وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

پیام های کوتاه

شامگاه شنبه 22 آبان، مرد جوانی درسقوط ازvطبقه چهارم به بالکن طبقه دوم به طرز دلخراشی جان سپرد.

به گزارش مهرخانه، به نقل از ایران، به دنبال این حادثه، بازپرس محسن مدیر روستا و تیم جنایی راهی محل مورد نظر در شرق تهران شدند.

همسر بهرام-صاحب آپارتمان طبقه سوم به تیم تحقیق گفت: «رضا-قربانی ماجرا- از دوستان همسرم بود که باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. اما برای اینکه همسایه‌ها کنجکاو نشوند و شک نکنند به دروغ گفته بودیم رضا برادر من است. ساعتی پیش همسرم به خانه آمد و از او خواستم از مغازه کمی خرید کند. بعد از خرید به پشت بام رفت اما ناگهان صدای مهیبی شنیدیم.

لحظاتی بعد همسرم وارد خانه شد. به دنبال او نیز همسایه طبقه دوم سراسیمه به مقابل خانه ما آمد و خبر سقوط رضا را داد. آن زمان بود که متوجه شدم صدای مهیبی که به گوش رسیده مربوط به سقوط رضا بوده است حال آنکه تصور می‌کنم همسرم در این حادثه نقش داشته است.»

بدین ترتیب و باتوجه به سایر مدارک به‌دست آمده بهرام بازداشت شد. وی در تحقیقات ابتدایی مدعی بود که زمان حادثه در پشت بام نبوده است. اما در ادامه تحقیقات اظهارات جدیدی مطرح کرد و گفت: «من قتلی مرتکب نشده ام، اما زمان حادثه در پشت بام بودم. شب حادثه هم ساعت 22:15 به خانه آمدم که دخترم از من خواست خرید کنم.

زمانی که به خانه برگشتم تصمیم گرفتم برای برداشتن لاستیک به طبقه بالا بروم. البته یک حسی هم به من می‌گفت احتمال دارد رضا در خانه بوده باشد. رضا قبلاً چندین بار به خانه‌ام آمده بود و او را دیده بودم. حتی حدود دو هفته قبل همسایه‌ها او را در پشت بام دستگیر کردند که همسرم خواست به آنها بگویم که رضا، برادر زنم است. ولی او یکی از هم ولایتی‌های ما بود که یکسالی می‌شد با همسرم ارتباط داشت. من از این موضوع با خبر بودم و چندین بار هم به او گفته بودم پایش را از زندگی ما بیرون بکشد.

دفعه آخر هم قول داد که دیگربه خانه ما نیاید و همسرم را هم نبیند. اما آن شب به خاطر شک و تردیدی که داشتم خودم را به پشت بام رساندم و او را دیدم که کنار دیوار و پشت کولر مخفی شده بود. از او پرسیدم: «اینجا چکار می‌کنی» که با دیدن من ترسید و عقب عقب رفت. به دلیل اینکه پشت بام‌مان دیوار ندارد همان‌طور که عقب رفت به لبه پشت بام نزدیک شد.

به او گفتم مراقب باش اما او توجهی نکرد. داشت می‌افتاد که یقه‌اش را گرفتم، اما دیر شده بود. او خیلی سنگین بود؛ داشت مرا هم با خودش پایین می‌کشید که یقه‌اش را رها کردم و دستش را گرفتم که از دستم افتاد. اما به هیچ عنوان او را هل ندادم بلکه خودش عقب عقب رفت.

او  درباره اینکه چرا با اطلاع ازاین ماجرا از همسرش جدانشده بود گفت: برادرم با خواهر زنم ازدواج کرده بود و اگر من جدا می‌شدم زندگی آنها هم نابود می‌شد. از طرفی همسرم می‌گفت که رضا چندین بار او را تهدید کرده بود که اگر این رابطه را قطع کند به روی خودش و بچه‌ها اسید می‌پاشد. او حتی یکبار شیشه‌های خانه ما را هم شکسته بود.» به دنبال این اظهارات بازپرس جنایی، متهم را راهی اداره آگاهی کرد تا کارآگاهان دراین باره به دقت تحقیق کنند و راز مرگ جوان غریبه را فاش کنند.

  

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ایران نوشت: دانشجوی بیست و دوساله‌ای که به‌جرم تعرض به یک دختر 16 ساله به اعدام محکوم شده بود در حالی که یک سال شب و روز با کابوس مرگ بر فراز چوبه دار روبه‌رو بود وقتی از زندان به دادگاه تجدید نظر احضار شد نمی‌دانست چه سرنوشتی در انتظارش است، اما وقتی منشی دادگاه متن درخواست مادر دختر جوان را خواند شوک‌زده در جای خود میخکوب شد.

این مادر در نامه‌ای به قضات دادگاه نوشته بود: «اگر این جوان محکوم به مرگ با دخترم «مرجان» ازدواج کند و خانه‌ای 500 میلیون تومانی به‌عنوان مهریه به‌نامش کند و تعهد بدهد با دخترم خوش‌رفتاری کند حاضرم از اعدامش بگذرم و او را به‌عنوان دامادم بپذیرم.

وحید در حالی که نمی‌دانست از خوشحالی بگرید یا بخندد با اطلاع از این ماجرا چند دقیقه‌ای سکوت کرد. انگار نمی‌توانست باور کند. راه نجاتی برای رهایی از مرگ برایش مهیا شده و به دامادی خانواده‌ای پذیرفته می‌شود که تا دیروز خواستار اعدامش بودند.

گفت وگو با مجرم

به‌چه جرمی دستگیر شده‌ای؟

تعرض به دختری‌که دوستش داشتم....

چطوری با آن دختر آشنا شدی؟

مرجان دختر همسایه‌مان بود. نمی‌دانم یک وسوسه شیطانی بود اشتباه بود یا راه احمقانه‌ای برای ازدواج با او. اما اعدام نصیبم شد و حالا می‌بینم کابوس یک ساله‌ام به پایان رسیده.

چگونه با او آشنا شدی؟

یک روز عصر مرجان به در خانه ما آمد تا با مادرم صحبت کند او را به خانه دعوت کردم در حالی که مادرم در خانه نبود و من اسیر دام شیطان شدم.

علاقه‌ات به او در چه حدی بود؟ چرا به‌خواستگاری‌اش نرفتی؟

او تنها 16 سال داشت و فکر می‌کردم اگر به‌خواستگاری‌اش بروم مادرش با درخواستم مخالفت کند اما اشتباه می‌کردم.

آیا مرجان هم می‌دانست که تو او را دوست داری؟

نمی‌دانم چون ارتباط زیادی با هم نداشتیم.

در این مدت زندان را چطور گذراندی؟

مشغول آموزش بودم دائم در حال توبه، من گناه کبیره‌ای انجام داده بودم و هر روز عذاب وجدان داشتم.

زمان دستگیری مشغول به چه کاری بودی؟

درس می‌خواندم، دانشجوی ترم سوم بودم.

با پدر و مادرت زندگی می‌کنی؟

پدرم سال‌ها پیش فوت شده و مادرم هزینه تحصیلم را می‌داد.

با توجه به اینکه مادر مرجان چنین پیشنهادی به تو داده، چه نظری داری؟آیا با مرجان ازدواج می‌کنی؟

بله با همه احساسم ازدواج می‌کنم و امیدوارم خوشبختش کنم.

آیا ازدواجت فقط به‌خاطر رهایی از اعدام‌است یا...؟

نه من واقعاً مرجان را دوست دارم.

تعهدت برای تأمین خوشبختی‌اش چیست؟

قول می‌دهم تمام نیازهایش را فراهم کنم و همیشه تکیه‌گاهش باشم.

توصیه‌ای به سایر جوان‌ها که شرایط مشابه تو را دارند چیست؟

اگر واقعاً کسی را برای ازدواج دوست دارند حتماً از طریق راه و رسمش اقدام کنند. وقتی برای ورود به خانه‌ای در هست نباید از دیوار وارد شد.

گفتنی است وحید پس‌از پذیرفتن شرایط مادر دختر قرار است پس‌از گذراندن دوران محکومیتش از جنبه عمومی جرم- که مدت 3 سال تعیین شده و دو سال دیگر به پایان می‌رسد- به آغوش خانواده‌اش برگردد. اما پیش از هر اقدامی قرار است هرچه زودتر با مرخصی چند روزه از زندان مراسم عقد‌کنان او و مرجان برگزار شود.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


تعدادی از حقوقدانان، قضات، فعالان اجتماعی و زنان مسلمان هند ،سه طلاقه به شیوه ای که در بین تعدادی از مسلمانان این کشور وجود دارد را باعث تضییع حقوق زنان، بر خلاف قوانین اسلام و خواستار تجدید نظر در آن شده اند.

به گزارش ایرنا، براساس سنتی که در بین مسلمانان هند رایج است ، مرد تنها با گفتن سه بار کلمه طلاق ،بدون پذیرش هیچ گونه مسئولیت وتکلیفی درقبال همسر و کودکان، آنها را ترک وهمسر دیگری اختیار می کند.

در سالهای اخیر با رشد فناوری ارتباطی بسیاری از مردان حتی به خود زحمت گفتن سه بار طلاق را هم نمی دهند و با فرستادن ایمیل، پیامک و یا ارسال پیام از طریق شبکه های اجتماعی به زندگی مشترک خود پایان می دهند.

سازمان 'بهارراتا مسلم مهیلا اندولن'با جمع آوری 50 هزار امضا از زنان ،خواستار تجدید نظر در این نوع طلاق شده است.

هزاران نفر از زنان مسلمان هندی، طلاق های یکجانبه را باعث سست شدن بنیان خانواده می دانند و خواستار تدوین طلاق بر مبنای اسلام هستند.

در بخشی از این طومار آمده است این نوع طلاق عملی غیر اسلامی است و باید هرچه زودترممنوع شود.

'زکیا سومان ' از فعالان اجتماعی با بیان اینکه هزاران نفر از زنان در ایالت های گجرات، مهاراشترا،مادیاپرادش ،تامیل نادو ، وبیهار این طومار را امضا کرده اند گفت که این نوع طلاق کیان خانواده را به خطر می اندازد.

'صفیه اختر ' از فعالان حقوق زنان می گوید در سال 2014 از 235 موردی که به عدالتخانه های شریعت رفته اند،80 درصد مربوط به طلاق شفاهی بوده است.

وی می افزاید:93 درصد از زنان که مورد پرسش قرار گرفتند ، با اجرای داوری قبل از طلاق موافق بوده اند .

به گفته وی ،حدود 83 درصد نیز معتقدند که نوشتن قانون خانواده برای مسلمانان به بهبود این شرایط کمک می کند.

این پژوهشگرمی گوید تعدادی از مسلمانان هند در برابر نوشتن قانون فردی برای طلاق مقاومت می کنند و آن را دخالت در دین می دانند.

وی افزود:این گونه طلاق به قیمت تضییع حقوق تمامی زنان تمام می شود.

دادگاهی در 'الله آباد' در شمال هند روز گذشته با صدور حکمی 'سه طلاقه' کردن همسر را مغایر قانون اعلام کرد.

رای دادگاه الله‌آباد، همزمان با طرح پرونده دیگری در این مورد در دیوان عالی هند مطرح شده است.

تعدادی از حامیان 'سه طلاقه' می‌گویند که از این قانون اسلامی تفسیر درستی نشده است.

در بسیاری از کشورهای اسلامی 'سه طلاقه' کردن همسر متفاوت است و مذاهب مختلف اسلامی در این مورد اختلاف دارند.

دربرخی از این مذاهب 'سه طلاقه' کردن همسر در یک جلسه و یا با سه بار انجام نمی‌شود و چنین کاری مغایر تفاسیر شرعی آنها از قوانین است.

به گفته یک کارشناس دینی در برخی از این مذاهب مانند فقه جعفری، 'سه طلاقه' کردن همسر با شرایط خاص و با رعایت فواصل زمانی امکانپذیر است.

' سید ساجد رضوی' می افزاید در این روند، از نظر شرعی طلاق باید جاری و ثبت شود و زن و شوهر پس از مراحل قانونی این طلاق، بار دیگربه هم رجوع یا دوباره ازدواج کنند' و زندگی زناشویی را به صورت معمول و عرف موجود جامعه از سرگیرند؛ که در صورت اختلاف ممکن است برای بار دوم این دو از هم طلاق بگیرند.

وی می‌گوید که در برخی از کشورها و در این تفاسیر و قوانین از 'سه طلاقه' کردن، در عمل به دو طرف فرصت زمانی کافی داده می‌شود تا در این مورد با تفکر و تعقل اقدام کنند.

جمعیت مسلمانان هند حدود 170 میلیون نفر است و برخی از مسایل این اقلیت بزرگ هند از جمله طلاق و ازدواج در چارچوب 'قوانین شریعت' صورت می‌گیرند. اما همه آنها از یک مذهب خاص پیروی نمی‌کنند و 'سه طلاقه' کردن روندی واحد بین آنها ندارد.

  

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۵:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


مهریه 4

پایگاه اطلاع رسانی معاونت فرهنگی قوه قضاییه در صدد است تا در راستای افزایش آگاهی های حقوقی و قضایی شهروندان، روزانه ضمن دریافت پرسش های حقوقی شما، توسط تیم کارشناسان خود به سوالات حقوقی‌تان پاسخ دهد.

شما می توانید از طریق ارسال رایانامه info@farhangionline.ir یا گزینه ارسال نظرات در ذیل همین مطلب سوال حقوقی خود را با ما در میان بگذارید تا در اولین فرصت به آن پاسخ داده شود.

پرسش 70:

شوهرم بی‌خبر به  خارج رفته است با وجود دو بچه تکلیفم چیست؟مهریه خود را از چه کسی باید بگیرم ؟

پاسخ:

اگر اموالی در ایران دارد می توانید از محل آن اموال، بصورت درخواست و صدور اجرائیه ثبتی وصول نمایید.

پرسش71 :

آیا سه دانگ خانه‌ای که وجود ندارد می تواند بعنوان مهریه قرار داد ؟

پاسخ:

برابر مقررات ماده 1078 قانون مدنی مهریه باید مالیت داشته باشد، خانه ای که وجود ندارد مالیت ندارد، نتیجتاً نمی توان آن را مهریه قرار داد.

پرسش 72:

مالی که با وکالت به شوهر منتقل شده باشد، آیا امکان توقیف از ناحیه همسر بابت مهریه وجود دارد یا خیر؟

پاسخ:

توقیف ممکن نیست چون مالکیت بر مال با وکالت منتقل نمی شود و شوهر مالک مورد وکالت نیست بلکه وکیل محسوب می شود

پرسش 73:

اگر دختر تا زمان جاری شدن صیغه عقد، بیماری و معلولیت خود را از همسرش مخفی نگاه دارد و بعد از عقد همسرش متوجه شود آیا به این خانم مهریه تعلق خواهد گرفت یا خیر ؟

پاسخ:

اگر بیماری و معلولیت وی از مصادیق احصاء شده در ماده 1123 قانون مدنی باشد (قرن-جزام-برص-افضاء-زمین گیری و نابینایی دوچشم) مهریه با اعمال حق فسخ از سوی زوج، منتفی است.

پرسش74 :

خانمی که ازدواج کرده و به خارج رفته است درصورتیکه با شوهرش توافقی از هم جدا شده باشند و مهریه آنجا به ایشان تعلق گرفته باشد اما زن به ایران آمده و مجدد تقاضای مهریه کند آیا مهریه درایران نیز به ایشان تعلق می گیرد یا خیر؟

پاسخ:

زوجه ازبابت مهریه یک حق بیشتر نداشته با وصول آن در هرمحل چه در خارج چه درایران وجاهت قانونی برای مطالبه و وصول مجدد آن وجود ندارد.

پرسش 75:

سال 85 ازدواج کردم که بعد از 7 ماه  از زندگی مشترکمان به علت بیماری، همسرم فوت نمودند. آیا خانواده ایشان می توانند از من مهریه مطالبه نمایند و به چه میزان ؟

پاسخ:

با توجه به نظریات شماره 2880/7-2/2/77 و 7401/7-24/7/0 اداره کل حقوقی قوه قضائیه ورّاث می توانند مطالبه نمایند (ورّاث زوجه) آنهم به نرخ روز.

پرسش76 :

برای اضافه‌کردن مهریه چه اقدامی باید انجام دهیم ؟

پاسخ:

وقتی عقد نکاح در قبال مهرالمسمی (مهر مورد توافق) باشد افزایش آن با عنوان مهریه صحیح به نظر نمی رسد، بلکه مبلغ یا مال که اضافه می شود با توافق طرفین، ضمن توافقنامه یا اقرارنامه در قالب دیگری از جمله هبه قرار گیرد.

پرسش 77:

قصد دارم مهریه‌ام را از همسرم بگیرم ولی ایشان در خارج زندگی می کند و فقط خانه پدریشان در اینجا است از چه طریق می توانم اطلاعاتی را درخصوص اینکه آیا این منزل به نام همسرم می باشد یا خیر بدست بیاورم ؟

پاسخ:

با ارائه دادخواست تأمین دلیل به شورای حل اختلاف و اخذ گردش ثبتی از اداره ثبت اسناد محل، در صورت وجود مالکیت بنام همسرتان از این طریق قابل تحصیل می باشد.

پرسش78 :

آیا مرد می تواند مهریه را بصورت ملک بصورت دست نویس و چند شاهد است به زن واگذار کند آیا اعتبار دارد یا خیر؟

پاسخ:

می تواند و معتبر است.

پرسش 79:

اگر پرداخت مهریه به عهده ثالث باشد، آیا الزام شوهر به پرداخت مهریه  از بین  می رود؟

پاسخ:

مهریه دین زوج است و با عهده داری ثالث و نقل ذمه به وی الزام شوهر منتفی می شود. نحوه مراجعه به ثالث ، بستگی به چگونگی ضمانت دارد. گاهی ضمانت در حکم وثیقه مدیون است در این صورت بدواً بایستی به خود مدیون مراجعه در صورت عدم پرداخت به ضامن مراجعه نمود. شکل دیگرش تقبل دین مدیون است و این امر اقتضای اطلاق ضمانت است.

پرسش 80:

اگر مهریه بر اساس سکه بهار آزادی تعیین شده باشد، آیا برای محاسبه آن به نرخ روز، همانند مهریه تعیین شده بر اساس پول نقد، در عدد شاخص ضرب خواهد شد؟ یا تنها تعداد سکه ملاک است؟

پاسخ:

چون سکه عین معین می باشد دادگاه در زمان رسیدگی به همان خواسته مطروحه رأی خواهد داد و نه ارزش ریالی آن.

پرسش 81:

اگر پدری اداره پسر 18 ساله اش را رها کند و بخشیدن یک سوم از مهریه را برای پذیرش طلاق توافقی به همسرش تحمیل کند از نظر قانونی چه حکمی دارد؟ زن در رابطه با سرپرستی از فرزندش چه تکلیفی دارد؟ آیا پسر نسبت به پدرش حقی دارد؟

پاسخ:

زن هیچگونه اجباری ندارد که درخواست مرد را جهت بخشیدن مهریه قبول کند. پسر 18 ساله قانوناً از حضانت پدر و مادر خارج است و قانون مدنی مقرر می دارد کسی مستحق نفقه است که فاقد توان مالی باشد و نتواند به وسیله کاری معیشت خود را تأمین نماید. لذا در مورد پسر، پدر تکلیفی ندارد.

پرسش 82:

یکسال پیش با مردی مالزیایی ازدواج کرده و در مالزی زندگی می کنیم و ازدواجمان در ایران به ثبت رسیده است. 2 ماه است همسرم به دلیل مشاجره خانه را ترک کرده و از ایشان اطلاعی ندارم. 1-  چگونه می توانم ایشان را پیدا کرده و یا مهریه ام را مطالبه کنم در حالی که ایشان ممکن است به استرالیا فرار کرده باشد؟ 2- این مسئله به کدام ارگان ارتباط دارد ؟

پاسخ:

از آنجا که ازدواج در ایران ثبت شده می توانید جهت مطالبه مهریه به دادگاه خانواده در ایران مراجعه نمایید. در خصوص پیدا نمودن همسرتان نیز می توانید از طریق سفارت ایران در کشورهایی که نام برده اید، اقدام نمایید.

پرسش83 :

کارمند هستم و داراییم فقط یک آپارتمان و یک دستگاه خودروی پراید است. در ضمن آپارتمان هم وام بانکی دارد و همچنین دارای دو فرزند می باشم. برای پرداخت مهریه همسرم توان مالی ندارم . با چه تکلیفی مواجه می باشم؟

پاسخ:

اگر فقط دارای یک ماشین و آپارتمانی هستیدکه وام بانکی هم دارد، این موارد جز مستثنیات دین می باشد و به عنوان دارایی شخص جهت ادای دیون توقیف نمی گردد. شما می توانید دادخواست اعسار از پرداخت کل مهریه را داده و با معرفی دو شاهد که از وضع معیشت شما آگاهی دارند، تقاضای تقسیط مهریه را بنمایید.

پرسش 84:

حدوداً 2 سال پیش همسرم مرا ترک کرده و به منزل پدرش رفته و از من جهت پرداخت مهریه شکایت کرده است. در این مدت اصرار من برای بازگشت ایشان بی فایده بوده و ایشان بر خواسته خود مصر است. در حال حاضر ماهیانه  000/160 تومان بابت اجاره مغازه و 000/100 تومان نیزبابت کرایه خانه پرداخت می کنم. از طرفی ماهیانه 000/100 تومان قسط  به صندوق مهر رضا و 000/60 تومان نیز به حکم دادگاه بابت نفقه فرزندم می پردازم. تمامی درآمد من از کار در مغازه مکانیکی تأمین می شود. مدارک اجاره مغازه و خانه و وام موجود است. دادگاه در رأی اول خود مرا به پرداخت تمامی مهریه ملزم نمود وبعد از اعتراض دوباره همان رأی صادر شده  و مرا بازداشت نمودند. برادر همسرم لیستی از دارایی هایی که هیچکدام متعلق به من نیست را به قاضی داده اند و قاضی شهادت ایشان را پذیرفته است. آیا به دلیل ناتوانایی در پرداخت مهریه باید درزندان بمانم؟

پاسخ:

اگر در حال حاضر نیز در زندان به سر می برید، می توانید مجدداً دادخواست اعسار داده و پرداخت مهریه را اقساطی نمایید ولی این اعسار باید ثابت گردد. همچنین حسب تبصره ماده 3 قانون محکومیت های مالی (مصوب سال 93) با معرفی ضامن تا اثبات اعسار آزاد شوید.

پرسش 85:

مردی پس از مرگ همسرش مجدداً  ازدواج کرده است. وی از همسر اول خود فرزندانی داشته و در ازدواج دوم نیز صاحب فرزندانی شده و در سال 73 فوت نموده است . حال می خواهیم بدانیم که فرزندان همسر اول برای گرفتن مهریه مادر خود از ماترک پدر، می توانند اقدام کنند یا این مهریه برای همسر اول از بین رفته است ؟

پاسخ:

همسر اول می تواند چنانچه مهریه اش وجه نقد باشد به تاریخ فوت پدر تقاضای مطالبه مهریه را نماید و اگر سکه باشد، عین آن را مطالبه کند.

پرسش 86:

همسرم در سال 86 با مهریه 400 سکه که 150 عدد آن را نقداً و مابقی را به صورت ماهیانه یک سکه دریافت می کند از من طلاق گرفت. با توجه به افزایش شدید قیمت سکه چگونه می توانم از بار مالی کم کنم ؟

پاسخ:

می توانید درخواست تعدیل اقساط نمایید.

پرسش 87:

آقای (الف) در دفترخانه به صورت رسمی ملک خود را به آقای (ب) واگذار می نماید. پس از مدتی همسرآقای (الف) مهریه خود را از طریق محاکم عمومی به اجرا گذاشته و متعاقب آن دادخواست ابطال معامله صوری به قصد فرار از دین می نماید. دادگاه بدوی دعوای مذکور را رد می نماید ولی دادگاه تجدید نظر حکم به ابطال معامله می دهد. آقای (الف) قبل از قطیت دادنامه وصدور اجراییه، مهریه همسرش را عیناً به صندوق دادگستری واریز کرده و همسرش آن را اخذ می نماید. آیا همسر شخص (الف) می تواند در خصوص ماده 4 قانون وصول برخی از در آمدهای دولت شکایت کند؟ آیا پرداخت مهریه تأثیری در این شکایت دارد؟

پاسخ:

پاسخ سؤال منفی است. با توجه به عدم قطعیت دادنامه مربوط به مهریه و عدم صدور اجراییه، قصد فرار از دین هم منتفی به نظر می رسد. علاوه بر این طبق شرایط ماده 4 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی باقیمانده اموال برای پرداخت بدهی کافی نیست.

پرسش 89:

مهریه 000/000/13 ریال در سال1371، در سال 1388 چقدر می شود؟

فرمول کلی محاسبه عبارتست از:

مبلغ مهریه مندرج در عقدنامه ضربدر عدد شاخص در سال قبل تقسیم بر  عدد شاخص سال وقوع عقد = ارزش مهریه در سال حاضر                 

در مورد شما: 000/000/13 ریال × 31/183 =567/319/234 ریال

                              17/10

 

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

درب کافه قانون مثل همیشه به روی همه باز است. امروز دو خانواده محترم که قرار است به زودی فامیل شوند و دختر و پسرشان را بفرستند خانه بخت مهمان ما هستند. موضوع صحبتشان هم راجع به مهریه است.

خانواده عروس خانم نظرشان به 300 سکه است و خانواده داماد می‌گویند مهریه بیش از 110 سکه وجهه قانونی ندارد و خلاصه سر این موضوع به تفاهم نمی‌رسند.علیرضا توحیدی، کارشناس مرکز آموزش قوه قضاییه هم همچون سابق در کافه قانون حضور دارد و با دیدن این منظره وارد بحث شده است تا اطلاعات حقوقی صحیحی را در اختیار خانواده‌ها بگذارد.

جزئیات قانون مهریه 110 سکه چیست؟

اگر مهریه در زمان وقوع عقد تا یک صد و ده سکه تمام بهارآزادی یا معادل آن باشد، وصول آن مشمول مقررات ماده(۲) قانون اجرای محکومیت‌های مالی است یعنی زن براساس قانون می‌تواند این میزان مهریه را مطالبه کند و در صورت عدم پرداخت، دادگاه می‌تواند با نظر زن، مرد را بازداشت کند. یک حالت دیگر این است که مهریه، بیشتر از 110 سکه باشد، در این شرایط تمکن زوج ملاک پرداخت است که در صورت عدم توانایی مرد، مهریه بیش از ۱۱۰ سکه مشمول قانون اجرای محکومیت‌های مالی نبوده و حبس زوج را در بر نخواهد داشت. بدین ترتیب که اموال باید معرفی و مهریه از آن وصول شود.

از منظر قانون مهریه بیش از 110 سکه بخشیده می‌شود؟

مهریه بیش از ۱۱۰ سکه بخشوده نمی‌شود اما برای زوج، حبس به دنبال ندارد. عدم شمول قانون اجرای محکومیت‌های مالی در مازاد بر ۱۱۰ سکه به این معنی نیست که در صورت دستیابی به اموال زوج نتوان مهریه را وصول کرد.


منبع: http://www.mahdad.ir

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۸:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

رئیس اداره پاسخگویی و خدمات فرهنگی آستان مقدس قم از آمادگی اتاق عقد حرم مطهر برای ایراد خطبه عقد برای زوجین خبرداد.

به گزارش مهرخانه، به نقل از حوزه، حجت الاسلام علی فتح الله زاده با اشاره به ارائه خدمات فرهنگی به کسانی که برای عقد ازدواج به آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مراجعه می کنند گفت:‌ در 6 ماهه اول سال 1395 نسبت به 6 ماهه اول سال گذشته افزایش 30 درصدی مراسم عقد داشته ایم به طوریکه در شش ماه گذشته امسال حدود 1400مراسم عقد در اتاق عقد آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها برگزار شده است.

رئیس اداره پاسخگویی و خدمات فرهنگی افزود: مراسمات اجرا شده متناسب با ظرفیت موجود و فضای اتاق عقد ها بوده و این در حالیست که درخواست های زوجین جوان برای اجرای مراسم چندین برابربوده که به علت محدود بودن اتاق های عقد  توانسته ایم در حد امکان پاسخگوی مراجعین محترم باشیم.

وی در ادامه بیان داشت: از مراجعین محترم تقریبا 75 درصد مجاورین آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها هستند و مابقی نیز از استان های مختلف می باشند.

حجت الاسلام علی فتح الله زاده با اشاره به اجرای مراسم عقد در روزهای خاص  اظهار داشت:‌ در روزهای خاص مثل میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها ،‌13 رجب، دهه کرامت و.. تمامی اداره برای اجرای مراسم عقد بسیج می شوند و حتی اتاق های اداری و سالن ها نیز در اختیار مراجعین محترم قرار می گیرد به طوریکه بیشترین مراسم اجرای عقد مربوط به روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها بود که فقط در همین روز 100 مراسم عقد برگزار شد.

وی با اشاره به  فرایند ثبت نام اتاق عقد و تاکید بر اینکه حتما متقضیان به سایت آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها مراجعه کنند گفت: جهت رزرو اتاق عقد، زوجین می بایست مقدمات ثبت و آزمایشات مربوطه را انجام داده و سپس فرم مربوطه رزرو اتاق عقد را دانلود کرده و پس از تکمیل آن به تایید محضردار برسانند. زائرین نیز پس از تکمیل فرم، آن را به ایمیل قرار گرفته در صفحه اتاق عقد  ارسال نمایند، سپس منتظر تماس جهت هماهنگی باشند. مجاورین می تواند علاوه بر روش بالا ، پس از تایید محضردار فرم را حضورا به مسئول اتاق عقد تحویل داده و زمان عقد را هماهنگ نمایند.

رئیس اداره پاسخگویی و خدمات فرهنگی با اشاره به شریط اتباع ایرانی و خارجی متقاضی اجرای عقد گفت: برای اتباع غیر ایرانی شایط خاص خودش را دارد و بستگی به غیر ایرانی بودن طرفین و یا یک طرف دارد. ضمن اینکه کل عقد ها در این اداره ثبت نمی شود و مسئولیت ثبت با دفترخانه های ازدواج است.

وی با اشاره به ضوابط و شرایط اتاق عقد مبنی بر اینکه فقط در این اداره مراسم اجرای عقد دائم برگزار می شود در پایان بیان داشت: مراجعه کنندگان باید مراقب باشند که استفاده مواردی از قبیل: کراوات، آرایش، دوربین فیلم برداری، میوه و شربت و کیک، لوازم سفره عقد و … که بر خلاف شئونات حرم مطهر می باشد جداً خودداری فرمایند. زمان برگزاری عقد نیز به مدت۳۰دقیقه می باشد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۷:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سوال: زوجه به ‌محض انعقاد عقد، مهریه‌اش را به اجرا گذاشته و اعلام داشته که تا زمانی که من مهریه را پرداخت نکنم به منزل من نمی‌آید؟ آیا زوجه می‌تواند حکم جلب من را از دادگاه بگیرد؟ آیا می‌توانم ثابت کنم که زوجه قصد کلاهبرداری را از طریق مهریه‌اش را دارد؟

 1- زوجه از حق حبس استفاده نموده است. مطابق ماده 1085 قانون مدنی، «زن می‌تواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی که در مقابل زوج دارد امتناع نماید.» تقسیط مهریه توسط دادگاه مانع از استفاده زوجه از حق حبس نیست بنابراین تا پرداخت کلیه مهریه، زوجه می‌تواند از تمکین، امتناع و نفقه را مطالبه نماید.

 2- عمل وی کلاهبرداری نیست و حتی نمی‌توان گفت قصد کلاهبرداری دارد. با این وصف بعد از محکومیت قطعی زوج به پرداخت مهریه و پس از ابلاغ اجرائیه چنانچه زوج مهریه را نپردازد یا این‌که اعسار خویش را در همان دادگاه به اثبات نرساند وی می‌تواند با اعمال ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی حکم جلب زوج را بگیرد.

 3- بعد از تقسیط مهریه و پرداخت قسط اول حق حبس وی زایل نمی‌شود و زوجه مکلف به تمکین نیست و چنانچه پس از پرداخت تمام مهریه به دلیل موجه قانونی حاضر به تمکین نباشد زوج می‌تواند پس از اثبات موضوع در دادگاه اجازه ازدواج مجدد بگیرد و توضیح ضروری اینکه این‌که به‌موجب رأی وحدت رویه هیئت عمومی ۱۳۸۷/۵/۲۲ -708 دیوان عالی کشور تقسیط مهریه نافی حق حبس زوجه نیست مع‌الوصف به‌موجب آن تا پرداخت آخرین قسط مهریه حق حبس به قوت خود باقی است.

منبع: http://www.mahdad.ir

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۷:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نصف شدن دارایی مرد با زن یا به تعبیری سهیم شدن زن در نیمی از دارایی مرد، از مواردی است که تحت شرایطی خاص، امکان حصول و تحقق آن وجود دارد.

به نقل از تسنیم، سهیم شدن در دارایی مرد و برخورداری از منافع آن از موضوعاتی است که در شرایطی خاص محقق می شود.

بر اساس ضوابط و قوانین تعریف شده،این ظرفیت در مواردی برای زن پیش بینی شده که در ذیل این گزارش در گفت و گویی با کارشناسان حقوقی و وکیل پایه یک دادگستری به آن پرداخته خواهد شد.

مصطفی حب اولیاء،دانش آموخته رشته حقوق و وکیل پایه یک دادگستری در گفت و گو با خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان،در تشریح قوانین مرتبط با مالک شدن زن در نصف اموال منقول و غیر منقول شوهر عنوان کرد:حصول این امر،منوط به چهار شرط است و به واقع در صورت وجود این شروط،زن می تواند از مالکیت نیمی از اموال مرد برخوردار شود.

شرط اول: باید درخواست طلاق از سوی مرد مطرح شود و در صورت طرح جدایی از سوی زن و ارائه دادخواست از سوی او،زن نمی تواند از اموال شوهر خود منفعتی ببرد یا نیمی از اموال او را تحت تملک خویش در آورد.

محب اولیاء عنوان کرد: شرط دوم این تملک معطوف به این امر می شود که عامل طلاق به دلیل سوء اخلاق یا سوء رفتار زن نباشد و به واقع در صورت اثبات این امر،زوجه نمی تواند از نصف اموال شوهر خویش برخوردار شود.

وکیل پایه یک دادگستری گفت: شرط سوم بر این امر تکیه می کندکه اموالی که مقرر است به زن تعلق گیرد باید پس از ازدواج در مالکیت شوهر او درآمده باشد و در صورتی که اموال مرد پیش از ازدواج نیز در ید اختیار و تملک او بوده،زن نمی تواند از این دارایی برخوردار شود.

وی افزود: به عنوان نمونه ارثی که به مرد تعلق می گیرد در زمره اموالی است که پیش از ازدواج تحت تملک وی قرار گرفته،حتی اگر انحصار ورثه بعد از ازدواج محقق شده باشد.

حب اولیاء گفت: شرط چهارم معطوف به این امر می شود که اموالی به زن تعلق می گیرد که موجود باشد و در صورت از بین رفتن اموال،پیش از داد خواست،امکان برخورداری از آن وجود ندارد و به واقع حصول این امر تنها مشمول دارایی موجود می باشد نه آنچه که در گذشته وجود داشته و در طول زمان از بین رفته یا اثری از آن باقی نمانده است.

وی افزود: به واقع این قانون از ظرفیت هایی است که دال بر جنبه حمایتی از حق و حقوق زن پس از طلاق است و در صورت عدم برخورداری از شروط قید شده،زن به حصول و وصول آن قادر نخواهد بود.

وکیل پایه یک دادگستری در خاتمه یادآور شد: البته ممکن است مرد در هنگام عقد،متعهد شود که نیمی از اموال خویش را تحت مالکیت او(زوجه)  آورد که در چنین شرایطی این توافق و تعهدی است میان طرفین که در شرایط خاص،ضرورتی برای جاری بودن چهار شرط مورد اشاره وجود ندارد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۳ آذر ۹۵ ، ۰۹:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

فریبا فولادگر

خانواده اساسی ترین رکن زندگی اجتماعی است و زنان در این واحد اجتماعی کوچک ولی بنیادین، از حقوق و امتیازاتی برخوردار هستند. بدون تردید حقوق زنان در خانواده باید با فرهنگ، سنت‌ها و آداب و رسوم و نیازهای جامعه هماهنگ شود. اما در عمل، برخی حقوق اجتماعی زنان در زمینه‌ اعمال حقوق مربوط به طلاق، ارث و نفقه، با محدودیت‌هایی روبه‌روست که همین امر، باعث می‌شود که آنان در رابطه با تحکیم و تسهیل در اجرای حقوق خود با استفاده از درج شروط ضمن نکاح اقدام کنند.

در عقد نکاح مانند سایر قراردادها، حقوق و تکالیف متقابلی برای طرفین به وجود می‌آید. عقد نکاح آثاری را برای زوجین به همراه آورده و آن‌ها را به آثار مزبور ملتزم می‌کند. شاید در بادی امر به نظر آید که زوجین حقوق برابری با هم ندارند و مردان به سبب ریاست بر امور خانواده و داشتن حق طلاق و تعیین منزل مشترک، یا حق ممانعت از خروج زوجه از کشور و یا حق منع او از اشتغال، از امتیازات بیشتری در عقد نکاح برخوردار هستند. با وجود این، تمامی آثار و احکام عقد نکاح، الزامی و غیرقابل تغییر نیست. درست است که در مورد برخی از آثار عقد نکاح، توافق‌ها و شروط مخالف آن، پذیرفته نیست، اما برخی دیگر را می‌توان با توافق زوجین، به نحو قانونی تغییر داد. زن و شوهر غالباً خواسته‌های خود را در ضمن عقد نکاح بیان می کنند و به ندرت اتفاق می‌افتد که درباره امور مربوط به نکاح، قرارداد مستقلی منعقد کنند.

غالب شروطی که ضمن عقد ازدواج در سند رسمی قید می‌شود، از جمله مواردی است که می‌توان در مورد آن توافق کرد؛ شروطی که تحت عنوان «شروط ضمن عقد» شناخته شده است. به نظر می‌رسد این شروط و پاره‌ای از شروط مشابه می‌تواند به تعدیل و نزدیک‌شدن حقوق زوجین کمک کند. البته از این نکته نباید غافل شد که دادن برخی از شروط ضمن عقد، عملاً موجب شود که زنان برخی از حقوق اصلی خود را از دست دهند، مانند آن‌چه توسط جریان دفاع از حقوق زنان مطرح می شود که زنان در ازای از دست برخی از حقوق خود، به حقوقی دیگر دست پیدا کنند که آن حقوق دیگر موجب شود که عملاً زنان تکالیف مضاعفی برایشان پیش بیاید.

مبحث نخست: تقسیم‌بندی شروط ضمن عقد بر مبنای شرایط لازم جهت صحت آن

پیش از طرح بحث پیرامون شروط ضمن عقد نکاح، لازم است با شرایط عمومی و کلی لازم برای صحت هر شرطی آشنا شویم.

به‌طورکلی شروط ضمن عقد برای لازم‌الاجراشدن، باید دارای شرایطی باشند؛ در غیر این صورت، باطل و بلااثر خواهند بود. شروط باطل خود به 2 دسته تقسیم می‌شود: شروط باطلی که موجب بطلان عقد نمی‌شود؛ مانند شرطی که انجام آن غیرمقدور باشد و یا در آن نفع عقلایی موجود نباشد یا شرطی نامشروع که خلاف قانون یا شرع باشد. به عنوان مثال اگر در نکاح شرط شود که زن در کار قاچاق با شوهرش همکاری کند (به سبب نامشروع بودن)، و یا این‌که مرد یا زنِ متوسط‌الحال تعهد کنند ظرف 6 ماه میلیاردر شوند (به سبب غیرمقدور بودن)، باطل است و تعهدی ایجاد نمی‌کند، در عین حال به درستی نکاح نیز خللی وارد نمی‌سازد.

تأثیر بطلان این شروط در عقد نکاح مانند سایر قراردادها نیست. در سایر قراردادها در صورت بطلان شرط و جهل مشروط‌ له به بطلان آن، معمولاً برای شخص مزبور حق فسخ به‌وجود می‌آید، اما در عقد نکاح، چنین حقی برای مشروط‌ له پیش‌بینی نشده است؛ زیرا موارد فسخ نکاح، در قانون معین شده و جز در آن موارد، اجازه فسخ داده نشده است. با این حال اگر از شرط فاسد زیانی وارد شود، زیان‌دیده از جهت تسبیب، حق مراجعه به مسبب را خواهد داشت (1).

 

گاه برخی شروط نه تنها باطل، بلکه مبطل عقد نیز هستند. از جمله این شروط، «شرط خلاف مقتضای عقد» و «شرط مجهولی است که جهل بدان موجب جهل به یکی از عوضین شود»، است. از میان این دو شرط، مورد اخیر، خاص عقود مالی است زیرا هیچ یک از طرفین در عقد نکاح، عوض دیگری محسوب نمی‌شود تا این شرط اعمال گردد.

اما شرط خلاف مقتضای عقد، شرطی است که خلاف مقتضای ذات عقد باشد؛ یعنی مخالف با مقصود و هدف اساسی عقد باشد. هدف نکاح دائم، توافق اراده‌ها، زندگی مشترک و زناشویی بدون محدودیت زمانی است. بنابراین اگر در نکاح شرط شود که طرفین هرگز به صورت مشترک با یکدیگر زندگی نکنند، شرط مزبور نه تنها باطل است، بلکه عقد نکاح را نیز باطل می‌کند. زیرا این شرط خلاف مقتضای ذات عقد نکاح است؛ درحالی‌که اگر این مدت، محدود به زمانی مثلاً یک یا دو سال شود، بلااشکال است.

به هر ترتیب درج شروط ضمن عقد نکاح باید در چارچوب قوانین بوده و فایده‌مند، عقلایی، مقدور و مشروع باشد. همچنین شروط مزبور نباید مخالف با قواعد امری در قانون باشد. مثلاً ازآن‌جایی‌که به موجب قانون امری در ماده 1168 قانون مدنی«نگاه‌داری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است»، توافق بر سر اسقاط این حق، باطل است. در این‌جا آن‌چه اهمیت دارد تشخیص قاعده امری از غیرامری است؛ زیرا در قانون ماده‌ای وجود ندارد که صریحاً قواعد مزبور را مشخص کرده باشد (2). یا این‌که شرط شود مرد، حق طلاق نداشته باشد یا ریاست خانواده با زن باشد و شروطی از این قبیل، بر خلاف قواعد آمره هستند.

مبحث دوم: معرفی متداول‌ترین شروط ضمن عقد

برخی از نمونه شروطی که عموماً در عقد نکاح ذکر می‌شود و طرفین با توافق یکدیگر آن را امضا می‌کنند، در ادامه ذکر خواهد شد. این شروط در ماده 1119 قانون مدنی نیز مطرح شده است. به هر حال طرفین می‌توانند هر شرطی را که مخالف با مقتضای عقد نباشد، در ضمن عقد بیان و بر آن توافق کنند. در این قسمت قصد داریم متداول‌ترین شروط ضمن عقد را نقد و بررسی کنیم.

1.    شرط وکالت در طلاق

الف) شرط وکالت در طلاق به صورت مطلق

پس از توافق اولیه میان زن و مرد، آن‌ها با اراده آزاد اقدام به انعقاد قرارداد نکاح می‌کنند. این در حالی است که برهم‌زدن این علقه مقدس، مطابق با شرع (الطلاق بید من اخذ بالساق) و براساس ماده 1133 قانون مدنی، صراحتاً در اختیار مرد قرار گرفته و همین امر، شائبه تفاوت در حقوق زوجین در عقد نکاح و گاه سوءاستفاده مردان از این اختیار را موجب شده است. همان‌طور که می‌دانید طلاق، از حقوق مردان است و نمی‌توان در ضمن عقد نکاح شرط کرد که شوهر حق طلاق دادن زوجه را نداشته باشد؛ سلب این حق از شوهر، مخالف قوانین آمره و باطل است. زیرا همان‌گونه که گفته شد، برخی شروط به سبب نامشروع بودن، بی‌اعتبار بوده و شرط خلاف شرع یا قوانین آمره باطل است (3)، اما با وجود این، شرع و قانون جهت جلوگیری از برخی سوءاستفاده‌ها، حقوق متقابلی را برای زنان در نظر گرفته است.

در این رابطه گاه به صورت مطلق و بی‌هیچ قید و شرطی، به زوجه وکالت در طلاق از سوی زوج اعطا می‌شود و گاه اجرای وکالت در طلاق برای زوجه، مقید به رعایت‌نکردن برخی شرایط و خصوصیات می‌شود. بر این اساس در فرض اول، زوجه مطلقاً اختیار دارد تا با میل و خواست خود با اجرای وکالت در طلاق از طرف زوجه و بدون نیاز به اثبات کوتاهی مرد در انجام وظیفه‌ای خاص، از دادگاه درخواست طلاق کند، اما در فرض دوم لازم است زوجه با مراجعه به دادگاه و اثبات تخلف زوجه از شروط مقرر در عقد، به وکالت از شوهر، خود را مطلقه سازد.

 

اعطای وکالت به زوجه مانع از حق مرد برای طلاق دادن زوجه نیست. همچنین باید دانست که به موجب این شرط، زن حق طلاق به‌دست نمی‌آورد؛ زیرا حق طلاق از حقوق اختصاصی زوج است، بلکه در این فرض، زوجه با داشتن وکالت از طرف زوج، درواقع در حال اجرای حق اوست.

به نظر می‌رسد با توجه به این‌که در حقوق و رویه قضایی فعلی ایران عسر و حرج زوجه برای درخواست طلاق، محدود و اثبات آن نیز امری مشکل محسوب می‌شود، می‌توان با درج شرط مزبور، به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر داد تا در هر زمان و تحت هر شرایطی، بتواند با وکالت از زوج و با دریافت حقوق قانونی‌اش، خود را مطلقه سازد.

در خصوص آسیب‌شناسی اجتماعی اعطای وکالت مطلق در طلاق به زوجه، می‌توان گفت هر چند در پاره‌ای موارد و در خصوص برخی از مردان که حق طلاق را به عنوان حربه‌ای برای تحت فشار قرار دادن زوجه برای گذشت از مهریه یا انصراف از حقوق قانونی‌اش مورد سوءاستفاده قرار می‌دهند، اعطای حق مزبور به زوجه گاه نه تنها به تحکیم نهاد خانواده کمک نمی‌کند، بلکه حتی به ابزاری برای تزلزل و ناپایداری خانواده مبدل می‌شود؛ بدین توضیح که گاه زوجه‌ای که از حق مزبور برخوردار است، به بهانه‌ای ناچیز و بی‌ارزش، بنای ناسازگاری و جدایی را در پیش می‌گیرد و با توسل به وکالت خود در طلاق، به سادگی زندگی خانوادگی را پایان می‌دهد. ازاین‌رو به زعم نگارنده، اعطای وکالت مطلق در طلاق برای زوجه، باید با احتیاط بیشتری از سوی زوجه درخواست شود.

ب) شرط وکالت در طلاق در صورت عدم رعایت شروط ضمن عقد

طلاق از مبغوض‌ترین امور حلال است. اما همان‌طور که گفته شد در مواردی که طرفین نمی‌توانند در کنار یکدیگر به زندگی مشترک ادامه دهند، برای مرد حق طلاق قرار داده شده است. با وجود این، ازآن‌جایی‌که ممکن است قرار گرفتن این حق در دستان مرد، اسباب سوءاستفاده را به وجود آورد، قانون‌گذار با جعل شرایطی، مانع سوءاستفاده زوج شده و به زوجه اجازه می‌دهد که با توافق زوج در سند ازدواج، شرط «وکالت بلاعزل زوجه با حق توکیل به غیر را در امر ازدواج » درج کند تا در صورت کوتاهی یا عدم رعایت شروط مقرر در عقد، زوجه بتواند خود را با رعایت شرایطی مطلقه کند. درواقع همان‌گونه که شوهر می‌تواند با گرفتن وکیل، همسر خود را طلاق دهد، می‌تواند اختیار اجرای مورد وکالت را به زوجه اعطا کند.

شرط وکالت زوجه در طلاق از سال 1361 تاکنون در قباله‌های نکاح به صورت چاپی قید می‌شود. با وجود این، شرط مزبور همچون سایر شروط ضمن عقد، جنبه اختیاری دارد. در این قسمت به رایج‌ترین شروط ضمن عقد نکاح که می‌تواند زمینه‌ساز حق طلاق برای زوجه شود، می‌پردازیم:

متداول‌ترین شروط ضمن عقد که موجد حق وکالت در طلاق است

امروزه اختیار زوج در طلاق دادن همسرش، منوط به رجوع به دادگاه و رعایت تشریفات قانونی به‌ویژه ارجاع اختلاف به داوری و صدور گواهی عدم امکان سازش است. به حکم منطق، اختیارات وکیل نمی‌تواند بیش از اختیارات موکل باشد. ازاین‌رو وکیل زوج (یعنی زوجه) نیز برای اجرای مورد وکالت و اخذ گواهی عدم امکان سازش، لازم است که تشریفات مزبور را طی کند.

-    وکالت در طلاق در صورت ازدواج مجدد شوهر

درصورتی‌که شوهر اقدام به ازدواج مجدد کند، زوجه با داشتن وکالت مزبور می‌تواند از دادگاه درخواست گواهی عدم امکان سازش با وکالت از زوج کند. لازم به ذکر است حق مزبور، به صورت مطلق نیست و چنان‌چه سبب روی آوردن زوج به ازدواج مجدد، سوءرفتار زوجه یا نشوز و عدم تمکین او باشد، مرد می‌تواند اجازه تجدیدفراش را از دادگاه کسب کند. درست است که در عقدنامه‌ها حق اجرای وکالت در طلاق به صورت عام و بدون قید و شرط به زن اعطا می‌شود ولی به نظر می‌رسد اعطای وکالت به زوجه، مشروط به انجام وظایف قانونی، شرعی و عرفی اوست و در هر عقدی مشروط ‌له آن، زمانی می‌تواند به حق خود استناد کند که خود زمینه‌ساز تخلف از شرط را فراهم نکرده باشد و تخلف مشروط‌ علیه مستند به فعل او نباشد. زیرا دادن حق طلاق به صورت مطلق به زوجه، آثار سوئی به همراه دارد؛ چه این‌که به زوجه‌ای که با درپیش گرفتن سوءرفتار، زمینه‌ساز ازدواج مجدد زوج شده است، اجازه می‌دهد که خود را مطلقه سازد. بنابراین تنها درصورتی‌که زوج علی‌رغم حسن‌رفتار زوجه اقدام به ازدواج مجدد کند، زوجه می‌تواند با اجرای وکالت در طلاق و دریافت حقوق قانونی‌اش، خود را مطلقه سازد (4).

-    وکالت در طلاق در صورت ترک انفاق

با درج این شرط، زوجه در صورت ترک انفاق از جانب شوهر، درصورتی‌که زوجه ناشزه نباشد، می‌تواند وکالت در اجرای صیغه طلاق پیدا کند.

ممکن است در عقد شرط شود که زن نفقه خود را ساقط کند و مرد را از پرداخت نفقه بری سازد. برخی حقوق‌دانان این شرط را باطل دانسته‌اند؛ زیرا نفقه زن در نکاح دائم را تکلیف شوهر و اسقاط آن را خلاف قوانین آمره می‌دانند. برخی نیز گفته‌اند که نفقه دادن وظیفه زوج و حق زوجه است و زوجه می‌تواند نفقه گذشته خود را اسقاط کند، اما نفقه‌ای که هنوز به او تعلق نگرفته، قابل اسقاط نیست زیرا اسقاط آن نسبت به آینده، اسقاط مالم‌یجب است. بنابراین زن می‌تواند پس از آن‌که نفقه به او تعلق گرفت یعنی استحقاق دریافت آن را پیدا کرد، آن را به زوج ببخشد (5). برخی قبول چنین شرطی را بلااشکال دانسته و الزام به این تکلیف را تا زمانی می‌دانند که زن از حق دریافت نفقه صرف‌نظر نکرده باشد (6).

-    وکالت در طلاق در صورت سوءرفتار زوج که زندگی مشترک را برای آن‌ها غیرقابل تحمل کند

سوء معاشرت، از شایع‌ترین علل برهم‌خوردن زندگی زناشویی است. حسن یا سوء رفتار شوهر می‌تواند تابعی از عادات، رسوم اجتماعی، درجه تمدن و اخلاق مذهبی در میان ملل مختلف باشد. بنابراین چنان‌چه عرفاً در رابطه با مردی سوءرفتار صدق کند و این رفتار ادامه یابد، به نحوی که ادامه زندگی برای زن غیرقابل تحمل شود، زن می‌تواند به وکالت از همسر، خود را مطلقه سازد.

این شرط در صورت اثبات سوءمعاشرت زوج، به لحاظ اجتماعی بسیار مؤثر و مورد تأیید است؛ زیرا زوجه را از تبعات و آثار سوءجسمی و روانی ناشی از سوءرفتار زوج رها می‌سازد.

-    وکالت در طلاق در صورت اعتیاد و یا محکومیت قطعی به حبس طولانی یا هرگونه محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب جرم و اجرای مجازات در اثر ارتکاب جرمی که مغایر با حیثیت خانوادگی و شئون زوجه باشد

از جمله شرایط تحقق وکالت در طلاق در باب اعتیاد، ابتلای زوج به اعتیاد مضر و عادت‌هایی که زیان‌های فاحشی به دنبال دارد و انسان را به تباهی می‌کشد (مانند اعتیاد به مواد مخدر)، است. همچنین اعتیاد مزبور باید به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و همبستگی میان اعضای خانواده را از بین ببرد و شوهر را از انجام تکالیف خود بازدارد. ضمن این‌که عرفاً ادامه زندگی برای زوجه در آن موقعیت تحمل‌ناپذیر باشد.

از دیگر موارد وکالت در طلاق که در شروط ضمن عقد مورد اشاره قرار گرفته است، محکومیت قطعی زوج به حبس‌های طولانی‌مدت است. حبس‌های پنج سال یا بیشتر از این جمله است که باعث در هم ریختن اساس خانواده می‌شود.

 

درج این شرط به عنوان یکی از زمینه‌های اجرای وکالت در طلاق، امری لغو است؛ زیرا به موجب ماده 1130 قانون مدنی، محکومیت پنج سال مرد، از مصادیق عسر و حرج است که زن می‌تواند از آن طریق درخواست طلاق کند و دلیلی برای تکرار این مسأله به عنوان شرط ضمن عقد نکاح وجود ندارد (7).

گاه برخی محکومیت‌های غیر از حبس مانند شلاق یا سایر مجازات‌های حدی یا تعزیری نیز می‌تواند به شرط آن‌که مغایر با حیثیت خانوادگی و شئون زوجه باشد، از شرایط تحقق وکالت در طلاق برای زوجه باشد. به عنوان مثال به‌زعم نگارنده، در مواردی که زوج به روابط خارج از چارچوب ازدواج روی آورده و به سبب روابط نامشروع و منافی عفت، محکوم به مجازات شلاق تعزیری شود، زوجه می‌تواند با استناد به شرط مندرج در سند نکاحیه، با اجرای وکالت در طلاق به رابطه زناشویی خود خاتمه دهد.

-    وکالت در طلاق در صورت ترک غیرموجه زندگی مشترک و یا غیبت 6 ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه

درصورتی‌که زوج به عمد زندگی مشترک را رها کند یا برای مدتی بیش از 6 ماه غیبت کند، چنان‌چه این ترک بدون عذر موجه مانند درمان یا تجارت و... باشد، می‌تواند یکی از مستندات درخواست طلاق توسط زن شود. غایب به کسی گویند که از محل سکونت خود مدت نسبتاً مدیدی دور شده و خبری از او برای احدی از کسان و آشنایان او نمی‌رسد. غیبت مندرج در شرط فوق، با غیبتی که برای صدور حکم موت فرضی غایب مفقودالاثر صادر می‌شود، تفاوت دارد، زیرا در این مورد، غیبت مقید به مدت 6 ماه است و علت تفاوت آن نیز در چگونگی درج غیبت به عنوان شرطی برای طلاق در عقدنامه‌ها و قانون مدنی است. زیرا شروط ضمن عقد نکاح با توافق زوجین جعل می‌شود؛ اما در طلاق زوجه‌ غایب، توافقی بین زوجین صورت نگرفته و مطابق اصول کلی، حق طلاق هنوز به مرد اختصاص دارد. لذا این حاکم است که برای جلوگیری از عسروحرج زوجه به ولایت از زوج، طلاق را جاری می‌سازد. ماده 1023 ق.م. با عبارت «حاکم او را طلاق می دهد»، به این معنا اشاره دارد.

در «ترک زندگی» برخلاف «غیبت»، از زوج خبری در دست است و حتی می‌توان محل زندگی او را مشخص کرد، اما او زندگی مشترک و زوجه را ترک کرده است و در جای دیگر به دور از آن‌ها زندگی می‌کند. حتی اگر زوج که زندگی را ترک کرده، مخارج زندگی زوجه را تأمین کند، باز تأثیری در عدم تحقق این شرط ندارد. زیرا زوجه دارای حقوق واجبه‌ دیگری از جمله حق قَسم و هم‌خوابگی است که با ترک زندگی، آنان نیز فوت خواهد شد.

برخی بر این باورند که استفاده از این شرط برای زوجه به آسانی ممکن نیست. زیرا او باید ثابت کند که شوهر، زندگی را ترک کرده است؛ درحالی‌که ترک زندگی از سوی شوهر، تعریف روشنی ندارد و زوجه ناگزیر است موضوع را از همه زوایا به اثبات برساند (8).

-    عقیم بودن زوج

ارضای حس مادری از عمیق‌ترین کشش‌هایی است که در نهاد یک زن وجود دارد و این مسأله، لازمه بقای نوع بشر است. بر این اساس، زوجه‌ای که به ارضای این نیاز اصرار دارد و از سوی دیگر از صاحب اولاد شدن از رابطه فعلی ناامید شده است، می‌تواند وکالت در طلاق در صورت عقیم‌بودن زوج را در عقد شرط کند. در این موارد دادگاه با ارجاع امر به پزشکی قانونی پس از احراز عقیم‌بودن زوج یا عوارض دیگر که مانع بچه‌دارشدن مرد است، حکم طلاق را صادر می‌کند. به نظر می‌رسد این حکم، اختصاص به عقیم‌بودن ندارد و در هر مورد که شوهر با بی‌اعتنایی به شوق مادری زن، مانع بچه‌دارشدن زوجه شود، زن می‌تواند در چنین حالتی وکالتاً خود را مطلقه سازد؛ مشروط به این‌که راضی‌کردن شوهر و الزام او به باردار کردن زن، مؤثر نیفتد (9).

 

-    وکالت در طلاق در صورت شغل منافی با مصالح خانوادگی یا حیثیت زوجه

زوجه می‌تواند با درج این شرط در سند نکاح و در صورت عدم رعایت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی که طبق نظر دادگاه صالح، منافی با مصالح خانوادگی و یا حیثیت زوجه باشد، خود را به وکالت از زوج مطلقه سازد؛ مشروط بر این‌که اجبار زوج به ترک آن شغل ممکن نباشد (10). در این رابطه اموری با مصالح زندگی منافات دارد که موجب سستی بنیاد خانواده یا اخلال در نگه‌داری و تربیت فرزندان یا حیثیت اجتماعی زوجه و یا برهم‌خوردن نظم اقتصادی خانواده می‌شود.

-    وکالت در طلاق در صورت ابتلای زوج به بیماری صعب‌العلاج

در رابطه با این‌که چه نوع بیماری‌هایی را می‌توان صعب‌العلاج دانست، باید گفت که اگرچه در بسیاری از بیماری‌ها مثل سرطان و ایدز، در صعب‌العلاج بودن آن تردیدی نیست، اما درخصوص بیماری‌های دیگر، تشخیص صعب‌العلاج بودن، با نظر کارشناس است و کارشناس می‌‌تواند پزشکی قانونی یا خبره دیگری به تشخیص دادگاه رسیدگی‌کننده به دعوی باشد. در رابطه با این شرط، بیماری زوج باید مسری، صعب‌العلاج و برای دوام زناشویی مخاطره‌برانگیز باشد. تشخیص این موضوع با پزشک متخصص است (11).

آیا اگر این امراض قبل از عقد موجود باشد و زوجه از آن آگاهی داشته باشد، برای او حق شرط به وجود می‌آید؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که استناد به شرط مزبور به عنوان مفری از زندگی زناشویی، هنگامی ممکن است که زوجه از وجود مرض در هنگام عقد آگاه نباشد و در غیر این صورت، نمی‌توان برای او حق طلاق قرار داد. با توجه به این‌که پیشنهاد و ایجاب در عقد نکاح از سوی زوجه است و زوجه با شناخت از وضعیت جسمی زوج، چنین ایجابی را داده است، لذا اعطای چنین حقی به او که هر زمان خواست، بتواند به‌واسطه وجود مرض صعب‌العلاجی در زوج، از او درخواست طلاق کند، غیرمنطقی است. ماده 1069 ق.م. شرط خیار فسخ را نسبت به عقد نکاح باطل دانسته و بدین‌ترتیب بین عقد نکاح و سایر عقود، تفاوت قائل شده است.

در بادی‌امر ممکن است گفته شود این شرط با اصولی همچون حسن‌معاشرت، معاضدت و تعاون در زندگی زناشویی، در تغایر است. زیرا به لحاظ اصول اخلاقی انتظار می‌رود که زوجه با فداکاری در کنار خانواده بماند و به محض بیماری و تداوم آن، همسر خویش را رها نکند. در این مورد نیز توانایی انسان متعارف در تحمل سختی‌ها، ملاک عمل قرار می‌گیرد. هر جا که ادامه زندگی دشوار شود، قانون باید زوجه را یاری کند؛ آن‌چنان‌که عرف نیز انتظار فداکاری بیش از حد از زوجه ندارد.

به هر تقدیر درج این شرط با توجه به ماده 1130 قانون مدنی که با اثبات عسروحرج زوجه، حکم به طلاق صادر می‌کند، فایده عملی چندانی ندارد و در این مورد نیازی به وکالت گرفتن نیست. زیرا توکیل زن در این موارد نیازمند اثبات ضرر و حرج و غیرقابل تحمل بودن ادامه زندگی مشترک است؛ امری که در صورت فقدان وکالت نیز، با درخواست طلاق بر مبنای عسر و حرج قابل مطالبه بود.

2.    شرط عدم ازدواج مجدد شوهر

بعد از بررسی یکی از مهم‌ترین شروط ضمن عقد، یعنی شرط وکالت در طلاق، در این قسمت سایر شروط قابل ذکر در ضمن عقد نکاح را برخواهیم ‌شمرد.

در فقه اسلامی و به‌تبع آن در حقوق موضوعه ایران، تعدد زوجات به عنوان یکی از حقوق مردان شناخته شده است. ازاین‌رو ممکن است زوجه در ضمن عقد نکاح، عدم ازدواج مجدد زوج را شرط کند. در رابطه با صحت و اعتبار این شرط، میان فقیهان و حقوق‌دانان اختلاف نظر وجود دارد. غالب حقوق‌دانان این شرط را به سبب عدم موافقت با شرع، مخالفت با آن، عدم وجود مصلحت در این شروط، یا مخالفت با قواعد آمره مربوط به سلب حق، به‌طورکلی باطل می‌دانند و برخی آن را به دلیل عدم وجود دلیل خاصی بر منع و همچنین قاعده «المومنون عند شروطهم» صحیح و معتبر دانسته‌اند. زیرا این شرط، سلب حق به‌طورکلی نبوده و تنها محدود به مدت بقای ازدواج اول است و نه به‌طورکلی. قانون مدنی ایران در این رابطه حکم صریحی ندارد و قانون حمایت خانواده مصوب 1353 نیز که ازدواج مجدد مرد را فقط با اجازه زن و مراجعه به دادگاه برای احراز صلاحیت مرد مجاز می‌دانسته، نسخ نشده است. در حال حاضر رویه ثابت و مشخصی وجود ندارد. برخی قضات و سردفترداران اسناد رسمی، اجازه همسر اول را لازم می‌دانند و برخی اهمیت چندانی به آن نمی‌دهند (12). همچنین این شرط جزو شروط سه‌گانه موضوع ماده 232 قانون مدنی نیز قرار ندارد. بنابراین به استناد ماده 1129 قانون مدنی باید آن را صحیح و نافذ شمرد.

در رابطه با ضمانت اجرای تخلف از این شرط نیز اختلاف‌نظرهایی وجود دارد. برخی ازدواج دوم را صحیح می‌دانند، ولی برای زوجه اول حق فسخ نکاح را در نظر می‌گیرند، و برخی آن را باطل اعلام و گاهی به زوجه حق مطالبه خسارات وارده را اعطا می‌کنند، و عده‌ای نیزدر مقام جمع بین حقوق زوجه اول و دوم ازدواج دوم را صحیح دانسته اما ضمانت اجرای آن را الزام زوج به طلاق دادن زوجه دوم می‌دانند (13).

3.    شرط تعیین محل سکنی یا خارج‌نکردن زوجه از شهر خودش توسط زوج و سکنی در شهر معین

مرد در نکاح دائم وظیفه تأمین نفقه زوجه را برعهده دارد؛ تأمین مسکن زوجه نیز از همین جمله است. اما چنان‌چه عقد نکاح نسبت به مسکن بدون شرط منعقد شود، اطلاق عقد اقتضا می‌کند که زوجه در هر مسکنی که زوج در نظر می‌گیرد، چنان‌چه خلاف شأن و مرتبه او نباشد، ساکن شود.

هر چند در  ماده 1114 قانون مدنی حق تعیین محل سکنی به شوهر داده شده، اما در همین ماده، امکان توافق برخلاف این موضوع نیز پیش‌بینی شده است و زوجه می‌تواند با استفاده از درج شرط، اختیار تعیین منزل مشترک را به‌دست آورد. البته زوجه در خصوص اعمال این حق، باید به شرایط همسر، وضع جسمانی و اجتماعی او و نیازهای خانواده توجه کرده و نباید از این حق به ضرر شوهر استفاده کند. به هر حال در صورت وقوع اختلاف، دادگاه اختیار دارد تصمیمی شایسته هرچند مخالف نظر زوج یا زوجه باشد، اتخاذ کند (14).

4.    شرط ادامه تحصیل

حق تحصیل، از حقوق ابتدایی افراد است و نباید به راحتی مورد غفلت قرار گیرد. گاه دیده شده است که مردان با توجه به خصیصه‌ ریاست بر خانواده، از ادامه تحصیل زوجه جلوگیری می‌کنند. ازاین‌رو درج این شرط که زوج، به زوجه این اختیار را بدهد که در هر زمان که شرایط ایجاب می‌کرد به ادامه تحصیل بپردازد، می‌تواند از سوءاستفاده‌های احتمالی جلوگیری کند.

5.    شرط اشتغال

بر اساس ماده 1117 قانون مدنی، شوهر می‌تواند زن خود را از حرفه یا شغلی که منافی مصالح خانوادگی باشد، منع کند. همان‌طور که گفته شد منظور از مصالح خانوادگی، اموری است که به بنیان خانواده، نگاه‌داری و تربیت فرزندان، حیثیت اجتماعی زن و شوهر یا نظم اقتصادی آن مربوط می‌شود. برای تشخیص این‌گونه امور، قاعده ثابتی وجود ندارد و اخلاق عمومی و وضعیت هر خانواده در این داوری مؤثر است. بنابراین دادگاه با توجه به عادات و رسوم جامعه خود و ویژگی‌های فردی و اجتماعی زوجین، تشخیص می‌دهد که آیا شغل زن با مصالح خانواده منافات دارد یا خیر.

هر چند همه مشاغل خارج از منزل، می‌تواند تا حدودی زن را از وظایف مادری و همسری خود باز ‌دارد، ولی هدف از وضع این ماده آن است که کار زن، مانع از اداره و تربیت فرزندان نشود. با وجود این، پار‌ه‌ای محدودیت‌ها در عرف قابل تحمل است و دادرس باید در تعیین مصالح خانواده، اخلاق عمومی و رسوم را مدنظر قرار دهد (15). با توجه به ماده 18 قانون حمایت خانواده مصوب 1353، شوهر تنها با تأیید دادگاه می‌تواند زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد، منع کند. بر این اساس در حقوق کنونی، شوهر به عنوان مدعی باید در دادگاه اثبات کند که شغل زن، مصالح خانوادگی و حیثیت او یا زوجه را تحت‌الشعاع قرار داده است. به نظر می‌رسد اختیار ممنوع‌کردن زوجه از مشاغل مزبور، تنها به پس از ازدواج اختصاص ندارد، بلکه درصورتی‌که به عنوان نمونه، مردی با زنی که مهمان‌دار هواپیما است ازدواج کند و پس از آن، ادامه شغل را منافی مصالح زندگی بداند، می‌تواند از دادگاه درخواست رسیدگی کرده و با حکم دادگاه زوجه را از اشتغال منع کند. باید دانست که حتی شرط اشتغال زوجه در ضمن عقد نکاح، مانع از اعمال این ممانعت نمی‌شود؛ زیرا به نظر برخی حقوق‌دانان، منع زن تنها حق مرد نیست که بتوان ادعا کرد که با رضایت ساقط شده است، بلکه بقای این اختیار در زمره مسائل مربوط به نظم عمومی است و اعمال آن در شمار تکالیف و مسئولیت‌های شوهر است (16).

با وجود این، با توجه به امکان تفسیرهای مختلف قضات از مصالح خانوادگی، بهتر است شرط مزبور به عنوان شرط ضمن عقد در نکاح درنظر گرفته شود. به این ترتیب که زوج، زوجه را مخیر کند تا به هرشغلی که مایل باشد و در هر جایی که شرایط ایجاب کند، اشتغال ورزد. درج این شرط می‌تواند قاضی را در اتخاذ تصمیم درست‌تر یاری رساند.

6.    شرط خروج از کشور

بر اساس قانون گذرنامه ماده 18 بند 3، زنان برای خروج از کشور لازم است از شوهر خود اجازه‌نامه دریافت کنند. این امر مانع از آن نیست که شوهر حتی پس از اجازه، از آن عدول کند.

7.    شرط تنصیف اموال

در شروط ضمن عقد نکاح که در سند نکاحیه مورد توافق طرفین قرار می‌گیرد، شرط تنصیف اموال زوج در صورت طلاق به درخواست او آمده است. مفاد این شرط بدین صورت است که درصورتی‌که زوج بخواهد همسر خود را طلاق دهد و این طلاق مستند به سوءرفتار زوجه نباشد، زوجه می‌تواند نیمی از اموال شوهر را که در دوران زناشویی به‌دست آورده است، مطالبه کند.

همان‌طور که ملاحظه می‌شود یکی از پیش‌نیازهای این شرط آن است که داراشدن نیمی از اموال زوج، تنها در فرض طلاق متصور است و نه فوت زوج. به‌علاوه طلاق باید به درخواست زوج بوده و ناشی از تخلف زوجه از وظایف همسری نباشد. همچنین لازم است وجود مال برای زوج احراز شود و مراد از تملیک بلاعوض، اموالی است که زوج پس از ازدواج تحصیل کرده است و زوجه در تحصیل آن به نحوی دخیل بوده است، مثل این‌که محیط خانه را اداره کرده است تا شوهر در آسایش خاطر به کسب و کار بپردازد.

بر این اساس به نظر برخی حقوق‌دانان، با اعمال این شرط، زوجه حق مطالبه اجرت‌المثل خانه‌داری از شوهر را ندارد زیرا این شرط در قبال زحمات زوجه در منزل و زندگی مشترک با زوج ایجاد شده است. به علاوه این دادگاه است که تعیین می‌کند با توجه به نوع زحمات زوجه، تا چه میزان از اموال زوج باید به زوجه مجاناً تملیک شود. دادگاه می‌تواند یک‌دهم یا کمتر یا بیشتر از اموال را تعیین کند زیرا در این شرط، نصف اموال به عنوان حداکثر تعیین شده است (17).

به هر حال شرط مزبور به عنوان نهادی که از حقوق خارجی اقتباس شده، لازم است با حقوق داخلی هماهنگ گردد. به عنوان نمونه اعتبار شرط مجهول و مبهمی که موجب شراکتی احتمالی و نامعلوم می‌شود، به شدت مورد تردید است. ضمن این‌که اجرای آن نیازمند دخالت قانون‌گذار در اداره آن است (18). خلائی که در عمل، اجرای این شرط را در ابهام قرار داده است.

با وجود ایرادات متعدد وارد بر این شرط، نباید از برخی آثار مثبت آن غافل ماند. عرف جامعه ایرانی از زنان انتظار دارد که بیشتر اوقات خود را به امور منزل و خانواده اختصاص دهند، این وضعیت تا زمانی که زندگی مشترک باقی است، مفید است و موجب تحکیم پیوندهای خانوادگی می‌شود، اما درصورتی‌که وضع تغییر کند، بر اساس اصل استقلال مالی زوجین، درآمدهای هر یک از زوجین به خود آن‌ها اختصاص دارد و بدین ترتیب زنی که بیشترین اوقات خود را در منزل گذرانیده و درآمدی کسب نکرده است، پس از طلاق با چالش‌های فراوانی روبه‌رو می‌شود. در خانواده‌هایی که مرد کار می‌کند و زن خانه‌دار است، درصورتی‌که پس از چند سال زندگی مشترک، موضوع جدایی مطرح شود، این موضوع که زن از اموال مشترک در این مدت، محروم باشد، قابل ایراد است. زیرا اموال به‌دست‌آمده محصول سال‌ها تدبیر و صرفه‌جویی زحمات زوجه در منزل است. به‌ویژه که امروزه شرط احراز برخی مشاغل یا تسهیلات، متأهل بودن زوج است. بنابراین نمی‌توان از نقش زوجه در تحصیل این اموال غافل بود. حال که مرد این امتیازات را در سایه همسر خانه‌دار خود به‌دست آورده است، آیا عادلانه است که اموال را تماماً متعلق به مرد دانسته و زوجه را تنها مستحق اجرت‌المثل ایام کار در خانه مرد دانست؟؛ بنابراین مانعی ندارد که طرفین به عنوان شرط ضمن عقد نکاح، توافق کنند که کلیه اموال به‌دست آمده بعد از ازدواج، در نحوه تملک، مشترک باشد.

بنابراین علی‌رغم برخی ایرادات و پیش‌نیازهای دست‌وپاگیر در اجرای این شرط، درصورتی‌که در زمان اجرای شرط، امکان تعیین دارایی زوج وجود داشته باشد و این دارایی جزو مستثنیات دین نباشد، می‌توان به اجرای آن امیدوار بود. ضمن این‌که شرط مزبور کاملاً مجهول نیست زیرا اموال زوج در آینده قابل تعیین است و چه‌بسا علم اجمالی بدان وجود دارد. ازاین‌رو نه تنها دلیلی بر بطلان شرط انتقال تا نصف دارایی وجود ندارد، بهتر است در زمان عقد میزان دقیق تعهد زوج در این‌باره تعیین و با توافق زوجین، دارایی قابل انتقال تعیین شود (19).

لازم به ذکر است که شرط تملیک نیمی از اموال زوج در فرض احراز تمام شروط مندرج در سند ازدواج، با شرط اشتراک دارایی تفاوت دارد. زیرا در شرط انتقال نصف دارایی در صورت درخواست طلاق از سوی زوج، هیچ مال مشترکی ایجاد نمی‌شود بلکه تا زمان احراز تمام شرایط مندرج در سند، هر یک از زوجین می‌تواند در اموال خود به طور استقلال تصرف کند و پس از آن‌که زوج با شرایط مذکور همسر خود را طلاق دهد، باید مطابق شرطی که پذیرفته، تا نصف دارایی خود را به او منتقل کند (20).

دیده شده است که برخی افراد، در مقابل درج شرط مزبور، از تعیین مهریه صرف‌نظر می‌کنند، اما باید گفت که با توجه به مشکلات احتمالی فراروی اجرای این شرط، نباید تعیین مهریه در مقابل درج این شرط منتفی شود. زیرا در صورت عدم امکان اجرای این شرط، با در نظرگرفتن مهریه، می‌توان خسارات ناشی از طلاق زوجه را جبران کرد.

درواقع با توجه به نظام حقوقی و عرف متداول جامعه، حذف مهریه به عنوان یکی از حقوق مسلم زنان، امکان‌پذیر نیست. زیرا عمده امور منزل و نگه‌داری از فرزندان، برعهده زنان است. به همین سبب غالباً زنان به جای اشتغال به مشاغل درآمدزا، به امور مهم تربیتی و اداره خانواده می‌پردازند. ضمن این‌که در عمل نیز زمینه اشتغال برای زنان همانند مردان هموار نیست. مجموع شرایط فوق، در کنار سختی اشتغالات خانگی و صرف عمر و جوانی زن در این زمینه، سبب می‌شود که درصورتی‌که پس از سال‌ها زندگی مشترک این پیوند مقدس از هم گسیخت، زنان در وضعیت اجتماعی و اقتصادی نامناسب و به عنوان زنی مطلقه در معرض انواع آسیب‌ها قرار گیرند و به منبع درآمدی برای امرار معاش نیازمند باشند. ازاین‌رو با توجه به وضعیت فعلی جامعه، حذف مهریه از نهاد ازدواج، نه تنها به منزلت و شأن انسانی زن نمی‌افزاید، بلکه او را آسیب‌پذیرتر خواهد کرد. بنابراین سخن از حذف مهریه، مستلزم گذر زمان و تحولات اساسی در نوع نگاه به ارزش‌های انسانی، حقوق و اختیارات زن در جامعه است.

8.    شرط حضانت

به لحاظ قانونی حضانت اطفال تا 7 سالگی با مادر است و پس از آن تا زمان بلوغ، با پدر خواهد بود. حضانت نهادی با خصوصیات ویژه است، به نحوی که می‌توان گفت هم حق و هم تکلیف والدین محسوب می‌شود. این حق گاه به سبب مصالح کودک، با تحولاتی مواجه می‌شود و بر اثر عدم صلاحیت هر یک از والدین یا ازدواج مجدد مادر، به طرف مقابل یا اشخاص صالح اعطا می‌شود. هر چند هیچ‌یک از والدین نمی‌تواند در رابطه با حضانت از خود رفع تکلیف کند، اما می‌توان با توافق دوطرفه، حق مزبور را به طرف مقابل واگذار کرد. بر این اساس مادر پس از تولد فرزند می‌تواند با درج این شرط که اولویت حضانت پس از طلاق برعهده مادر یا هر یک از والدین که به مصلحت طفل باشد، حضانت طفل را تا زمان بلوغ برعهده بگیرد. لازم به ذکر است این شرط مانع از آن نیست که اگر بی‌کفایتی یکی از والدین احراز شود، حضانت کودک به دیگری واگذار شود. در همین رابطه می‌توان شرط کرد که در صورتی که به هر دلیل حضانت از مادر گرفته شد، او بتواند مهریه خود را مطالبه کند.

همچنین ازآن‌جایی‌که انجام برخی امور اداری مانند امور تحصیلی، اعمال جراحی، خروج از کشور و امثال آن، نیازمند اجازه ولی (پدر) کودک است، می‌توان طی وکالتنامه‌ای به صورت بلاعزل، اختیار تصمیم‌گیری و اقدامات قانونی آن را به مادر نیابت داد.

این درست است که یکی از مشکلات فراروی زنان در زمان طلاق، تعیین تکلیف حضانت فرزندان مشترک آن‌هاست و شاید یکی از دلایل تأخیر در طلاق یا صرف‌نظر کردن از آن، ترس از دست دادن فرزندان است، اما گاه گرفتن حضانت طفل در کنار بی‌مبالاتی پدر در پرداخت نفقه، می‌تواند مادر سرپرست را در معرض فشار مادی و روحی قرار دهد. به نظر می‌رسد ازآن‌جایی‌که تربیت فرزندانی سالم و صالح در جامعه کنونی نیازمند صرف وقت و انرژی قابل توجهی است، لازم است مادران در گرفتن حق حضانت طفل، احتیاط بیشتری را رعایت کرده و صرف‌نظر از فشارهای اجتماعی در خصوص وظیفه مادری و تعهدات اخلاقی آن، با واقع‌نگری و توجه به جوانب مختلف آن، این تعهد را بپذیرند.

نتیجه

در دنیای امروز دیگر به سختی می‌توان شخصی را یافت که معتقد به تحول در حقوق زن در ایران نباشد. با این حال سمت‌وسوی این تحول باید به سوی رفع تبعیض‌های ناروا و جایگزینی شایسته‌سالاری به جای مردسالاری در نظام خانواده باشد، اما در عمل به سبب اختلاف در مواردی که باید متحول شود و علل دیگر، تاکنون گام‌های عملی و واقعی مؤثری در این راه برداشته نشده است. بنابراین در حال حاضر که تغییرات قانونی بسیار کُند پیش می‌رود، بهتر است بخشی از این تحول را از طریق شروط ضمن عقد نکاح اعمال کرد.

با توجه به اصل آزادی اراده اشخاص در تنظیم قراردادها در ماده 10 ق.م. باید به زوجین حق داد تا بتوانند در هنگام انعقاد نکاح، هر شرطی که مورد توافق آن‌هاست در ضمن عقد نکاح بگنجانند تا به این ترتیب حق و تکلیفی مازاد بر آن‌چه در قانون آمده است برای طرفین قرار دهند. اما آن‌چه در مورد شروط ضمن عقد مندرج در نکاح‌نامه‌های رسمی جای بحث دارد، لزوم آگاهی زوجین از متن شروط و امضای شروط، با رضایت و اراده کامل است.

هرچند درج شروط فوق در عقدنامه‌ها در ظاهر آثار مطلوبی به بار آورده است، اما پیشنهاد می‌شود در ابتدا زنان جامعه به اثرات شرط ضمن عقد و تأمین حقوق خویش از این طریق آگاه شوند، به‌گونه‌ای که زوجین قبل از نکاح، بر شروطی که مدنظر دارند توافق واقعی کنند تا نتیجه معقول‌تری به‌دست آید.

رفع ابهامات موجود در شروط و تعیین صریح حدود و ثغور هر شرط که در این مقاله تا حدی مورد بحث قرار گرفت، می‌تواند از تفسیرهای مختلف، متعارض و صدور آراء سلیقه‌ای توسط قضات، جلوگیری کند.

این نکته را نباید از نظر دور داشت که گاه درج برخی شروط ضمن عقد، نتوانسته به تحکیم پایه‌های خانواده یا حمایت از حقوق زنان بینجامد. ازاین‌رو لازم است در تعیین این شروط، به پیامدهای حقوقی یا غیرحقوقی ناشی از آن توجه داشت. به عنوان نمونه داشتن وکالت در طلاق برای زوجه به صورت مطلق، گاه نه تنها به تقویت روابط زوجین کمک نمی‌کند بلکه می‌تواند زمینه بهانه‌جویی و رفتارهای غیرعقلایی مقطعی و گذرا را فراهم سازد. این در حالی است که در برخی موارد نمی‌توان از آثار مطلوب این شرط برای زوجه‌ای که سال‌ها بی‌مبالاتی، اعتیاد، روابط نامشروع و سوءمعاشرت همسرش را تاب آورده و تنها به این دلیل که حق طلاق نداشته ناگزیر بوده با شرایط موجود همراه شود، غافل بود. ازاین‌رو باید به هر یک از شروط ضمن عقد به عنوان راهک اری برای حل معضلات زنان و نه به عنوان ابزاری برای سوءاستفاده و برهم‌ریختن پایه‌های زندگی مشترک توجه شود.

نگارنده در این رابطه با موارد متنوعی در خصوص نحوه استفاده شروط ضمن عقد از سوی زوجین مواجه شده و در این میان گاه ملاحظه شده است که زوجه‌ای که به عنوان مثال وکالت در طلاق را به صورت مطلق تحصیل کرده، با گذشت مدت زمانی اندک پس از عقد، با اعمال آن و درخواست طلاق و مهریه خود، عملاً همسر خود را در وضعیت غیرمنتظره‌ای قرار داده است. یا درج شرط حضانت برای مادر را نمی‌توان در همه موارد به سود مادر تلقی کرد. زیرا عملاً مصادیقی وجود دارد که مادر به سبب فشارهای اجتماعی و عمومی اطرافیان، ناگزیر از پذیرش حضانت شده و پس از آن در تأمین نیازهای مختلف طفل با مشکلات متعددی روبه‌رو گردیده است و این امر نتوانسته است به احقاق حقوق زنان منتهی شود.

ازاین‌رو به نظر می‌رسد برای نیل به نظامی عادلانه و توأم با حفظ حقوق تمامی شهروندان اعم از زن و مرد، باید به نهاد مقدس ازدواج و شروط ضمن آن، با دیدی جامع‌تر و همه‌جانبه‌تر توجه و از قضاوت یک‌سویه و بدون رعایت جانب انصاف خودداری شود.

در پایان ذکر این نکته لازم است که ازدواجِ برابر لزوماً به معنای برابری متناظر و یک‌به‌یک حقوق و تکالیف زن و مرد نیست بلکه باید به امر ازدواج به عنوانی نظامی یکپارچه و با توجه به توانایی‌ها و تفاوت‌های ذاتی میان زنان و مردان نگریسته شود و از طرح شعار برابری به معنای صرف برابری‌های ظاهری خودداری کرد؛ زیرا بدیهی است که همیشه برابری به تضمین قطعی حقوق افراد منتهی نخواهد شد.

پی‌نوشت

1.    یثربی قمی، علی محمد،  حقوق خانواده، سمت، تهران، 1388، صص 116-117.

2.    پروین،فرهاد،  نقش سازنده شروط ضمن عقد، ماهنامه دادرسی، شماره 33، سال ششم، 1381، صص 34-36.

3.    محقق داماد، سید مصطفی،  تحلیلی درباره شروط ضمن عقد نکاح، مطالعات حقوقی و قضایی، تابستان 1364، شماره 2ص 87.

4.     اسدی، لیلا، ازدواج مجدد، ندای صادق، سال پنجم، شماره 17 و 18، ص 6.

5.    میرشمسی، فاطمه، شروط ضمن عقد نکاح، بررسی و مقارنه مواردی از آن در فقه امامیه و اهل سنت، پژوهش نامه فقه و حقوق اسلامی، تابستان 1387، سال اول، شماره اول، ص 166.

6.    محقق داماد، همان، ص 89.

7.    فهرستی، زهرا، چاوشی ها، مریم، شروط مندرج در سند ازدواج بررسی و تحلیل، فصلنامه بانوان شیعه، سال پنجم، شماره 17، پاییز 1387 ص 128.

8.    همان، ص 130.

9.    همان، ص 132.

10.    فهرستی، همان، ص 128.

11.    فهرستی، همان، ص 126.

12.    شادمهر، فریبا، با آگاهی از قانون وکیل خود باشید، عروس هنر، اردیبهشت و خرداد 1382، شماره 18 و 19، ص 17.

13.    اصغری آقا مشهدی، فخر الدین، اصغری آقا مشهدی، محمد باقر، ضمانت اجرای تخلف از شرط عدم ازدواج مجدد در عقد نکاح، مطالعات فقه و حقوق اسلامی، سال 3، شماره 4، 1390، ص 21.

14.    کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی حقوق مدنی، خانواده ، تهران، نشر یلدا، 1375، ص 216.

15.    کاتوزیان، همان، ص 218.

16.    کاتوزیان، همان، صص 218-219.

17.    یثربی قمی، همان، صص 120-121.

18.    کاتوزیان، همان، صص 195 و 196.

19.    صفایی، سید حسین و جمعی از نویسندگان، زیر نظر دکتر ابوالقاسم گرجی، بررسی تطبیقی حقوق خانواده،  موسسه حقوق تطبیقی دانشگاه تهران،  صص 50- 51.

20.    صفایی، همان، ص 55.

* دانشجوی دکتری حقوق خصوصی

 

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۵:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آزادی روابط زنان و مردان نتیجه ای جز بی بندوباری و تحقیر زن و تبدیل او به ابزاری برای شهوت رانی و شهوت پرستی و همچنین دور شدن جوانان از اهداف مهمتری مثل پیشرفت علمی و فرهنگی ندارد.

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی، این پایگاه در پاسخ به این پرسش که: وقتی در عصر حاضر می توان با آزمایش «DNA» هویت فرزندان متولد شده را فهمید، چرا هنوز از بهانه «بحران هویت» برای مقابله با روابط آزاد بین زنان و مردان استفاده می شود؟!

می نویسد:

یکی از مهم ترین دلایل مخالفت اسلام با روابط آزاد بین زنان و مردان، این بوده که اگر زن بخواهد با مردان مختلف ارتباط داشته باشد، فرزندی که از او متولد می شود، مشخص نیست که متعلق به کدام مرد است، در نتیجه فرزندان نامشروع بدون هویت و فاقد سرپرست مشخص در جامعه متولد می شود که آسیب های اجتماعی فراوان درپی دارد. لذا اسلام در روابط زن و مرد محدودیت ایجاد کرده و آنها فقط از طریق ازدواج می توانند ارتباط جنسی داشته باشند و درصورت جدایی هم زن بعد از سپری شدن دوران عده می تواند با مرد دیگری ازدواج کند، در این صورت اگر فرزندی از این زن متولد شود، مشخص می شود که متعلق به کدام مرد می باشد.

حال سؤال این است که امروز با پیشرفت علم، می توان از طریق آزمایش DNA، هویت فرزندی را که متولد می شود، فهمید و مشخص کرد که متعلّق به کدام مرد می باشد؛ پس چرا باز هم لازم است در روابط بین زن و مرد محدودیت ایجاد کنیم و آن را مشروط به ازدواج و طلاق و عده و ... کنیم؟

پاسخ این سؤال را از چند جهت می توان بررسی کرد:

اولا: آزمایش DNA، آن طور که دانشمندان بیان می کنند، نتیجه قطعی و صددرصد برای تعیین هویت کودک ندارد و باز هم احتمال اشتباه ولو بسیار ناچیز در آن وجود دارد؛ لذا در مورد روابط زنان و مردان نمی توان به این آزمایشات اعتماد کرد.

ثانیا: برفرض علم آن قدر پیشرفت کند که به طور قطع و یقین بتوان هویت کودک را تشخیص داد، اما مسأله «بحران هویت» فقط یکی از فلسفه های مقابله با روابط آزاد بین زنان و مردان می باشد نه اینکه علت تامه این حکم باشد و اصطلاحا حکمت آن است نه علت آن.

به عبارت دیگر درمورد احکام شرعیه یک قاعده وجود دارد که: «انّ الاحکام الشرعیه تدور وجوداً و عدماً مع عللها لا مع حکمتها»(1)؛ (احکام شرع دائر مدار علل آنهاست نه حکمت آنها).

فرق علت با حکمت

«علّت حکم» چیزى است که حکم دایر مدار آن است، یعنى هر جا علّت باشد، حکم هم خواهد بود، و هر جا علّت نباشد، حکم هم نخواهد بود، ولى «حکمت حکم» چیزى است که غالبا همراه حکم هست و گاهى هم از آن جدا مى‏ شود، یعنى بعضى از اوقات على رغم این که حکمت وجود ندارد، حکم به قوّت خود باقى است.

علت حرمت خمر

مثلا در جمله «لا تشرب الخمر لانّه مسکر»(2)؛ (شراب ننوش چون مست کننده است). مست کنندگى علّت حرمت نوشیدن شراب بیان شده است؛ بنابراین، تا وقتی که یک نوشیدنی مست کننده باشد، خوردن آن حرام است و اگر این حالت از بین رفت - مثلا شراب سرکه شد – حرام نخواهد بود (یعنى حکم نیز از بین مى رود).(3)

حکمت استحباب غسل جمعه

امّا در مورد غسل جمعه، که گفته مى شود براى تمییزى بدن تشریع شده است، این مطلب حکمت حکم است، به همین جهت اگر کسى تازه شستشو کرده باشد، و بدن او هیچ بوى بدى ندهد، براى او نیز غسل جمعه مستحبّ است، چون «نظافت و تمییزى»، حکمت حکم غسل جمعه است، نه علّت آن(4) و حکمت لازم نیست همیشه همراه حکم باشد.(5)

مثال دیگر: گفته مى‏ شود که «حکمت عدّه»، براى زنانى که از شوهر خود طلاق مى‏ گیرند، یا شوهر آنان فوت کرده و هنوز یائسه نشده ‏اند، روشن شدن وضعیّت حاملگى آنها است، تا معلوم باشد پدر آن بچّه کیست، ولى این مطلب حکمت حکم است؛ به همین جهت مسئله عدّه، حتّى براى زنانى که به وسیله جرّاحى «رحم» خود را برمى دارند و دیگر قابلیّت بچه دار شدن را هم ندارند، لازم است.(6)

لذا در موضوع مورد بحث ما هم «بحران هویت» فقط یکی از فلسفه های مقابله با روابط آزاد بین زنان و مردان می باشد، و برفرض بپذیریم از طریق آزمایش DNA هویت فرزندان متولد شده مشخص می شود، امّا آزادی روابط بین زنان و مردان آثار مخرب و زیان بار دیگری نیز دارد که ممنوعیت آن را پا برجا نگه می دارد و حتی اگر همه آثار مخرب آن هم برداشته شود باز ممکن است اموری باشد که ما از آن بی خبریم و دلیل نخواهد شد تا از قانون الهی دست برداریم. اطاعت اوامر الهى هر چند با آگاهى از فلسفه هایش جاذبه بیشترى دارد، ولى هرگز مقیّد به آن نیست. ما باید اوامر او را به کار بندیم و از نواهى او بپرهیزیم، خواه فلسفه حکم را بدانیم یا ندانیم؛ چرا که اگرچه از فلسفه تفصیلى آن بى خبریم، ولی فلسفه اجمالى آن را مى‏ دانیم؛ زیرا خداوند حکیم نه بى ‏جهت به چیزى امر مى‏ کند و نه بدون علّت از چیزى نهى مى کند.(7)

برخی از اهداف اسلام از منع آزادی روابط زنان و مردان

در حقیقت اسلام با ایجاد محدودیت در روابط آزاد بین زنان و مردان [علاوه بر اینکه از بحران هویت فرزندان نامشروع جلوگیری می کند،] می‌ خواهد جامعه عاری از هرگونه نگاه و رفتار هوس آلود و سرشار از کار و فعّالیت باشد، و زن و مرد فارغ از دغدغه های شهوانی به تحصیل و سایر کارهای زندگی برسند؛ لذا زن و مرد را از اختلاط بی حدّ و مرز و از زیر پاگذاشتن حریم های عفاف و شرم و حیا باز داشته تا سلامت فرد و جامعه تأمین گردد.(8)

چنان که در قرآن، آیه26 سوره نساء، می خوانیم: (خداوند مى خواهد [با این دستورها راه هاى خوشبختى و سعادت را] براى شما آشکار سازد، و به سنت هاى [صحیح] پیشینیان رهبرى کند، و شما را از گناه پاک سازد و خداوند دانا و حکیم است‏)؛ «یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ».

همچنین در آیه27 همین سوره می خوانیم: (خدا به وسیله این احکام مى خواهد، نعمت ها و برکاتى که بر اثر آلودگى به شهوات از شما قطع شده، به شما بازگردد، ولى شهوت پرستانى که در امواج گناهان غرق هستند، مى‏ خواهند شما از طریق سعادت به کلى منحرف شوید [و همانند آنها از فرق تا قدم آلوده انواع گناهان گردید])؛ «وَ اللَّهُ یُرِیدُ اَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ اَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیماً».

این آیات در حقیقت به افرادى که در عصر و زمان ما نیز به قوانین مذهبى مخصوصا در زمینه مسائل جنسى ایراد مى‏ کنند، پاسخ مى‏ گوید، که این آزادی هاى بى‏ قید و شرط سرابى بیش نیست، و نتیجه آن انحراف عظیم از مسیر خوشبختى و تکامل‏ انسانى و گرفتار شدن در بیراهه ها و پرتگاه ها است که نمونه‏ هاى زیادى از آن را با چشم خودمان به شکل متلاشى شدن خانواده ‏ها، انواع جنایات جنسى، فرزندان نامشروع جنایت پیشه [که برفرض پدر او هم مشخص باشد اما در کانون خانواده ای توام با مهر و محبت رشد نکرده و انواع انحرافات اجتماعی در او به وجود آمده است] و انواع بیماری هاى آمیزشى و ناراحتى‏ هاى روانى، [و هزاران فساد دیگر] مشاهده مى کنیم.(9)

ضمن اینکه آزادی روابط زنان و مردان نتیجه ای جز بی بندوباری و تحقیر زن و تبدیل او به ابزاری برای شهوت رانی و شهوت پرستی و همچنین دور شدن جوانان از اهداف مهمتری مثل پیشرفت علمی و فرهنگی ندارد.

سقوط شخصیت زن تا سرحد یک عروسک یا یک کالاى بى ارزش

مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند، و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى کنند و بى بندوبارى در آمیزش آنها حکمفرما است، کم کارى، عقب افتادگى، و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است.(10)

مساله «ابتذال زن» و «سقوط شخصیت او» در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است که نیازى به ارقام و آمار ندارد، هنگامى که جامعه[با ادعای آزادی] زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمایى افزونتر از او دارد، و هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسی اش وسیله تبلیغ کالاها و دکور اتاق هاى انتظار، و عاملى براى جلب جهانگردان و سیاحان و مانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعه‏ اى شخصیت زن تا سر حد یک عروسک، یا یک کالاى بى ارزش سقوط مى‏ کند، و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى‏ شود، و تنها افتخار او جوانى و زیبایى و خودنمائی اش مى‏ شود.(11)

ثالثا: فرض کنیم که هویت فرزندان نامشروع به صورت قطعی مشخص شود و بیماری ها و آثار نامطلوب روابط جنسی برداشته شود، باز هم مشکلات فرزندان متولد شده از این روابط، پابرجاست. چرا که با وجود روابط بی قید و شرط زنان و مردان، هرگز یک بستر مناسب و کانون گرم خانوادگی برای رشد و تربیت فرزندان تشکیل نخواهد شد و همچنان «بحران هویت» - حتی با مشخص شدن پدر و مادر فرزند - وجود دارد. زیرا فرزند حاصل از چنین روابطی پدر و مادر را در کنار هم و در محیطی با صفا و صمیمیت مشاهده نمی کند تا به آنها تکیه کند و خود را فاقد پدر و مادری دلسوز می بیند.

انسان های امروزی بدتر از جاهلیت فرزندان را به قتل می رسانند

همچنین زنان و مردان در روابط آزادی که فقط با هدف شهوترانی انجام شده و از راه ازدواج صورت نمی گیرد، اصلا تمایلی به فرزند ندارند و غالبا قبل از تولد فرزند او را سقط می کنند.

اگر در زمان جاهلیت فرزندان را به هر بهانه ای زنده به گور می کردند با نهایت تاسف این مساله به اشکال دیگرى در جاهلیت‏ قرون اخیر نیز خودنمایى مى‏ کند؛ در شکل آزادى سقط جنین که به صورت قانونى در بسیارى از کشورهاى به اصطلاح متمدن رواج یافته اگر عرب جاهلى بعد از تولد نوزادان را مى‏ کشت، انسان هاى متمدن عصر ما آن را در شکم مادر مى‏ کشند.(12)

اکنون بیایید فکر فکر کنیم، آیا آن محدودیت آمیخته با رستگاری و افتخار براى ما بهتر است، یا این آزادى و بى بندوبارى توام با آلودگى و نکبت و انحطاط؟!

پی نوشت:

(1). اصول الفقه الاسلامى، محمّد ابو زهره، دار الفکر العربى، القاهرة، بی تا، ص 323.

(2). مضمون این جمله، در روایات فراوانى آمده است. به کتاب وسائل الشّیعه، ج 17، ابواب الاشربة المحرّمة، باب 15 مراجعه کنید.

(3). توضیح این نکته لازم است که وجود إسکار براى نوع مردم شرط است نه فرد خاص، یا حالت خاصّى، بنابراین اگر شخصى بر اثر اعتیاد به شراب و استفاده فراوان، دیگر مست نمى‏ شود، شراب براى او نیز حرام است، چون این شراب براى نوع مردم مست‏ کننده است؛ اگر چه براى این شخص بنا به عللى سکرآور نیست.

(4). براى اطّلاع از روایات غسل جمعه و فلسفه آن، به وسائل الشّیعه، جلد 2، ابواب الاغسال المسنونه، باب 6 و 7، مراجعه کنید.

(5). سؤال: اگر در موردى شک کنیم که فلان چیز حکمت حکم است یا علّت آن، مقتضاى ادلّه شرع چیست؟ پاسخ این است که باید قدر متیقّن که همان حکمت است گرفته شود، علاوه بر این که غالب علل شرع، از قبیل حکمت است، نه علّت.

(6). بررسى طرق فرار از ربا، مکارم شیرازى، ناصر، ‏مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1385 ه. ش‏، چاپ اول‏، ص 78-79.

(7). دائرة المعارف فقه مقارن‏، مکارم شیرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، 1427 ه. ق‏، چاپ اول، ج ‏1، ص 418.

(8). زن در آئینه جلال و جمال، جوادی آملی، عبدالله، انتشارات اسراء، قم، 1378، چاپ چهارم، ص 93.

(9). تفسیر نمونه‏، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1374 ه. ش‏، چاپ سى و دوم‏، ج ‏3، ص 353.

(10). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ‏، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1386 ه. ش، چاپ چهارم‏، ص 469.

(11). تفسیر نمونه، همان، ج ‏14، ص 445.

(12). تفسیر نمونه، همان، ج ‏26، ص 178.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر