شده و درخواست طلاق داده بودند. دختر در ۱۳ سالگی ازدواج کرده بود و به دلیل علاقه به ادامه تحصیل و مخالفت شوهر در ۱۴ سالگی قصد طلاق داشت که این موضوع نوعی آسیب اجتماعی است.

وی ادامه داد: به عنوان مثال آمار نشان می‌دهد؛ دختری که با مسائل بارداری و زایمان و مسائل ناشی از این موارد روبرو می‌شود؛ مشکلات سلامت روحی و جسمی در وی تشدید می‌شود. همچنین این زنان با مشکلات حقوقی بیشتری مواجه می‌شوند.

شرایط بغرنج حقوقی زنان کم‌سن متاهل

کاظمی با تاکید براینکه تعداد دخترانی که در سنین پایین ازدواج می‌کنند؛ بیش از پسران است، اظهار کرد: یکی از مشکلات حقوقی این دختران آن است که بسیاری از آنان حکم رشد ندارند به عبارت دیگر این کودکان در ۱۳ سالگی ازدواج می‌کنند، در حالی که سن رشد در قانون ما ۱۸ سالگی است، لذا این زنان نمی‌توانند؛ مهریه و نفقه خود را دریافت کرده و در حساب پس‌اندازی بگذارند. آنها حتی توانایی افتتاح حساب در بانک را نیز ندارند، زیرا سن افتتاح حساب نیز ۱۸ سالگی است.

وی در خصوص وضعیت بغرنج حقوقی زنانی که در سنین پایین ازدواج می‌کنند، توضیح داد: این زنان که همسر و گاهی مادر هستند؛ نمی‌توانند مهریه و نفقه بگیرند. در برخی مواقع دختری که می‌خواهد اقدام به طلاق کند ابتدا حکم رشد می‌گیرد تا بتواند دادخواست داده و مهریه و نفقه خود را طلب کند، زیرا افراد زیر ۱۸ سال نمی‌توانند دادخواست مالی دهند و در نتیجه نمی‌توانند؛ مسائل مالی مربوط به ازدواج خود را پیگیری کنند.

این حقوقدان با بیان اینکه ازدواج زودرس مشکلاتی را برای نسل آینده نیز ایجاد می‌کند، اضافه کرد: نسلی که می‌خواهد؛ توسط والدین کم سن و سال تربیت شود به این دلیل که شخصیت والدین هنوز دوام و قوام نیافته است، ممکن است؛ نتوانند از تربیت مناسب بهره‌مند شوند، لذا والدین کم سن با مشکلات شدیدی برای تربیت فرزندان مواجه هستند.

کاظمی گفت: مسئله دیگر ناشی از رضایت در ازدواج است. براساس استانداردهای جهانی افراد باید در زمان ازدواج قادر به ابراز آزادانه رضایت خود باشند، این در حالی است که یک طفل ۱۳ ساله و یا کمتر نمی‌تواند رضایت خود را به طور آزادانه و کامل ابراز کند و این ازدواج نوعی اجبار تلقی می‌شود. همانطور که یک کودک ۱۳ ساله نمی‌تواند؛ اقدام به خرید و فروش کند.

مدیرکل امور اسناد و مترجمان قوه قضاییه با تصریح براینکه نیاز است؛ در بحث سن ازدواج تعدیل صورت گیرد، اظهار کرد: کنوانسیونی در خصوص تعیین سن ازدواج و رضایت زن و شوهر داریم که کشورهای اسلامی عمدتاً به آن نپوسته‌اند و آن را مغایر با قوانین اسلامی می‌دانند.

وی همچنین در خصوص این موضوع که آیا کمیته حقوق کودک سازمان ملل حق داشته؛ درخواست تغییر سن ازدواج در قوانین ایران را بدهد، عنوان کرد: کنوانسیون حقوق کودک که تحت نظارت این کمیته قرار دارد، برای ازدواج سنی را در نظر نگرفته و به طور کلی مقرر کرده که سن ازدواج باید متناسب با شان و شخصیت کودک باشد.

کاظمی با تاکید براینکه اخیراً کمیته حقوق کودک و کمیته منع تبعیض علیه زنان سند مشترکی را تصویب کرده‌اند که در آن بحث ازدواج زودهنگام را جزو مسائل خشونت علیه کودکان نام برده‌اند، اضافه کرد: باید گفت این تفسیر کمیته حقوق کودک است و لازم‌الاجرا نیست و به نظر می‌رسد این کمیته پای خود را از کنوانسیون فرا‌تر گذاشته است، زیرا این کمیته‌ها در حد کنوانسیون تحت نظارت خود حق اظهارنظر دارند و بر مبنای حقوق بین‌الملل این موضوع جای بحث دارد که آیا کمیته‌ها تا این حد می‌توانند؛ اظهارنظر کنند یا خیر.

سن ازدواج تمام اتباع ایرانی یکسان شود

این قاضی دادگستری با تاکید براینکه با توجه به مشکلات پیش‌تر گفته شده به نظر می‌رسد؛ ازدواج در سن پایین یک آسیب اجتماعی است، خاطرنشان کرد: بیشتر این ازدواج‌ها به صورت غیررسمی انجام شده و مشکلاتی ایجاد می‌کنند که نیاز به بررسی و حل و فصل دارد.

وی اضافه کرد: معتقدم در این مورد خاص باید سن ازدواج را در خصوص تمام اتباع ایرانی یکسان کرد، زیرا امروز این موضوع تنها مربوط به احوال شخصیه محسوب نمی‌شود، بلکه موضوعی عمومی و دولتی است و باید سن ازدواج یکسانی برای تمامی دختران و پسران ایرانی در همه ادیان و مذاهب تعریف شود.

این حقوقدان با بیان اینکه در اسناد بین‌المللی نیز مقرر شده که در شرایط استثنایی یک مقام دولتی یا قضایی می‌تواند؛ اجازه‌های خاص صادر کند، ادامه داد: لذا باید به محاکم خانواده اجازه دهیم به افراد در سنین ۱۰ تا ۱۸ سالگی در صورت احراز مصلحت اجازه ازدواج دهند. که به نظر من پایان سن تحصیلات ابتدایی برای تعیین حداقل سن ازدواج و سن ۱۸ سالگی نیز برای سن ازدواج مناسب است.

در بحث سن ازدواج ضمانت اجرا اعمال نمی‌شود

وی در خصوص ضمانت اجرای قوانین برای برخورد با عاقدینی که بدون حکم دادگاه اقدام به جاری کردن خطبه عقد می‌کنند، گفت: مسئله‌ای که وجود دارد؛ بحث دوگانگی بین قواعد مذهبی و قواعد قانونی است. گاهی اوقات می‌بینیم که فرد ازدواج می‌کند و مذهب اجازه این کار را می‌دهد ولی قانون چنین اجازه‌ای نمی‌دهد و این فرد وقتی به دادگاه می‌آید، دچار مشکل است، زیرا از یک طرف می‌داند که ازدواج وی به لحاظ مذهبی بلااشکال بوده و از طرف دیگر نمی‌داند که این ازدواج به لحاظ قانونی ممنوع است که این دوگانگی مشکل‌ساز است.

این قاضی دادگستری با تاکید براهمیت توجه به ضمانت اجرا که در برخی موارد اعمال می‌شود و در برخی مواقع هم اعمال نمی‌شود، اظهار کرد: عمدتاً در بحث سن ازدواج ضمانت اجرایی خاصی اعمال نمی‌شود. هرچند ضمانت اجرا وجود دارد و باید با عاقد و افراد درگیر در چنین ازدواج‌هایی مقابله کرد، اما این موضوع به صورت جدی انجام نمی‌شود.

کاظمی تصریح کرد: اگر به جای کار کردن در خصوص ضمانت اجرا در ارتباط با مشاوره‌های پیش از ازدواج فعالیت کنیم، بسیاری از افراد با آگاه شدن از مشکلات ناشی از ازدواج زودرس از این کار منصرف می‌شوند، لذا کار فرهنگی در این خصوص بسیار مهم است و باید به مردم آگاهی‌رسانی شود.

وی اضافه کرد: وقتی بهزیستی یکی از شهرهای اطراف تهران با یک میلیون نفر جمعیت تنها دو، سه پرسنل دارد که در دفتری اجاره‌ای کار می‌کنند، چگونه می‌توان انتظار داشت که این جمعیت مشاوره لازم را ببینند. بنابراین نباید مدام با ابزار کیفری سراغ مردم برویم و آن‌ها را بترسانیم. با فرهنگ‌سازی مناسب نیاز به ابزار کیفری نیست.

این حقوقدان با بیان اینکه ۹۸ درصد از والدین فرزندان خود را دوست دارند و به سرنوشت آنان علاقه‌مند هستند، گفت: برای دو درصد باقی مانده و افرادی که به رغم اطلاع و آگاهی و با سوءنیت اقدام به تزویج کودکان در سن پایین می‌کنند؛ ضمانت اجرایی کیفری ضروری است.

 

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

​دادن نفقه به همسر و فرزندان که در اصطلاح به آنها عیال گفته می‌شود به عهده شوهر است. تکلیف مرد به دادن نفقه ناشی از حکم قانون است و قابل اسقاط نیست و نمی‌توان با توافق هنگام عقد این تکلیف را از عهده شوهر برداشت نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث، منزل و هزینه‌ای درمانی و بهداشتی و خادم درصورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض. شوهر به عنوان رییس خانواده عهده‌دار تامین معاش زن و فرزندان خود است و تعیین نیازهای مادی هر زندگی با عرف است

به گزارش پایگاه آموزشی مهداد، عقد نکاح یکی از عقود خاص و ویژه است. انعقاد این عقد اجر اخروی دارد. آثاری که از این عقد ناشی می‌شود نیز خاص و ویژه هستند. در ادامه به بررسی آثار نکاح در روابط زن و مرد می‌پردازیم.

تمکین

از آثار نکاح، می‌توان به تمکین اشاره کرد. هم زوجه و هم زوج نکلیف به تمکین دارند. تمکین دارای دو معنای خاص و عام است که تمکین خاص ناظر به پذیرش برقراری رابطه جنسی در حد متعارف است اما معنای عام تمکین اشاره به حالتی دارد که زن وظایف خود را به طور کلی نسبت به شوهر انجام می دهد و با پذیرش ریاست وی بر خانواده در حدود مقرر در قانون و عرف از وی اطاعت می کند. بنابراین چنین الزامی شامل توقعات نامشروع و غیرمتعارف مرد از همسرش نمی‌شود و مرد نمی‌تواند به بهانه هر نافرمانی و عدم اطاعتی زن را مستنکف از تمکین بداند چه بسا بسیاری از مواقع توقعات نامتعارف مرد را می توان از مصادیق سوءرفتار دانست.

آنچه به نظر می‌رسد این است که وظیفه تمکین برای زن نتیجه منطقی اعطای مقام ریاست خانواده به مرد است. قانون مدنی برای تضمین تمکین زن از شوهر ضمانت اجراهایی را پیش‌بینی کرده است به این صورت که در مرحله نخست در صورت عدم تمکین زن، مرد می‌تواند با مراجعه به دادگاه الزام زن به تمکین را خواستار شود همچنین قانون، زنی را که بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند از نفقه محروم می‌کند

حق حبس زوجه

زن می‌تواند تا تمام مهر به او تسلیم نشده است از ایفای وظایفی که در قبال شوهر دارد امتناع کند و این امتناع مسقط حق نفقه او نخواهد بود. بنابراین اگر زوج به خاطر عدم توانایی در پرداخت مهریه، تقاضای تقسیط آن را کند تا اتمام زمان پرداخت کامل مهر، این حق برای زن باقی است تا از تمکین به مرد خودداری کند. اما اگر زن قبل از اخذ تمام مهریه به اختیار خود حاضر به زندگی مشترک گردید و وظایفی که در قبال شوهر دارد انجام داد دیگر نمی‌تواند از حق مذکور که اصطلاحا حق حبس نامیده می‌شود استفاده کند

مهر المثل

اختیار تعیین مهر ممکن است به زن، مرد و یا شخص ثالث داده شود. در صورتی‌که اختیار تعیین مهر به مرد یا شخص ثالث داده شود آنها در تعیین مهر کاملا مختار هستند. ولی اگر به اختیار زن داده شود او نمی‌تواند از مهر المثل بیشتر تعیین کند. مهر‌المثل یعنی میزان مهریه‌ای که عرف برای خانم‌هایی که از حیث صفات و وضعیت و جایگاه خانوادگی مانند خانم مورد نظر می‌باشند تعیین می‌کند. در صورتی‌که اصلا مهریه‌ای در عقد تعیین نشود پس از ازدواج و ایجاد رابطه زناشویی همین مهر المثل برای زن ثابت می‌شود.

زن مالک تمامی مهریه

یکی از مطالبی که شهرت یافته این است که زوجه قبل از ازدواج مالک نیمی از مهریه است و نمی‌تواند در نیم دیگر آن تصرف کند مگر بعد از ازدواج، در حالی‌که طبق  قانون زن از هنگام عقد مالک تمام مهر می‌شود و می‌تواند هر نوع تصرفی در آن کند. بنابراین هر گاه قبل از ازدواج وآغاز زندگی زناشویی، طلاق اتفاق بیفتد زوجه موظف است که چنانچه تمام مهریه را دریافت داشته است نیمی از آن را به زوج برگرداند و اگر هنوز مهر پرداخت نشده فقط نیمی از آن را استحقاق خواهد داشت.

اجبار شوهر بر پرداخت نفقه

دادن نفقه به همسر و فرزندان که در اصطلاح به آنها عیال گفته می‌شود به عهده شوهر است. تکلیف مرد به دادن نفقه ناشی از حکم قانون است و قابل اسقاط نیست و نمی‌توان با توافق هنگام عقد این تکلیف را از عهده شوهر برداشت نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث، منزل و هزینه‌ای درمانی و بهداشتی و خادم درصورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض. شوهر به عنوان رییس خانواده عهده‌دار تامین معاش زن و فرزندان خود است و تعیین نیازهای مادی هر زندگی با عرف است.

ملکیت زن نسبت به نفقه دریافتی

یکی از مسایلی که راجع به نفقه مطرح می‌شود این است که آیا زن نفقه‌ای را که شوهر در اختیار او قرار می‌دهد مالک می‌شود و یا این‌که فقط اذن تصرف دارد؟ به عنوان مثال لباسی که شوهر برای همسر خود تهیه می‌کند به ملک زن در می‌آید یا این‌که مال شوهر است و زن فقط می‌تواند از آن استفاده کند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت: مالی که به عنوان نفقه و برای تصرف در اختیار زن قرار داده می‌شود و با استفاده، از بین می‌رود ملک اوست؛ مثل خوردنی‌ها. ولی درباره اموالی که پس از استفاده باقی می‌ماند، هر گاه عرفا در حکم هدیه باشد مثل لباس، طلا و... ملک زن است و در مورد خانه و اثاث منزل باید گفت: به زن، تنها اذن در استفاده داده شده است.

موارد سقوط نفقه

در مواردی حق دریافت نفقه توسط زوجه ساقط می‌شود. هر گاه زن بدون مانع مشروع و دلیل موجه از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود. اگر زن بدون عذر موجه حاضر نشود با شوهر خود زندگی کند یا با او در اداره خانواده همکاری نماید حقی برای نفقه ندارد. چنین زنی در اصطلاح ناشزه نامیده می‌شود. شوهر برای اینکه خود را از پرداخت نفقه معاف کند باید نشوز زن را در دادگاه اثبات کند. اگر زن عذر موجه و معقولی برای جدا زندگی کردن از شوهر داشته باشد مانند خوف بدنی یا مالی در این صورت او ناشزه نیست و نفقه همچنان بر شوهر ثابت خواهد ماند.

نفقه زن مطلقه

اگر زن و شوهر از یکدیگر جداشده باشند و طلاق آنها رجعی (قابل رجوع) باشد تا انتهای مدت زمان عده، که شوهر حق رجوع دارد نفقه زوجه هم بر عهده او است. در واقع مطلقه رجعیه هم از این حیث در حکم زوجه است. اما اگر طلاق در حال نشوز واقع شده باشد دیگر در زمان عده، نفقه بر عهده شوهر نیست. اگر هنگام جدایی زن از شوهر او باردار باشد تا هنگام وضع حمل نفقه او بر عهده شوهر است. نفقه‌ای که شوهر در زمان حمل به زن می‌دهد برای تامین گذران زن و جبران زحمتی است که متحمل می‌شود و نباید آن را به دستمزد یا انفاق به کودک تعبیر کرد و به همین دلیل الزام به آن، مشروط به ندار بودن جنین نیست.

حسن معاشرت

در کانون خانواده اخلاق حرف اول را می‌زند و زمانی که تفاهم جای خود را از دست داد و کشمکش‌های قانونی به میان آمد بحران در کانون خانواده بالا می‌گیرد. باید پذیرفت که خانواده عرصه کشمکش برای دستیابی به حقوق نیست بلکه پایگاهی برای تلاش مشترک زوجین است تا همگام با یکدیگر بر اهداف متعالی خانواده جامه عمل پوشانند. برای تحکیم هر چه بیشتر بنیان خانواده قانونگذار به بیان برخی از تکالیف مشترک زوجین پرداخته است از جمله مهمترین این تکالیف، تکلیف حسن معاشرت است منظور از حسن معاشرت: خوشرویی، احترام، رفتار مسالمت‌آمیز، انجام تکالیف زناشویی و رعایت حقوق طرف مقابل است. قانونگذار برای این تکلیف ضمانت‌اجرا‌هایی را نیز پیش‌بینی کرده است. زن می‌تواند با مراجعه به مراجع قضایی از مرد مرتکب سوءمعاشرت شکایت کند و وی را مجبور به حسن معاشرت کند و در صورت غیرقابل تحمل بودن زندگی زناشویی بواسطه سوءمعاشرت مرد، زن حق درخواست طلاق دارد.

اختیار تعیین منزل مشترک

زن باید در منزلی که شوهر تعیین می‌کند سکنی کند تا از حق نفقه برخوردار گردد. البته این امکان وجود دارد که طرفین هنگام عقد یا بعد از آن، اختیار تعیین منزل را به زن بدهند. قابل توجه است از حق اختیار تعیین محل سکونت مشترک، نباید سوء استفاده شود. محل زندگی مشترک باید متناسب با زندگی و نیازهای خانواده باشد و به قصد اضرار و ایذاء صورت نگیرد. در غیر این صورت، دادگاه تصمیم لازم را در حل اختلاف می‌گیرد. شوهر نمی‌تواند زن را وادار کند که با خویشاوندان او در یک محل رندگی کنند مگر اینکه چاره‌ای نباشد و ضرورت مالی یا اخلاقی ان را ایجاب کند.

رسیدن آسیب به زن

در بعضی موارد این امکان وجود دارد که زن در صورت ادامه زندگی مشترک با شوهر خود در یک منزل به او صدمه برسد. در اینگونه موارد قانونگذار این اجازه را داده است که زن بدون اینکه از حق نفقه خود محروم شود در خانه‌ای جدا از شوهر زندگی کند. در قانون آمده است: اگر بودن زن با شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرر بدنی یا مالی یا شرافتی برای زن باشد زن می‌تواند مسکن جداگانه‌ای اختیار کند و در صورت ثبوت مظنه ضرر مزبور، محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن در بازگشتن به منزل مزبور معذور است نفقه بر عهده شوهر خواهد بود.در ادامه آمده است: هنگامی‌که محاکمه بین زوجین خاتمه نیافته، محل سکنای زن به تراضی طرفین معین می شود و در صورت عدم تراضی، محکمه با جلب نظر اقربای نزدیک طرفین منزل زن را معین خواهد کرد. در صورتی که اقربایی نباشد خود محکمه محل مورد اطمینانی را معین خواهد نمود.

آثار ازدواج دایم

زمانی که صحبت از نکاح می‌شود، ازدواج دایم به ذهن متبادر می‌شود در حالی که ازدواج موقت هم یکی از مصادیق نکاح است. بیشتر آثار عقد موقت همان آثار عقد دائم است به خصوص از نظر فرزندان بین عقد موقت و دائم تفاوتی نیست و فرزند ناشی از ازدواج موقت از تمامی حقوق فرزند ناشی از ازدواج دائم برخوردار است. تفاوت عمده ازدواج موقت و دائم در موارد زیر است:

 -1تفاوت در نفقه، در عقد موقت هیچ الزام حقوقی و قانونی مبنی بر دادن نفقه به زن وجود ندارد. مگر اینکه در ضمن عقد موقت شرط دادن نفقه از جانب شوهر و با خواسته زن تعهد شده باشد و یا اینکه عقد موقت بر مبنای انفاق جاری شده باشد.

 -2تعیین مهر در عقد موقت الزامی و گریزناپذیر است چرا که مهر از شرایط اساسی این نوع ازدواج تلقی می شود و در این گونه ازدواج عدم تعیین مهر به هنگام عقد سبب بطلان است. ماده 1095 قانون مدنی بیان عبارت در نکاح منقطع عدم مهر در عقد موجب بطلان است مؤید همین امر است.

3- در ازدواج موقت ذکر مدت شرط لازم و ضروری است بنابراین اگر عقدی به ظاهر صورت پذیرد و مدت آن ذکر نشود. بی‌تردید عقد موقت صورت واقعی به خود نخواهد گرفت اما در اینکه آیا چنین ازدواج موقتی اساساً باطل است یا خیر، اتفاق نظر وجود ندارد.

با توجه به آنچه گفته شد، در بیشتر موارد ازدواج موقت و دائم دارای شرایط یکسانی هستند اما با این وجود گاه اختلافاتی بین آن دو وجود دارد. نفقه، مهریه، تمکین، حسن معاشرت و تربیت و نگهداری کودکان از جمله نتایج مالی و غیرمالی نکاح است.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۶ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

جامعه > قضایی - ایسنا نوشت: یک وکیل دادگستری گفت: قراردادی که زن و مرد نسبت به مهریه می‌بندند، قراردادی است راجع به مال که جدا از اصل نکاح بوده، اما تابع عقد نکاح است و باید شرایط اساسی صحت معامله را داشته باشد.

نوال نزاری گفت: هر چیزی که مالیت داشته باشد و قائم‌مقام مال بوده و قابل تملک باشد را می‌توان مهر قرار داد؛ در واقع مهر، مالی است که شوهر به هنگام وقوع عقد ازدواج به زوجه پرداخت می‌کند و یا میزان آن را تعیین می‌کند.

وی با اشاره به انواع مهر عنوان کرد: مهر بر سه نوع مهر المسمی، مهرالمثل و مهرالمتعه تقسیم شده است، البته در مقررات فقه، مهرالسنه نیز اضافه می‌شود که برابر با 262 مثقال نقره است.

نایب رییس کانون وکلای دادگستری خوزستان گفت: مهر تعیین‌ شده به هنگام وقوع عقد ازدواج را مهر المسمی می‌گویند که ممکن است وجه رایج مملکتی یا سکه طلا، زمین، خانه، باغ، اتومبیل و غیره باشد.

این وکیل دادگستری ادامه داد: قراردادی که زن و مرد نسبت به مهریه می‌بندند، قراردادی است راجع به مال که جدا از اصل نکاح بوده اما تابع عقد نکاح است و باید شرایط اساسی صحت معامله را دارا باشد، یعنی قابل تملک باشد که اگر عین معین است باید در زمان عقد، وجود داشته باشد، ملک شوهر باشد یا مالک آن اذن داده باشد. همچنین مهر باید معلوم و مقدار آن مشخص باشد.

این حقوقدان گفت: در حقوق، حداقل و حداکثر مهر تعیین نشده و طرفین به توافق، مقدار آن را تعیین می‌کنند که اخیرا و طبق قانون حمایت خانواده مصوب سال 1391 و در ماده 22 عنوان شده هرگاه مهریه در زمان وقوع عقد تا 110 عدد سکه طلای بهار آزادی یا معادل آن باشد؛ وصول آن، مشمول ماده 2 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی است، یعنی در صورت عدم پرداخت از سوی زوج و تقدیم دادخواست اعسار به درخواست زوجه، شوهر بازداشت و تا پرداخت 110 عدد سکه طلا و یا قبول اعسار، وی دربازداشت می‌ماند.

نزاری گفت: در مهریه بیش از 110 عدد سکه طلا و یا نسبت به الباقی مهریه، ملائت زوج ملاک پرداخت است؛ اغلب تصور می‌کنند مهریه محدود به 110 عدد سکه طلا شده است در حالی که تعیین مهریه بر اساس توافق طرفین به هنگام عقد ازدواج است و نمی‌توان آن را محدود به مبلغ معینی کرد.

نایب رییس کانون وکلای دادگستری خوزستان ادامه داد: قوه مقننه جهت حفظ ارزش ریالی مهریه در سال 1376، ماده واحده‌ای را تصویب و به ماده 1082 قانون مدنی الحاق کرد که بر مبنای آن، مهریه باید به نرخ روز مطالبه شود. نحوه محاسبه آن نیز متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تادیه نسبت به سال اجرای عقد است که توسط بانک مرکزی تعیین و محاسبه می‌شود مگر اینکه طرفین به نحو دیگری تراضی کرده باشند.

وی گفت: در محاسبه مهریه به نرخ روز، متوسط شاخص بها در سال قبل تقسیم بر متوسط شاخص بها در سال وقوع عقد، ضرب‌ در مبلغ مهریه مندرج در سند ازدواج می‌شود و عدد حاصل، میزان مهریه به نرخ روز خواهد بود.

نزاری با اشاره به جزئیات مهرالمثل اظهار کرد: اگر در هنگام عقد، مهر تعیین نشده باشد و زناشویی صورت گرفته و شوهر زن را طلاق دهد، زن مستحق مهر المثل است. در مهر المثل، مال زن از حیث شرافت خانوادگی، غنا و سایر صفات و وضعیت او نسبت به امثال، اقران، اقارب و معمول حال در نظر گرفته می‌شود.

وی ادامه داد: اما در مهر المتعه، در صورتی که شوهر قبل از زناشویی زن را طلاق دهد، زن مستحق مهر المتعه است و برای تعیین مهر المتعه، مال مرد از حیث فقر و غنا ملاحظه می‌شود.

این حقوقدان گفت: برای مهریه می‌توان مدت تعیین کرد یعنی پرداخت مهر را به تاخیر انداخت و یا اقساطی برای پرداخت آن معین کرد.

این وکیل دادگستری ادامه داد: اگر مهر عندالمطالبه باشد و زناشویی بین زن و مرد صورت نگرفته باشد، زن می‌تواند تا زمانی که مهر او تقسیم نشده از ایفای وظایف زوجیت خودداری کند و این امتناع، مسقط حق مطالبه نفقه نخواهد بود یعنی تا مهر به وی پرداخت نشده حق نفقه دارد و می‌تواند از مرد تمکین نکند.

وی گفت: عندالمطالبه یعنی هر زمانی که زوجه اراده کند می‌تواند مهریه را از شوهر مطالبه کند، ولی اگر در سند ازدواج برای پرداخت مهریه، عندالاستطاعه هم قید شده باشد، هر وقت زوجه استطاعت زوج را از نظر مالی در دادگاه ثابت کند می‌تواند مهریه خود را در صورت عندالمطالبه بودن مطالبه کند.

نزاری گفت: حال اگر مهریه عندالاستطاعه، مقید به مدت معینی شده باشد، زوجه در همان مدت مندرج در سند ازدواج می‌تواند مهریه را مطالبه کند و هم مستطیع بودن شوهرش را ثابت کند.

نایب رییس کانون وکلای دادگستری خوزستان گفت: اگر شوهر فوت کند و بین زوجین عمل زناشویی صورت نگرفته باشد، زن مستحق دریافت تمام مهریه است، اما اگر زوج، زن را طلاق دهد، نصف مهریه را خواهد گرفت. در صورت فسخ نکاح و صورت نگرفتن زناشویی نیز زن استحقاق دریافت مهریه را ندارد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هر مردی که بتواند ازدواج کند، می‌تواند از زنی که مانع قانونی بر این امر ندارد، خواستگاری کند. در اصطلاح فقه، به خواستگاری «خِطبه» می‌گویند. خواستگاری در شکل مرسوم آن درخواست مرد از زن برای ازدواج است و قبل از مراسم عقد و اجرای صیغه نکاح صورت می‌گیرد. ‏برای انتخاب همسر و تشکیل خانواده، ابتدا مرد به خواستگاری زن مورد نظر خویش می‌رود و تمایل خود را برای ازدواج با وی اعلام می‌دارد. در تعریف حقوقی خواستگاری هم می‌توانیم بگوییم که خواستگاری ایجابی از سوی خواستگار است که با پذیرش آن از سوی شخص خواستگاری‌شده زمینه لازم برای ازدواج فراهم می‌شود. نکاح نیازمند تشریفاتی است بنابراین صرف خواستگاری و قبول آن را نمی‌توانیم ازدواج بدانیم.

به گزارش پایگاه آموزشی مهداد، تنها راه برای ایجاد یک بنیان طبیعی و مشروع برای خانواده ازدواج است. در ایران نیز این امر معقول و معروف یک تکلیف قانونی و شرعی محسوب می‌شود. بنابراین تمام دختران و پسرانی که خود را آماده پذیرفتن مسئولیت زندگی مشترک می‌بینند، کسانی که خود را شایسته پدر و مادر شدن می‌دانند و آنان که عشق خود را به هم جاودانه می‌پندارند، باید به امضای این پیمان تن دهند تا از آسیب‌های اجتماعی اخلاقی خانوادگی و قضایی رابطه بی‌ضابطه در امان مانند

نکاح به عنوان یک تاسیس حقوقی و قانونی دارای مراحلی است که خواستگاری اولین مقدمه بر این پیمان مهم به‌شمار می‌رود. اما اکنون نسل جوانی که در آستانه ازدواج هستند؛ ازدواج را امری ساده‌ای نمی‌دانند که قطعاً دلیل دشواری ازدواج مسایل حقوقی آن نیست چراکه این مسایل از دیرباز با تغییرات اندکی ثابت بوده و آنچه عوض شده است رسم و رسوم و نگاه عرف به این موضوع است. با این حال اطلاع از رویه حقوقی ازدواج می‌تواند از بروز بسیاری از اختلافات در آینده جلوگیری خواهد کرد. در این نوشتار تنها به مسایل حقوقی ازدواج در مرحله مهم خواستگاری پرداخته‌ایم.

برخی از سوالاتی که در این مقطع مطرح می‌شود به این شرح است که مفهوم دقیق و طبیعت حقوقی خواستگاری چیست؟ آیا اقدام زن به خواستگاری از مرد هم پذیرفتنی است؟ قلمرو و شرایط ارتباط و برخورد دختر و پسر در جریان خواستگاری چیست؟ رابطه زن و مرد در این مجال چگونه است؟ و خواستگاری با چه محدودیت و موانع شرعی یا قانونی روبه‌رو است؟

همه ما در ضمیر خود درک روشنی از خواستگاری داریم. خواستگاری همان فرایند پیشنهاد ازدواج به دیگری در شرایطی است که مانعی قانونی برای ازدواج با او وجود ندارد. هر مردی که بتواند ازدواج کند، می‌تواند از زنی که مانع قانونی بر این امر ندارد، خواستگاری کند. در اصطلاح فقه، به خواستگاری «خِطبه» می‌گویند. خواستگاری در شکل مرسوم آن درخواست مرد از زن برای ازدواج است و قبل از مراسم عقد و اجرای صیغه نکاح صورت می‌گیرد. ‏برای انتخاب همسر و تشکیل خانواده، ابتدا مرد به خواستگاری زن مورد نظر خویش می‌رود و تمایل خود را برای ازدواج با وی اعلام می‌دارد. در تعریف حقوقی خواستگاری هم می‌توانیم بگوییم که خواستگاری ایجابی از سوی خواستگار است که با پذیرش آن از سوی شخص خواستگاری‌شده زمینه لازم برای ازدواج فراهم می‌شود. نکاح نیازمند تشریفاتی است بنابراین صرف خواستگاری و قبول آن را نمی‌توانیم ازدواج بدانیم. بنابراین خواستگاری «بیان رسمی تقاضای ازدواج» است و عموماً به لحاظ عرفی، با مراجعه خانواده و آشنایان پسر به خانواده دختر و طرح موضوع فوق محقق می‌شود.

آیا همیشه «مرد» خواستگار است؟

در جامعه ما درخواست ازدواج و خواستگاری معمولاً از طرف مرد آغاز می‌شود اما آیا معنی‌ آن این است که اگر دختری در خواستگاری پیش‌قدم شود؛ عملی غیرقانونی و غیرشرعی انجام داده است؟ بعضی نیز این امر را مطابق فطرت و طبیعت انسانی دانسته و معتقدند دین اسلام آیین فطرت است و بر این رویه فطری و طبیعی مهر تایید نهاده به نوعی که در قرآن و سنت، مردان در امر ازدواج مخاطب واقع گشته‌اند و مستقیماً به آنان دستور ازدواج و همسرگزینی داده شده است: «فانکحوا ما طاب لکم من النساء» (نساء، 3) یعنی «با زنان طیـّب ازدواج کنیـد». ماده 1034 قانون مدنی نیز ممکن است این شبهه را تایید کند چرا که به‌طور ضمنی لزوم شروع خواستگاری از ناحیه مرد و قبول آن از سوی زن را می‌رساند. بنابراین برخی به طور محدود خواستگاری را عبارت از پیشنهاد ازدواج از سوی مرد به زن دانسته‌اند.

‏با وجود این هیچ مانع قانونی برای تقاضای ازدواج و خواستگاری از سوی دختر یا خانواده دختر نسبت به پسر وجود ندارد، به نحوی که مصداق‌های این رویه و رفتار در سال‌های اخیر، رواج بیشتری یافته است. می‌توان گفت شارع مقدس در خصوص خواستگاری زن از مرد هیچ منعی ایجاد نکرده است زیرا مطابق «اصل اباحه» در اعمال باید قائل به جواز چنین عملی شد.

همان‌گونه که اشاره شد حتی می‌توان خواستگاری را به اظهار تمایل یک طرف برای ازدواج به طرف دیگر تعریف کرد. بنابراین، نمی‌توان خواستگاری و تقاضای ازدواج را از سوی زن، آن هم با رفتاری خردمند، حیاآمیز و ضمن رعایت موازین شرعی، را ناروا انگاشت.

شرایط ارتباط دختر و پسر در جریان خواستگاری

با قبول خواستگاری نهال زندگی مشترک کاشته می‌شود. بنابراین نباید روابط دختر و پسر را مشابه قبل از آن دانست. اما از سوی دیگر در دوران خواستگاری دختر و پسر بر هم نامحرم هستند. البته با وجود اینکه اصل اولی در احکام شرعیه با توجه به آیات 30 تا 31 نور بر حرمت نظر مرد به اندام زن نامحرم و برعکس است و احادیث متعددی نیز این حکم را تائید می‌کند، ولی در خواستگاری و برای اینکه آفات مربوط به اشتباه نادرست از طرف مقابل دامن‌گیر خانواده نشود شرع با توجه به حساسیت این قضیه و لزوم آگاهی و شناخت دو طرف از اوصاف و خصوصیات یکدیگر، پایه‌گذاری کانون خانواده بر انتخاب صحیح و خردمندانه، تضمین استمرار خانواده و تداوم صفا و مودت میان زوجین، استثنایی بر اصل اولی حرمت نظر وارد کرده است و نگاه کردن به زنی که مورد خواستگاری قرار می‌گیرد را برای مرد جایز می‌داند. البته در قانون مدنی و قانون حمایت خانواده و سایر قوانین موجود در این خصوص مقرره‌ای وجود ندارد اما فقها حکم نظر را با دقت مورد بررسی قرارداده‌اند و شرایط آن را به‌گونه‌ای که به خوبی عرصه را بر سوءاستفاده‌کنندگان محدود سازد و از تضییع حقوق زن جلوگیری کند بیان کرده‌اند. به عنوان مثال برای شرایطی که در آن نظر مشروع و معقول خواهد بود می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: اینکه مرد باید قصد ازدواج با آن زن را داشته باشد و در حقیقت نگاه به اندام زن برای بصیرت بیشتر و تحکیم عزم و اراده باشد.

از این‌رو باید در تسری این حکم به خواستگاری که قصد ازدواج دارد، ولی ازدواج با آن زن را قصد نکرده است، تامل و درنگ کرد. امام خمینی(ره) از باب احتیاط بلکه قول قوی این شرط را برگزیده‌اند. در میان فقها می‌توان تاکید بر این مطلب را نیز مشاهده کرد که نباید سوءاستفاده از حق انجام شود. بنابراین مشروعیت نظر مرد به زنی که از او خواستگاری کرده نباید از جانب مردان مورد سوءاستفاده قرار گیرد و به وسیله‌ای برای لذت‌جویی و چشم‌چرانی تبدیل شود. زیرا دلیل اصلی در جواز این مسئله در موردی است که قصد ازدواج باشد و مرد به منظور ازدواج با زن بخواهد از سلامت جسمی و زیبایی وی آگاه شود تا انتخابی درست، قاطعانه و برخاسته از آگاهی و رغبت داشته باشد. ‏

موانع شرعی و قانونی خواستگاری

اما سوال دیگر این است که خواستگاری از چه شخصی مجاز است و چه زمانی خواستگاری ممنوع است؟ ماده 1034 قانون مدنی پاسخ ما را تا حدود زیادی می‌دهد: «هر زنی را که خالی از موانع نکاح باشد، می‌توان خواستگاری کرد.» با دقت در این ماده قانونی به این نکته پی می‌بریم که در بعضی از موارد برای خواستگاری از زنان موانع و محدودیت‌هایی وجود دارد. بنابراین خواستگاری هنگامی صحیح است که:

اولاً، ازدواج با آن زن حرام نباشد. قطعاً کسی که ازدواج با او صحیح نیست را نمی‌توان خواستگاری کرد. این ممنوعیت دایره‌ای بزرگ‌تر از محارم سببی و نسبی و رضاعی دارد. بنابراین قاعده این است: «در صورتی که ازدواج با زنی حرام باشد، خواستگاری از او نیز حرام و ممنوع است.» خواه حرمت دایمی باشد مانند حرمت ازدواج با عمه و خاله یا حرمت موقت مانند حرمت ازدواج با خواهر زن پیش از آنکه نکاح خواهر قبلی منحل شده باشد. همچنین است خواستگاری از همسر دیگری ممنوع است.

زنی که در دوره «عده رجعی» به سر می‌برد نیز مانند زن شوهردار است و به تصریح یا کنایه (به طور ضمنی) نمی‌توان از او خواستگاری کرد. زیرا این نوع خواستگاری تجاوز به حق طلاق‌دهنده است و امکان رجوع را از وی سلب می‌کند. عده رجعی بعد از طلاق رجعی از سوی زن رعایت می‌شود و زنی که در عده رجعی است حکم زن شوهردار را دارد. به طوری که شوهر او می‌تواند رجوع کند. در میان فقها نظری وجود دارد که خواستگاری از زنی که دوران عده وفات را سپری می‌کند به صورت غیر‌صریح و کنایه منعی ندارد، ولی خواستگاری زنی که در عده بائن است فقط به کنایه مجاز است. با وجود این شوهر پیشین زن می‌تواند به تصریح نیز از او خواستگاری کند.

ثانیاً، کسی که خواستگاری می‌شود، موضوع خواستگاری دیگری نباشد. اما سوال این است که آیا این ممنوعیت جنبه قانونی هم دارد یا تنها یک منع شرعی و اخلاقی است؟ در این خصوص باید گفت خواستگاری زنی که دیگری از او خواستگاری کرده است حرام است. اما به نظر نمی‌رسد که اگر منتهی به وصلت شود عملی غیرقانونی رخ داده باشد. البته اگر خواستگار از او صرف ‌نظر کند یا اذن خواستگاری دهد قطعاً مانعی در این راه نخواهد بود. زیرا به گفته پیامبر (ص) این کار ورود در معامله دیگری است و ورود در آن پیش از برهم زدن نامزدی نهی شده است همچنین از آنجا که نهی، ظهور در حرمت دارد، نظر معتبر فقیهان امامیّه حرمت این خواستگاری است. فقیهان عامه نیز در این باره اتفاق نظر دارند. به علاوه اضرار به دیگری و تجاوز به حق خواستگار، از نظر اخلاقی نیز ممنوع است.

روابط دختر و پسر بعد از خواستگاری

‏سوالی که مطرح می‌شود این است که بعد از خواستگاری و قبول دختر رابطه آنها به چه ترتیب خواهد بود؟ نکته اصلی در خواستگاری، عدم تعهد و الزام طرفین به تحقق تقاضای مطروحه یا وعده‌های داده شده به یکدیگر در این خصوص است؛ بدین معنا که توافق مورد تعیین پسر و دختر و یا خانواده‌های دو طرف درباره زناشویی آتی ایجاد تعهد و رابطه زناشویی نمی‌کند. زیرا طبق ماده 1035 قانون مدنی وعده ازدواج، ایجاد علقه زوجیت نمی‌کند، اگرچه تمام یا قسمتی از مهریه که بین طرفین برای موقع ازدواج مقرر‌ شده است، پرداخته شده باشد. بنابراین هر یک از زن و مرد، مادام که عقد نکاح جاری نشده است، می‌تواند از وصلت امتناع کند و طرف دیگر نمی‌تواند به هیچ‌وجه، او را مجبور به ازدواج یا از جهت صرف امتناع از وصلت، مطالبه خسارتی کند. بنابراین تا زمانی که عقد ازدواج منعقد نشده است، نمی‌توان دو طرف را ملزم به زندگی زناشویی دانست.   

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش گروه اجتماعی مشرق، داشتن چند زن تا سال ۱۳۴۶ که نخستین قانون حمایت خانواده  توسط مجلس شورای ملی تصویب شد صرفا تابع قواعد شرعی بود و اصولا قانون مصوبی در این باره وجود نداشت؛ از این رو هر مردی (چه فقیر بود،  چه غنی) می‌توانست در حدود شرعی و بدون ایفا عدالت حداکثر چهار زن دائم در قباله نکاح دائم خود داشته باشد و بطور نامحدود  ازدواج موقت بکند بدون اینکه، اجازه همسر نخست لازم باشد اما قوانین ایران پس از این سال به این موضوع سر و سامان دادند.

در ادامه در گفت‌و‌گو با دکتر «امید آریانا» وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی به بررسی این موضوع پرداخته‌ایم.

اشاره ضمنی به موضوع

این مشاور حقوقی با بیان این‌که با استفاده از موادی، چون ۹۰۰، ۹۰۱، ۹۴۱، ۱۰۴۹ قانون مدنی می‌توان گفت، قانون مدنی تلویحا تعدد زوجات را به رسمیت شناخته اما به طور اختصاصی ‏اشاره صریحی  نکرده است به «حمایت» می‌گوید: در سال ۱۳۵۳ قانون حمایت خانواده به تصویب مجلس شورای ملی رسید. با تصویب قانون اخیر قانون حمایت پیشین (۱۳۴۶) لغو و قانون‏ جدید از تاریخ ‏۱۵ مهر1392 لازم‏اجرا شد.

قانون ‏اخیر در خصوص ‏اجازه ‏زناشویی ‏مرد به طور همزمان ‏با چند زن ‏اشاره ‏صریحی نکرده همچنین در ماده ‏۵۸ قانون مذکور ‏به ‏قوانین ‏منسوخ ‏ماقبل‏ خود اشاره ‏داشته و ‏از قانون ‏حمایت ‏خانواده ‏مصوب‏ سال ۱۳۵۳به عنوان‏ قانون‏ منسوخ‏ نامی ‏‌‌برده ‏نشده ‏است. با این ‏وصف ‏در خصوص ‏قانون‏ حاکم ‏بر ازدواج‏ مجدد می‌‏توان‏گفت‏ که گذشته‏ از قواعد شرعی ‏و قانون‏ مدنی ‏‏و قانون‏ ‏حمایت ‏از خانواده ‏مصوب ۱۳۹۱، قانون ‏حمایت ‏خانواده‏ مصوب۱۳۵۳‏نیز حاکم ‏و ‏قابلیت ‏اجرایی‏دارد.

لزوم رعایت عرف

این مشاور حقوقی با بیان اینکه این گونه قوانین باید با عرف جامعه نیز هماهنگ باشد می‌گوید به موجب ‏مواد ۱۶و ۱۷‏قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳ علاوه بر شرایط شرعی لازم  زناشویی مجدد را محدود به ۹ مورد کرده است، همچنین ضمن شرط قرار دادن رضایت همسر نخست، به زن اول این حق را داده است که خواه زنا شویی مجدد شوهرش با اذن دادگاه و رضایت او باشد و خواه بدون اذن دادگاه، و رضایت او در هر حال بتواند از دادگاه تقاضای طلاق کند.

وی می‌افزاید: هیچیک از قوانین مربوطه به زناشویی و قانون ‏حمایت ‏خانواده ‏مصوب‏1/12/91 راجع به، استیفای عدد یعنی حداکثر تعداد زنانی که مرد می‌تواند در حباله نکاح خود داشته باشد اشاره صریحی نکرده‌اند.

از این رو به لحاظ کامل و صریح نبودن قانون مزبور به استناد ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی باید به عرف و عادت مسلم مراجعه کرد و عرف منظور این ماده عرفی است که ریشه‌های مذهبی دارد؛ در شرع مقدس اسلام نیز به استناد آیه ۳سوره ‏نسا جواز زناشویی حداکثر با چهار زن استنباط می‌شود اما در مورد دائم یا منقطع بودن این زناشویی‏‌ها بحثی به میان نیامده است. ولی ‏مشهور فقها همسر موقت را نیز داخل در شمار چهار نکاح مباح دانسته‏است.

شرطی با عنوان توانایی مالی

آریانا با اشاره به این که امروزه یکی از مهم‌ترین شرایط برای رفاه افراد شرایط مالی فرد است، ادامه‌ می‌دهد: تمکن مالی یا توانایی مالی یعنی داشتن امکانات مالی لازم برای اداره کردن دو یا چند خانواده که شرط مزبور بایستی بر دادگاه احراز شود. بر این اساس دادگاه زمانی به مرد اجازه اختیار همسر دوم‏ خواهد داد که از لحاظ مالی بتواند از عهده، مخارج زندگی دو خانواده یا بیشتر بر آید و این امر بر دادگاه احراز شود.

وی ادامه می‌دهد: به موجب ماده ۱۷ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۷، شرایط لازم برای زناشویی مجدد عبارتند از: تسلیم تقاضانامه، توانایی مالی مرد، اجرای عدالت، اجازه دادگاه و رضایت همسر نخست. برابر با صدر ماده ۱۷ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۷ که مقرر می‌دارد: «متقاضی باید تقاضانامه‌ای در دو نسخه به دادگاه تسلیم و علل و دلایل تقاضای خود را در آن قید نماید...». عدم تسلیم تقاضانامه مزبور و تحصیل ‏اجازه ‏دادگاه ‏برای ‏ازدواج ‏مجدد، مستند به ‏ماده۵۶قانون ‏جدید حمایت‏ خانواده، موجب عدم ثبت ازدواج مجدد در دفا‌تر رسمی ثبت، نکاح و طلاق خواهد شد.

رضایت همسر نخست

این وکیل دادگستری با اشاره به   ماده ۱۶ قانون‏ حمایت خانواده مصوب ۵۳ که تصریح کرده است که مرد نمی‌تواند با داشتن زن، همسر دوم اختیار کند مگر با رضایت همسر اول می‌گوید: در این ماده واژه همسر بطور اطلاق بکار رفته است، بنابراین فرقی بین زن موقت و دایم ‏نیست

وی ادامه می‌دهد: مواد قانونی که مرد به موجب آنها می‌تواند زن دوم بگیرد در‏ ماده ۱۶ قانون حمایت خانواده ۵۳ به‏آنها اشاره‏ شد مواردی‏که‏ در این قانون احصا شده جنبه حصری داشته و غیر آن به هیچ وجه مرد مجاز به اختیار همسر دیگری نخواهد بود.

محکومیت زن مجوز ازدواج شوهر

این حقوقدان با اشاره به بند ۸ ماده ۸ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳می‌گوید: به موجب این بند چنانچه محکوم مرد باشد، زن می‌تواند تقاضای طلاق کند و در صورتی که محکوم زن باشد مرد می‌تواند بدون تحصیل اجازه او مجددا زناشویی کند، همچنین هر‌گاه زن به حکم قطعی به مجازات حداقل پنج سال حبس محکوم شده باشد و این حکم در حال اجرا باشد شوهر می‌تواند همسر دوم اختیار کند؛ اما اگر اجرای حکم پایان یافته باشد شوهر مجاز به زناشویی مجدد نخواهد بود چه دیگر مانعی در راه زناشویی او نیست.

اگر زن معتاد باشد

آریانا یکی دیگر از شرایطی را که می‌تواند از عوامل چند زنی باشد ابتلاء به هر گونه اعتیاد مضری که به تشخیص دادگاه به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و ادامه زندگی زناشویی را غیر ممکن کند می‌داند و می‌گوید: اعتیاد زن در صورتی مجوز اختیار زن جدید خواهد بود، که شرایطی داشته باشد. یعنی باید این اعتیاد مضر باشد، یعنی عادت‌ها و اعتیادهایی که انسان را به نابودی می‌کشاند و زیان‌های آشکاری دارد مجوز اختیار همسر برای مرد می‌شود. مثل اعتیاد به تریاک، مرفین، هروئین، والکل و…. همچنین به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد یعنی باعث از هم‌پاشیدگی نظام خانواده و مانع از انجام تکالیف زناشویی زن شود.

وی نتیجه می‌گیرد: هر‌گاه تمام این شرایط وجود داشته باشد، مرد می‌تواند از دادگاه تقاضای صدور اجازه زناشویی مجدد کند؛ بدیهی است دادگاه نیز پس از احراز تمام شرایط، اجازه اختیار زن جدید را صادر می‌کند.

زن‌هایی که خانه را ترک می‌کنند

این مدرس دانشگاه ترک زندگی خانوادگی از طرف زن را نیز از دیگر مواردی می‌داند که مجوز ازدواج مجدد را به مرد می‌دهد و می‌گوید: در قانون اشاره‌ای به مدت غیبت زن برای احراز ترک زندگی خانوادگی نشده است، اما از ظاهر، ماده می‌توان استنباط کرد که چندان مدت در ترک زندگی خانوادگی مؤثر نیست بلکه همین قدر که، ترک زندگی خانوادگی زن مبین بی‌میلی و بی‌علاقه‌گی او به شوهر و فرزندانش باشد کفایت می‌کند.

وی ادامه می‌دهد: در هر حال تشخیص این امر به عهده دادرس است و دادرس هر‌گاه تشخیص دهد زن زندگی خانوادگی‌اش را ترک کرده است به شوهر اجازه زناشویی مجدد خواهد داد مشروط به اینکه ترک زندگی خانوادگی زن هنگام، صدور جواز زناشویی مجدد فعلیت داشته باشد.

آریانا عقیم بودن زن را نیز دلیل محکمه‌پسند دیگری برای ازدواج مرد می‌داند و می‌گوید: اگر زن قادر به تولید بچه نباشد یا غایب مفقودالااثر شود، مرد می‌تواند دوباره ازدواج کند.

حقوق زن در زناشویی مجدد شوهر

در نتیجه ‏ازدواج ‏مجدد شوهر، دو حق‏ برای زن ایجاد می‌شود که اجرای‏ عدالت ‏و حق ‏طلاق است. آریانا در این باره می‌گوید: شوهر باید آنچنان رفتاری با زنان خود داشته باشد که هیچ یک از زنان نسبت به دیگری احساس بر‌تری نکنند، یعنی باید شوهر در خوراک، پوشاک و مسکن بین زنان خود مساوات را رعایت کند. نکته دیگر اینکه شوهر باید در معاشرت با زنان خود نیز عدالت داشته باشد.

البته دادگاه‌ها عملا اجرای عدالت را صرفا از باب تمکن مالی مورد توجه قرار می‌دهند و صرف بی‌عدالتی و تبعیض بین زنان نمی‌تواند موجب طلاق به درخواست زن باشد بلکه عسر و حرج ناشی از این بی‌عدالتی و تبعیض است که مبنای حق در خواست طلاق برای زن می‌شود و این عسروحرج باید به دادگاه ثابت شود.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مهریه! همین یک کلمه خانواده‌های زیادی را درگیر خود کرده است. چه جوانانی که در فکر ازدواج هستند، چه کسانی که توافق‌های اولیه را کرده‌اند و چانه‌زنی‌های باقی‌مانده را انجام می‌دهند و چه خانواده‌هایی که تشکیل شده‌اند و زندگی مشترک را آغاز کرده‌اند. این نهاد که برای حمایت از مرد به عنوان حق زن و تکلیف مرد پیش‌بینی شده است در برخی خانواده‌ها از مسیر صحیح خود خارج می‌شود و به جای آنکه کارکرد مثبت خود را در حمایت اقتصادی از زوجه ایفا کند تبدیل به کانونی برای ایجاد مشکل در اجتماع می‌شوند.

به گزارش پایگاه آموزشی مهداد، اما این مهریه چیست و از کجا وارد جامعه ما شده است؟ کارکرد مثبت و اصلی این نهاد چیست و چرا مهریه که برای حمایت از خانواده و ثبات آن ایجاد شده است گاه تبدیل به منشا اختلاف می‌شود. دکتر علی تقی‌زاده، عضو هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه علامه طباطبایی به سوالات در رابطه با مهریه پاسخ داده است.

مهریه در قانون و حقوق به مالی تعریف شده است که به مناسبت نکاح، مرد مکلف است در حق زن آن را کارسازی کند. به زبان ساده‌تر در هر ازدواجی الزاما مرد تعهد می‌کند  یا در همان حال یا در آینده مالی را به عنوان مهریه به زن پرداخت کند. این پرداخت یک الزام قانونی است و اصطلاحا آمره محسوب می‌شود بنابراین امکان ندارد که چنین پرداختی در ازدواج وجود نداشته باشد. این الزام چنان است که حتی توافق زن و مرد درباره اینکه این مال به عنوان مهریه وجود نداشته باشد، معتبر نیست و باطل است.

مهریه در دو نکاح دائم و موقت نقش متفاوتی دارد؛ در ازدواج موقت اگر مهریه وجود نداشته باشد اصلا ازدواجی صورت نمی‌بپذیرد. در واقع بود و نبود مهریه در بود و نبود ازدواج موقت تاثیرگذار است؛ اما در ازدواج دائم اگر در مورد مهریه توافق هم نکرده باشند، ازدواج باطل نیست؛ ولی بعدها حتما مرد باید مالی را به عنوان مهریه بپردازد که نحوه تعیین آن را قانون بیان کرده است. برای پرداخت این مال اگر امکانپذیر بود زن و شوهر در آینده توافق می‌کنند و همین توافق معتبر است. اما اگر شرایط توافق وجود نداشت، قانون انواع دیگر مهریه (غیر از مهرالمسمی) را پیش‌بینی می‌کند. مهرالمثل و مهرالمتعه از انواع دیگر مهریه هستند که قانون نحوه تعیین آن را مشخص می‌کند و مرد باید این مقدار مال را (با در نظر گرفتن شرایط زن در مقایسه با امثال و همانندان) پرداخت کند. بنابراین باز هم باید تاکید کنم که در ازدواج مهریه الزامیست و با توجه به قوانین موجود گریزی از پرداخت آن وجود ندارد.

با نگاهی به تاریخچه مهریه می‌توان گفت که مهریه از فقه امامیه وارد نظام حقوق موضوعه ما شده است و در فقه امامیه هم به نظر می‌رسد به احکام امضایی شریعت مقدس اسلام برمی‌گردد. فرانسوی‌ها به آن «لدوت» می‌گویند. البته با این احکام و مقرراتی که مهریه در حقوق ایران دارد در جای دیگری مشابه آن نیست یعنی در واقع نظام‌های حقوقی دیگری که مبتنی بر حقوق اسلامی نیستند چنین نهادی ندارند اما در نظام‌های حقوقی که مبتنی بر حقوق اسلامی هستند اعم از فقه امامیه و فقه اهل سنت مهریه وجود دارد.

در مذاهب اسلامی دیگر مثل تسنن هم موضوع مهریه وجود داشته است و در برخی از نظام‌های حقوقی آنها که مبتنی بر مذاهب اربعه اهل تسنن هستند هم مقوله‌ای به نام مهریه را می‌توانید ببینید. البته به نظر نمی‌رسد که مثل نظام حقوقی ما شرایط متعددی را برای آن در نظر گرفته‌اند.

اما اینکه قانونگذار با یک قانون می‌تواند این وضعیت را سامان ببخشد حتما این گونه نیست. مسائل اجتماعی ماهیتشان به گونه‌ای است که با یک دستور برچیده، یا مستقر نمی‌شوند و من اساسا با چنین دخالت‌هایی موافق نیستم. جامعه را باید واگذار کرد تا خودش راه خودش را پیدا کند چون قانونگذار ما به معنای واقعی کلمه کارشناسی نمی‌کند، دخالت‌های غیر‌کارشناسانه معمولا منجر به خرابی می‌شود. بنابراین چون به اصلاح قضیه اطمینانی نیست معتقدم که قوانین دستکاری نشوند بهتر است. تا زمانی که جامعه متقاعد به انجام کاری نشود، حتی با وضع قوانین هم اشخاص به دنبال راه‌هایی می‌روند که بتوان این قوانین را دور بزنند. در واقع خصوصیت قانون خوب این است که متناسب با جامعه‌ای باشد که برای آن وضع شده است، در غیر این صورت این قوانین متروک خواهند شد.

مهمترین قانونی که به مقوله مهریه پرداخته است خود قانون مدنی است؛ فصل هفتم از باب اول از کتاب هفتم قانون مدنی در باب مهریه است و همان طور که گفته شد از ماده 1078 شروع می‌شود تا 1101 قانون مدنی ادامه دارد که تعداد قابل توجهی از قوانین را در بر می‌گیرد. در کلیت این مواد از سال 1313 دست نخورده و با همین کیفیت باقی مانده است. فقط در سال‌های اخیر یک تبصره به ماده 1082 اضافه شده که در خصوص به روز کردن مهریه‌هایی که از تعیین آن مدت زیادی گذشته است. این تبصره می‌گوید هر کجا مهریه وجه نقد باشد باید براساس شاخص‌های تورم به روز شود به جز این دیگر چیزی به مقررات مربوط به مهریه اضافه نشده و دست نخورده است. علاوه بر این، هرگاه قوانین خانواده مورد بازبینی قرار گرفته است، نیم نگاهی هم به مقوله مهریه شده است و در قوانین دیگر هم مثل قانون حمایت از خانواده به آن پرداخته شده است.

در حال حاضر در کشور ما مهریه تبدیل به یک معضل شده است که به نظر من جامعه‌شناسان باید در این‌باره اظهار کنند که آیا بود و نبودش لازم است یا زمانش سرآمده است یا خیر؟ از لحاظ حقوقی من بر این باورم که بودن مهریه بهتر از نبودنش است به ویژه با توجه به وضعیت کلی جمعیت زنان در کشور ما؛ هنوز علی‌رغم اینکه خانم‌ها پایشان به مشاغل اجتماعی و به جامعه فراوان باز شده است اما به لحاظ اقتصادی نمی‌توان گفت که خانم‌ها به استقلال اقتصادی قابل توجهی رسیده‌اند. کماکان وابستگی اقتصادی خانم‌ها به آقایان وجود دارد و تا هنگانی که چنین وضعیتی وجود دارد، یعنی خانم‌ها به استقلال اقتصادی نرسیده‌اند به نظر من مهریه می‌تواند خلا اقتصادی که وجود دارد را تا حدودی پر بکند.

البته این نظر من مطلق نیست زیرا در مواقعی خانم‌ها از این حق استفاده بهینه نمی‌کنند و از آن به عنوان ابزاری برای به زندان انداختن آقایان سوءاستفاده می‌کنند. باید تاکید کنم که کارکرد اولیه مهریه این نبوده است که از آن به عنوان وسیله‌ای برای آزار و اذیت شوهر استفاده شود. این کارکرد با گذشت زمان به وجود آمده و موضوعیت یافته است. با توجه به همه جوانب من معتقدم که بودن مهریه بهتر از نبودن آن است. اما بودن منطقی مد نظر من است نه این اعداد نجومی که هم خانم‌ها و هم خود آقایان می‌دانند هیچ‌گاه محقق شدنی نیست.

البته این نکته قابل ذکر است که با بودن مهریه در حال حاضر جامعه با چالش‌های زیادی روبروست. وقتی به آمارها نگاه می‌کنیم با وجود اینکه بعضی از این آمارها آن‌چنان هم دقیق در معرض قضاوت عموم قرار نمی‌گیرند اما با یک نگاه اجمالی هم می‌توان متوجه شد که تعداد ازدواج‌ها در حال پایین آمدن است و تعداد طلاق‌ها روبه رشد گذاشته است. سنین ازدواج هم در خانم‌ها و هم در آقایان در حال افزایش است یکی از دلایلی که در این موضوع موثر بوده است (که البته در این باره هم باید جامعه‌شناسان بررسی کنند) وجود مقوله مهریه است. اعتقاد بر این است که شاید وجود این مهریه‌های عجیب و غریب که دهن به دهن و گوش به گوش می‌چرخد باعث شده است که آقایان بترسند و زیر بار تعهداتی که نمی‌توانند از عهده آن برآیند نروند؛ و این دلیلی شده است که عده‌ای وجود مهریه را غیر ضروری بدانند.

با توجه به آنچه مورد تاکید قرار گرفت، مهریه اگرچه با هدف حمایت اقتصادی از زن ایجاد شده است اما سوءاستفاده برخی و چشم‌وهم‌چشمی برخی دیگر باعث شده است که این نهاد قدیمی خانواده از مسیر صحیح خود خارج شود. دلیل این انحراف را باید در گفت‌وگو با جامعه شناسان بررسی کرد اما هر چه بود باعث شد که مقررات موجود در قانون مدنی و قوانین پراکنده دیگر در رابطه با مهریه نتواند از پس مشکلاتی که مهریه در حال حاضر در خانواده‌ها ایجاد می‌کند برآید.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش شفا آنلاین : با امضای سند ازدواج، زن برخی از حقوق مدنی و معنوی را همچون حق سفر، داشتن شغل، انتخاب محل زندگی و مسکن، ولایت بر فرزندان و جدایی از همسر (طلاق) به شوهر خود اعطا می‌کند و البته برخی حقوق مادی همچون مهریه و نفقه را به دست می‌آورد؛ اما سند ازدواج طوری تنظیم شده است که زن بتواند هنگام عقد، در صورت تمایل، از برخی از حقوق به‌صورت رسمی برخوردار شود و آنها را در سند ازدواج خود ثبت کند. ما در مواجهه با فعالان حقوقی و اجتماعی یک سؤال واحد از آنها پرسیدیم. سؤال این بود که «چقدر آگاهی زنان به حقوق مدنی خود هنگام ازدواج لازم است و آیا با توجه به بافت فرهنگی ما، طلب‌کردن این حقوق از طرف زنان جایز به نظر می‌رسد». دیدگاه‌های بیان‌شده از طرف این افراد را در ادامه خواهید خواند.

زنان باید به حقوق خود آگاه باشند

شهین‌دخت مولاوردی، معاون رئیس‌جمهور در امور زنان: شروط ضمن عقد یکی از سازوکارهای تعبیه‌شده در فقه و قانون ما است. مطابق ماده ١١١٩ قانون مدنی، طرفین عقد می‌توانند هر شرطی که خلاف مقتضای عقد نباشد را به‌عنوان شروط ضمن عقد از طرف مقابل بخواهند و مطابق آن، عقد را منعقد کنند. همچنین شرایط ضمن عقد نکاح و خارج عقد نکاح می‌تواند گذاشته شود و طرفین براساس آن توافق کنند. لازم به ذکر است این حقوق کاملا قانونی است و راه‌گشای مواقع ضروری خواهد شد. سازوکار آن هم این‌گونه خواهد بود که وقتی طرفین به این حقوق آگاهی داشته باشند، می‌توانند با مراجعه به دفتر ثبت اسناد، این حقوق را دریافت کنند. من در رسانه‌های جمعی نیز اعلام کرده‌ام بیش از هزار و ٤٠ ایمیل در این‌باره دریافت کرده‌ام که به موضوع عدم امکان خروج زنان از کشور بدون اجازه همسر به عناوین مختلف اعتراض می‌کند. مطابق ماده ١٨ قانون گذرنامه، که مصوب سال‌های ١٣٥١ و ١٣٥٢ است، آمده که زنان برای خروج از کشور نیازمند اجازه همسر هستند. البته باید بدانیم که بانوان امروز و خانواده و جامعه امروزی متحول شده است و به هیچ‌عنوان قابل مقایسه با سال ١٣٥٢ نیست. زنان امروز کشور راه‌هایی را برای اینکه بتوانند از این قانون رهایی یابند، پیدا کرده‌اند. یعنی برخی زنان از همسرانشان برای خروج از کشور وکالت می‌گیرند، اما متأسفانه همه به این استثناها واقف نیستند و آگاهی ندارند. تا زمانی که این قانون اصلاح نشود که پیش‌بینی می‌کنم به این زودی‌ها اصلاح شود، به‌دنبال استثناها خواهیم رفت.

شرع برترین راه‌حل خواهد بود

شهروز افخمی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس: مسئله حقوق زن یک بحث فکری است. در جامعه ما ظرفیت برای حقوقی که فقه به زنان داده است، وجود دارد و این حقوق در ١٢ بند در عقدنامه نیز منعکس شده است. برای مثال، مطابق قوانین فقهی مهریه بر ضمه مرد است و موظف به پرداخت آن است. آیا نگاه شرعی اجازه می‌دهد مرد از آن عدول کند؟ اما اگر ما می‌خواهیم با قوانین جاری کشور از شرع بگذریم، بحث دیگری است و من نیز با آن موافق نیستم. قوانین ما در راستای شرع مقدس هستند و اگر شرع مقدس خطری برای خانواده احساس کند، آن را محدود می‌کند. من از شما می‌پرسم اگر مردی اجازه خروج همسرش از کشور را به‌تنهایی صادر کند، آیا شما تضمین می‌دهید زن با علاقه قبلی به زندگی بازگردد؟ این مسئله کاملا بسته به ظرفیت افراد است و روحیه زوجین آن را تعیین می‌کند. درهرصورت مطابق فرهنگ جامعه ما، خانواده دارای آرمان‌های مشخصی است و ما باید مطابق آن عمل کنیم. درباره روابط انسانی بهترین نسخه، نسخه شرعی است. در مسیر شرع نیز نباید تعصب را بر شرع ارجح دانست. فرهنگ اسلامی برای همه زمان‌ها و مکان‌ها و موقعیت‌ها امکان ارائه مشی درست زندگی را فراهم کرده و هیچ ایده‌ای برتر از زندگی اسلامی نخواهد بود.

زنان از حقوق ساده خود محروم‌اند

شهلا لاهیجی، نویسنده و مترجم: مسئله خیلی ساده است؛ یعنی در ابتدا ما باید برای رسیدن به حقوق ساده‌تری تلاش کنیم. بگذارید یک مثال ساده برای شما شرح بدهم؛ رسم تهیه جهیزیه از طرف دختر و خانواده‌اش منطبق با حقوق اسلامی نیست. چراکه جهیزیه مال زمانی بود که زنان از دارایی پدر ارث نمی‌بردند و برای همین در زمان ساسانیان حق‌السهم دختران به‌عنوان جهیزیه به آنها داده می‌شد. بعد از اصلاح این مسئله و ارث‌بردن زنان، دیگر ماجرای جهیزیه منتفی شد. زمانی که پیامبر اسلام برای زنان نیز سهم‌الارث در نظر گرفتند، پس دیگر جهیزیه‌بردن زنان محلی از اعراب ندارد. مطابق قانون شرع مسکن، اساس البیت و البسه جزء نفقه زن محسوب می‌شود و به هیچ‌وجه، هیچ وظیفه‌ای جز تمکین برای زن متصور نشده‌اند. حتی کار خانگی نیز در صورتی که زن در دوران تجرد خود کارگر داشت نیز بر وی واجب نبود.

از طرف دیگر می‌بینیم حالا زنان جهیزیه می‌برند، سهم‌الارث بر آنها تعلق می‌گیرد و اتفاقا بیرون از منزل هم کار می‌کنند. این مهریه‌ای هم که به زن داده می‌شود نمی‌توانیم مال واقعی بدانیم. چراکه مهریه هر میزانی که باشد، فقط مبلغ ١١٠ سکه قابل پرداخت است و در‌واقع ما حتی اصول اسلامی را هم زیر پا می‌گذاریم. اما اشکالی که وجود دارد بیشتر درباره زنانی است که بیرون از خانه کار می‌کنند. من می‌خواهم بدانم این حقوقی که زنان به خانه می‌آورند در کجای قانون مدنی ما محاسبه می‌شود؟ آیا اگر زنی به دادگاهی مراجعه کند می‌تواند خرج آوری خود را ثابت کند؟ این ایردات قانونی هم که وجود دارد به دلیل آن است که ما حتی نمایندگان مجلس خود را مورد مؤاخذه قرار نمی‌دهیم که چرا فکری به حال این قوانین نمی‌کنند؟ و حتی در دوره بعدی مجلس نیز، قید آنهایی را که به قوانین تبعیض‌آمیز رأی می‌دهند نمی‌زنیم و آنها را باز هم وارد مجلس می‌کنیم. متأسفانه به نظر من امنیت‌نداشتن شغلی زنان از شروط ضمن عقد بسیار مهم‌تر است. ما باید خیلی جدی‌تر به حقوق زنان نگاه کنیم و به زن‌ها یاد بدهیم که درباره حق کار خود بیندیشند. زن وقتی که استقلال مالی نداتشه باشد چگونه می‌تواند حقوق مدنی خود را طلب کند؟ زنی که برای

خورد و خوراک خود نیز محتاج همسرش است، آیا می‌تواند به حقوقی همچون حق خروج از کشور فکر کند؟ زنان ما قربانی شرایط می‌شوند. آنها باید بدانند می‌توانند حقوق خود را از همسرشان طلب کنند. زنان باید بدانند در هنگام عقد می‌توانند هر شرطی داشته باشند که مغایر با عقد ازدواج نباشد، اما نکته آخر؛ مردانی که حاضر نیستند به زنان خود حقوق اصلی‌شان را اعطا کنند جای تأمل دارند. دلیل این مخالفت با حقوق ساده زنان چیست؟ آیا آنها به دنبال همدلی با همسران خود نیستند؟ من می‌خواهم بدانم اگر قرار باشد زنان در خانه بمانند پس تکلیف معلمان زن، پرستاران، پزشکان و مدیران زنی که بخش عمده‌ای از چرخه اقتصادی و اجتماعی کشور را برعهده دارند، چه می‌شود؟ خدمات آنها را چه کسی باید انجام دهد؟ آیا در شرایطی که نیمی از جمعیت را زنان تشکیل می‌دهند می‌شود از آنها خواست در خانه بمانند؟

این قوانین باید مساوی باشد

نیره توکلی، جامعه‌شناس: اول باید از فرهنگ‌سازی آغاز کنیم. در عقد ازدواج تعهداتی برعهده دو نفر گذاشته می‌شود که ممکن است با توانایی و استعداد آنها همخوانی نداشته باشد. مثلا زنی که با تحصیلات عالیه مجبور است در خانه آشپزی کند. متأسفانه قانون ما دچار خلأ‌هایی است که باعث شده است، تبصره‌ها جای راه‌حل‌ها را بگیرند و این تبصره‌ها به‌جای اینکه به‌صورت راه‌حل بنیادین عمل کنند وضع را بدتر هم کرده‌اند و کار را به چانه‌زدن کشانده‌اند. قانون اگر این خلأها را بر محور نکاتی که می‌توانست فرصت و امکان‌ها را به تساوی تقسیم کند ترجیح می‌داد، این چانه‌زنی‌ها دیگر محلی از اعراب نداشت. همه ما باید بدانیم که آگاهی از حقوق، ضروری و لازمه یک عقد سالم است. هرکسی باید بداند در صورت تغییر وضعیت چه حقوقی را داراست. وقتی هم که عقد ازدواج صورت گرفته طرفین باید به‌صورت عادلانه زندگی کنند و البته وقتی هر دو طرف بنا را بر ازدواج گذاشته‌اند باید بدانند که وظیفه دارند به تعهدات ازدواج تن بدهند؛ تعهداتی که ممکن است از آنها ساخته باشد یا نباشد. برای همین آنها باید در ابتدای عقد درست تصمیم بگیرند. اگر بخواهم مثال واضحی بزنم، این مثال مهریه خواهد بود. من بارها گفته‌ام که مهریه چکی بی‌محل است؛ چراکه دو نفر با هم قرار بر زندگی می‌گذارند و حرف از ثروتی می‌زنند که اصلا وجود خارجی ندارد و یک طرف این عقد را ملزم به پرداخت مبلغی نجومی می‌کند که در بهترین شرایط می‌تواند بخشی از آن را بدهد. این موضوع برای هر دو طرف ماجرا ضرر و زیان ایجاد می‌کند. زن مبلغی خواسته که از عهده مرد خارج بوده و این دور از انصاف است و از طرفی مرد هم قولی داده و زن را به آن امیدوار کرده است.

گاهی شروط ضمن عقد ناعادلانه می‌شود. این معنای درستی ندارد که زن حقی را از مرد بگیرد و مرد از آن ساقط شود. بهتر این بود که ترتیبی اتخاذ می‌شد که زن و مرد از حقوق یکسانی بهره می‌بردند. مثلا وقتی زن حق مسکن را از مرد می‌گیرد، مرد دیگر هیچ حقی بنا بر انتخاب مسکن نخواهد داشت و این مسئله ممکن است شرایط را برای سوءاستفاده احتمالی مهیا کند. طرفین ماجرا ممکن است به‌دلیل اینکه فکر کنند طرف مقابل شرایط ترقی را برای آنها دارد و با این تصور که وارد معامله سودآوری شده‌اند تن به این نوع شرایط بدهند و بعد از مدتی هم دست از پا دراز‌تر بازگردند. این در حالی است که ما باید آگاه به حقوق خود باشیم و همچنین شرایط سلطه بر خود را ایجاد نکنیم. ازدواجی که بر پایه آگاهی صورت می‌گیرد، ازدواجی ماندگار و موفق خواهد بود. این آگاهی نیز جز با همدلی ایجاد نمی‌شود.

گرفتن این حقوق لازم است

بهمن کشاورز، حقوق‌دان: اولا که گرفتن این حقوق نه‌تنها لازم، بلکه واجب است. بهتر است زنان به‌جای تعیین مهریه‌های سنگین، این حقوق را به‌عنوان شروط ضمن عقد برای ازدواج مقرر کنند. بدیهی است جایگزینی این حقوق به‌جای مهریه بیشتر درمورد زنانی قابل‌توجیه است که دارای تخصص و تحصیلات بالا بوده و به‌تبع آن دارای استقلال مالی هستند. ثانیا در صورتی که این حقوق به شکل ضمن عقد مقرر شوند و به‌ویژه، حق طلاق ضمن وکالت‌نامه‌ای جدا از سند نکاح و با شرط عدم عزل و عدم ضم وکیل، برای زوجه گرفته شود، قابل‌اجرا خواهد بود و زوج مکلف به رعایت آن است. همچنین اگر به علت تخلف زوج از این شروط، زوجه ناچار به طرح دعوای طلاق شود، می‌تواند علاوه بر کلیه حقوق مالی خود (ازجمله مهریه) همه را مطالبه کرده و این از مواردی نخواهد بود که طرح تقاضای طلاق از طرف زوجه مانع شود که مهریه او قابل‌وصول نباشد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 پایگاه آموزشی مهداد (www.mahdad.ir):

به منظور حفظ کیان خانواده، ثبت واقعه ازدواج دایم، طلاق و رجوع مقرراتی الزامی است. چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی مبادرت به ازدواج دایم، طلاق و رجوع کند به مجازات تعزیری یا یک سال حبس محکوم می شود. مسئولیت ثبت رسمی وقایع ازدواج دایم و طلاق و رجوع نیز به عهده مرد گذاشته و برای زن مجازاتی پیش بینی نکرده است. ولی زن می تواند برای ثبت وقوع ازدواج و طلاق دادخواست به دادگاه تقدیم کند از دادگاه بخواهد مرد را ملزم به ثبت ازدواج یا طلاق یا رجوع کند.

به گزارش پایگاه آموزشی مهداد، ثبت ازدواج مزایای زیادی دارد مانند اینکه مرد یا زن نمیتواند منکر ازدواج شوند یا اینکه دو یا چند نفر ادعای همسری یک نفر را بکنند. همچنین یکی از همسران نمی تواند وجود فرزند یا فرزندان را منکر شود؛ به همین دلیل بحث اثبات زوجیت کمتر در دادگاه ها مطرح می شود. به دلیل وجود مزایای فوق و مانند آن بود که قانونگذار در سال 1310 ثبت و ازدواج و طلاق و رجوع را قانونی و اجباری اعلام کرد و برای مرد و عاقدی که در غیر از دفاتر رسمی ازدواج و طلاق مبادرت به ازدواج و طلاق و رجوع می کردند تا 6 ماه حبس در نظر گرفته بود. بعد از انقلاب نیز در قانون مجازات تا یک سال حبس برای مرد پیش بینی شده است و چنین آمده است؛ به منظور حفظ کیان خانواده، ثبت واقعه ازدواج دایم، طلاق و رجوع مقرراتی الزامی است. چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی مبادرت به ازدواج دایم، طلاق و رجوع کند به مجازات تعزیری یا یک سال حبس محکوم می شود.

صدور شناسنامه از جمله وظایف اداره ثبت احوال است. شناسنامه از روی دفاتر ثبت کل وقایع صادر میشود و در آن به نکاتی چون نام، نام خانوادگی، تاریخ تولد، تاریخ تنظیم سند اشاره شده است. از جمله مشخصات و اطلاعاتی که در  شناسنامه درج می شود و صفحه مخصوص به آن اختصاص داده شده، ثبت ازدواج، طلاق، وفات همسر، ولادت فرزندان است.

دارندگان دفاتر رسمی ازدواج و طلاق وظیفه دارند تا وقایع ازدواج و طلاق یا رجوع بعد از طلاق را در دفاتر مربوط ثبت کنند و نیز مکلفند واقعه ازدواج و طلاق یا رجوع را در شناسنامه زن و مرد در صفحه مخصوص درج، امضا و مهر کنند و حداکثر هر 15 روز، یک بار این وقایع را روی فرم های مربوط فهرست کنند و به اداره ثبت احوال محل تحویل دهند و رسید دریافت دارند. قانونگذار عدم ثبت وقوع ازدواج، طلاق و رجوع را جرم دانسته و مسئولیت ثبت رسمی وقایع ازدواج دایم و طلاق و رجوع نیز به عهده مرد گذاشته و برای زن مجازاتی پیش بینی نکرده است. ولی زن می تواند برای ثبت وقوع ازدواج و طلاق دادخواست به دادگاه تقدیم کند از دادگاه بخواهد مرد را ملزم به ثبت ازدواج یا طلاق یا رجوع کند.

طرح دعوای کیفری در این زمینه به عبارت دیگر تقاضای مجازات مردی که از ثبت ازدواج امتناع می کند، منوط به شکایت شاکی خصوصی است ولی با اعلام گذشت وی، تعقیب و رسیدگی پرونده متوقف نمی شود، بلکه متهم به مجازات می رسد.

اگر ازدواجی در دفتر رسمی ازدواج به ثبت نرسیده باشد چگونه می توان آن را ثبت کرد؟

ازدواجی که در دفتر رسمی ازدواج به ثبت نرسیده باشد درصورت وجود شرایط زیر در شناسنامه زن وشوهر ثبت می شود:

1- ارایه اقرارنامه رسمی مبنی بر وجود رابطه زوجیت بین متقاضیان ثبت واقعه ازدواج، بنابراین اگر یکی از زن و مرد این اقرارنامه را ارایه نکند یا منکر ازدواج باشد در شناسنامه آنان این ازدواج ثبت نمی شود و برای حل اختلاف باید به دادگاه مراجعه کنند.

2-در هنگام تنظیم اقرارنامه سن زوج 20 سال و سن زوجه از 17 سال کمتر نباشد، گرچه در این خصوص عقیده غالب آن است که ملاک در این خصوص سن بلوغ شرعی یعنی برای پسر 15 سال و دختر 9 سال قمری است.

3-گواهی اداره ثبت احوال محل صدور شناسنامه های زوجین مبنی بر اینکه نامبردگان در تاریخ اعلام واقعه در قید ازدواج دیگری نیستند.

آیا واقعه طلاق یا رجوع یا فسخ ازدواج در شناسنامه های زوجین باید ثبت شود؟ در صورت مثبت بودن پاسخ راهی برای حذف آن وجود دارد؟

همه وقایع ازدواج و طلاق یا وفات زوج یا زوجه و رجوع و بذل مدت و فسخ نکاح باید در دفاتر ثبت کل وقایع ثبت شود ولی در مورد ثبت این وقایع در شناسنامه باید گفت:

1-در المثنای شناسنامه مرد یا زن آخرین ازدواج و طلاق یا بذل مدت و در صورت تعدد زوجات آن تعداد ازدواج که به قوت خود باقی است منعکس می شود.

2-ازدواج و طلاق غیر مدخوله در المثنای شناسنامه درج نمی شود یعنی نه در المثنای شناسنامه زن و نه مرد.

آیا می توان هنگام ازدواج از طریق دفتر ازدواج در مورد سابقه نکاح طرف مقابل از اداره ثبت احوال پرسش کرد؟

افشای اطلاعات مذکور در دفاتر ثبت کل وقایع و اسناد سجلی جز برای صاحب سند و مقامات قضایی و دولتی ذیصلاح ممنوع است و در مورد مقامات قضایی نیز باید توجه داشت که این مقامات هنگامی مجوز استعلام از اداره ثبت احوال را دارند که به جهات قانونی موضوعی مربوط به صاحب شناسنامه نزد آنان مطرح برای رسیدگی باشد.

اگر دختری که قبلا ازدواج کرده و در المثنای شناسنامه او به واسطه غیر مدخوله بودن واقعه طلاق نیامده است با دیگری ازدواج کند آیا به عنوان فریب در ازدواج قابل تعقیب است؟

چنانچه هر یک از زوجین که قبل از ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالی، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص و تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد ازدواج بر مبنای هر یک از آنها و در مثال ما بر مبنای اینکه زن قبلا ازدواج نکرده عقد واقع شود، فریب دهنده به حبس از 6 ماه تا 2 سال محکوم می شود.

آیا ثبت واقعه ازدواج یا طلاق الزامی است؟

ثبت واقعه ازدواج دایم نه موقت طلاق و رجوع الزامی است و اگر مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی ازدواج دایم کند یا مبادرت به طلاق یا رجوع کند به حبس تا یک سال محکوم می شود.

اگر در عقد شرط شود که مرد باید مجرد باشد ولی پس از عقد معلوم شود که شوهر در هنگام عقد مجرد نبوده است، آیا زن می تواند از او شکایت کند؟

اگر هر یک از زن و مرد قبل از عقد خود را مجرد معرفی کند یا در یکی از آنان تجرد شرط شده باشد علاوه بر اینکه متخلف قابل تعقیب کیفری است یعنی قانون برای خاطی مجازات تعیین کرده است، طرف مقابل حق فسخ دارد و می تواند عقد نکاح را فسخ کند و در این خصوص فرقی بین ازدواج دایم و موقت نیست.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- یکی از مواقعی که زن می تواند تقاضای طلاق خود را به دادگاه خانواده ارائه کند، زمانی است که ادامه زندگی مشترک، موجب «عُسر» و «حَرَج» زن شود. عسر و حرج عبارت است از هر شرایطی که شخص را به تنگنا و سختی بیندازد و تحمل آن برای وی سخت و دشوار باشد. تبصره ماده 1130 قانون مدنی مصادیق عسر و حرج را مشخص کرده است.

بر اساس تبصره این ماده قانونی، «عسر و حرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد». به استناد تبصره ماده 1130 قانون مدنی، «ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه»، «اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلای وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است»، «محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر»، «ضرب و شتم یا هرگونه سوءاستفاده مستمر زوج که عرفاً با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد»، «ابتلای زوج به بیماری های صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید» از مصادیق عسر و حرج زن محسوب می شود. تعیین مصادیق عسر و حرج مانع از آن نیست که دادگاه مصداق عسر و حرج را محدود به این موارد نداند. در صورتی که عسر و حرج زن برای دادگاه ثابت شود و علت این عسر و حرج در مصادیق ارائه شده در قانون هم موجود نباشد، باز هم دادگاه می تواند با تقاضای طلاق زن موافقت کند. به اعتقاد برخی حقوقدانان، مانند زنده یاد دکتر ناصر کاتوزیان، امری که باعث عسر و حرج زن شده و زندگی را برای وی مشقت بار کرده است، باید هنگام طرح دعوا و صدور حکم موجود باشد. در حقیقت، طلاق آخرین راه موجود برای رهایی زن از این وضعیت در آینده است و نه جبران ضرر گذشته.

بنابراین در صورتی که مرد در گذشته با یکی از علل عنوان شده در قانون یا غیرآن، موجب عسر و حرج زن شده باشد و پس از مدتی، آن را برطرف کند، زن نمی تواند به استناد علت برطرف شده، ادعای عسر و حرج و تقاضای طلاق کند. ارائه ادلّه اثبات عسر و حرج، برعهده زن است. با این حال، نباید فراموش کرد که به استناد ماده 26 قانون حمایت خانواده، در هر حالتی، برای انجام طلاق دریافت گواهی عدم امکان سازش الزامی است و ثبت طلاق در دفاتر رسمی ازدواج، بدون آن امکان ندارد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر