وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
وبلاگ علمی فرهنگی در زمینه ازدواج، طلاق و خانواده

پیام های کوتاه

۷۶ مطلب با موضوع «مشکلات حوزه ازدواج» ثبت شده است

گروه اجتماعی: آیا کسی که طلاق یا فوت همسرش را تجربه می‌کند باید روزهای آینده زندگی را به تنهایی سپری کند؟ اگر بخواهد ازدواج مجددی داشته باشد، چه بایدها و نبایدهایی را شایسته است مد نظر خویش قرار دهد؟

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا)، خوشبختی و سعادت پس از ازدواج از آرزوهای هر شخصی است که با هزاران رویا لباس سپید عروسی یا کت و شلوار دامادی می‌پوشد و به خانه بخت می‌رود و زندگی مشترک را آغاز می‌کند. اما همیشه این رویا محقق نمی‌شود و افراد به دلایل عدیده‌ای ممکن است از یکدیگر جدا شوند.

زمانی هم ممکن است علیرغم روزهای زیبایی که طرفین در کنار یکدیگر تجربه کرده‌اند، عمر یک کدام از زن یا شوهر به پایان رسیده و فرد تسلیم سرنوشت شده و همسرش را به آغوش خاک می‌سپارد. اما آیا کسی که طلاق یا فوت همسرش را تجربه میکند باید روزهای آینده زندگی را به تنهایی سپری کند؟ اگر بخواهد ازدواج مجددی را داشته باشد، چه بایدها و نبایدهایی را شایسته است مد نظر خویش قرار دهد؟

مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود

حجت‌الاسلام یدالله وحدانی‌نیا معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری خراسان جنوبی در این‌باره گفت: ضرب‌المثلی می‌گوید مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود و این مثال را در ازدواج مجددی که بعد از طلاق صورت می‌گیرد نیز باید مد نظر قرار گیرد.

وی اظهار کرد: خانمی که پس از طلاق می‌خواهد دوباره ازدواج کند باید ببیند اگر در گذشته از روی هوا و هوس تصمیم گرفته این بار عاقلانه و منطبق با ملاک‌های درست تصمیم بگیرد تا انشاءالله دوباره با مشکل مواجه نشود.

معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری خراسان جنوبی ادامه داد: کسی که می‌خواهد مجدد ازدواج کند باید بررسی کند اگر در ازدواج اول مسئله ای چون همکفو بودن را رعایت نکرده این بار حتما با کسی ازدواج کند که هم شأن اوست.

وحدانی‌نیا گفت: صحبت‌هایی که که طرفین قبل از ازدواج می‌کنند باید صحبت هایی باشد که افراد را به تصمیم عاقلانه برای ادامه زندگی رهنمون سازد و در یک کلام خود را به دیگر معرفی کند نه اینکه از خود تعریف کند.

احتیاط آری، وسواس نه

وی اظهار کرد: کسی که بعد از طلاق یا فوت همسر می خواهد ازدواج کند باید احتیاط را داشته باشد تا به قول معروف از چاله به چاه نیفتد اما توصیه همیشگی ما این است که اینگونه افراد از وسواس خودداری کنند.

معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری خراسان جنوبی یادآور شد: یکی از فاکتورهایی که افراد برای ازدواج مجدد باید مراعات کنند تعیین وضعیت فرزندانشان است و اینکه آیا همسر آینده حاضر است فرزندانی که از ازدواج گذشته دارد را بپذیرد.

حسین فرازی مدیر عامل بنیاد صیانت از نهاد خانواده در این زمینه گفت: برخی از بایدها و نبایدها مربوط به شرع و قانون است از جمله اینکه زن بعد از طلاق یا فوت همسر باید عده نگه دارد و سپس ازدواج کند اما برخی از بایدها و نبایدها عرفی هستند.

وی اظهارکرد: یکی از مسائل مهم بعد از فوت همسر این است که بتوان فرزندان را با شرایط جدید تطبیق داد چون در هر حال فرزندان در گذشته در خانواده‌ای آرام که پدر و مادر آنجا حضور داشته‌اند زندگی کرده اما الان باید زندگی بدون پدر یا مادر را تجربه کند.

مدیر عامل بنیاد صیانت از نهاد خانواده بیان کرد: اما فرزندان طلاق چون دعوا و جنجال والدین را قبلا در خانه دیده‌اند تا حدی پذیرش جدایی والدین از یکدیگر را دارند و در هر صورت تطبیق فرزندان با زندگی جدید بسیار حائز اهمیت است.

به خاطر مشکلات فعلی تن به ازدواج ندهیم/ ازدواج درمانگاه نیست

فرازی ادامه داد: یکی از مسائلی که بانوان بعد از جدایی از همسر باید به آن توجه داشته باشند این است که تحت هیچ شرایطی به عنوان همسر دوم وارد زندگی دیگران نشوند چرا که درگیر مشکلات عدیده‌ای خواهند شد.

وی گفت: نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که بدانیم ازدواج درمانگاه نیست و صرفا به خاطر مشکلاتی که به سبب فوت و طلاق از همسر با آن مواجه شده‌ایم تصمیم به ازدواج نگیریم چرا که ازدواج به سبب رفع مشکلات گذشته آسیب‌هایی را به همراه دارد.

مدیر عامل بنیاد صیانت از نهاد خانواده یادآور شد: از طرف دیگر اگر زندگی جدیدی تشکیل دادیم هیچ‌گاه نگذاریم اثرات خاطرات بد گذشته در زندگی جدید ما تأثیر بگذارد و اگر در گذشته خود را حق مطلق می‌دانستیم به اشتباه خود پی‌ببریم.

رضا دستجردی معاون فرهنگی ـ دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند نیز در این‌باره گفت: ازدواج یک قرارداد دائمی برای زندگی مشترک است و از این رو چه در ازدواج اول و چه ازدواج‌هایی که بعد از طلاق یا فوت همسر انجام می‌شود باید طرفین از یکدیگر شناخت کافی داشته باشند.

ضرورت بررسی عوامل شکست ازدواج گذشته

وی اظهار کرد: اگر کسی در زندگی مشترک دچار شکستی می‌شود باید بررسی کند عوامل شکست او چه بوده و سپس برای ازدواج مجدد تصمیم بگیرد تا انشاء الله زندگی آرام و موفقی را داشته باشد که این نکته بسیار حائز اهمیت است.

معاون فرهنگی ـ دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند یادآور شد: یکی از نکاتی که در ازدواج مجدد باید مد نظر قرار گیرد تکلیف فرزندان ازدواج قبلی است که طرفین حتما باید قبل از ازدواج در این زمینه به تفاهم برسند.

دستجردی با اشاره به اینکه اگر طرفین تجربه پدر یا مادر شدن را قبلا داشته باشند یکدیگر را درک خواهند کرد، یادآور شد: البته قاعده‌ای قطعی به لحاظ روانشناسی وجود ندارد که اگر کسی فرزندی دارد اگر با فردی که او نیز فرزند دارد ازدواج کند موفق تر خواهد بود.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۹:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگر این سوال را از یک پزشک یا بیولوژیست بپرسید، جواب می شنوید: برای دختران 23 تا 26 و برای پسران 27 تا 29. سنی که بدن فرد، بهترین امکان باروری را دارد.

اگر این سوال را از یک کارشناس مذهبی بپرسید، احتمال پاسخ می دهد: هر چه نزدیک تر به زمان بلوغ.

اما پاسخ روانشناس ها معمولا متفاوت است و حساب و کتاب دیگری دارد. آنها سن بلوغ عقلی  و اجتماعی و اقتصادی  را ملاک ازدواج می گیرند. بلوغ عقلی به معنی توانمندی لازم برای داشتن استقلال فکری، انتخاب درست، تصمیم گیری صحیح و به موقع و پذیرفتن مسئولیت تصمیمات است. چنین بلوغی کمک می کند اداره امور خانواده، همسر و فرزندان تسهیل شود. بلوغ اجتماعی به معنی کسب کردن هویت اجتماعی است. یعنی بدانید چه کاره هستید، دنبال چه هستید و به کجا می روید. بلوغ اقتصادی هم یعنی دخل و خرج تان با هم بخواند و بلدباشید پول تان را درست خرج کنید و به اندازه درآمدتان هزینه کنید. فکر اقتصادی داشته باشید و نان خور پدر و مادرتان نباشید.

کی به ازدواج فکر کنیم؟

معمولا دخترها و پسرها از اوایل سن 15 و 17 سالگی به یک ثبات فکری نسبی می رسند که بر همین اساس می توانند در مورد ازدواج فکر  کنند. البته تنها فکر کنند اما تا زمانی که به ثبات کافی درباره ازدواج برسند، هنوز زمان زیادی باقی است. آنها باید وارد اجتماع شوند، هویت اجتماعی خود را پیدا کنند. به استقلال فکری و اقتصادی از خانواده پدری شان برسند (به ویژه استقلال اقتصادی درباره پسران اهمیت دارد) و بعد اقدام به ازدواج کنند. این شرایط با توجه به فرهنگ منطقه، در سنین مختلفی به دست می آید. برای مثال در جامعه شهری در برخی خانواده ها اتمام دوره دبیرستان و گرفتن مدرک دیپلم را پایان تحصیلات فرزندشان در نظر می گیرند در حالی که در برخی خانواده های دیگر مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد حداقل تحصیلات برای فرزندشان است و بالطبع سن ازدواج در خانواده دوم بالاتر خواهد بود که نمی توان این اتفاق را نامعقول در نظر گرفت.

ازدواج در سن کم

اما آیا ازدواج در سنین پایین تر  می تواند با شکست و طلاق بیشتری همراه باشد؟ متاسفانه جواب مثبت است و در 60 و 70 درصد موارد به دلیل ناپختگی هیجانی این اتفاق می افتد. زیرا برخی هوس ها به پای عشق و علاقه گذاشته می شود و ازدواجی که بر این اساس شکل گرفته پایان خوشی در انتظارش نخواهد بود.

بیایید ساده تر صحبت کنیم. به نظر شما در اجتماعی مانند شهر تهران، سن ازدواج یک خانم و آقای تحصیلکرده چقدر می تواند باشد؟ یک مرد حوالی سن 32 تا 35 و یک خانم با سن 25 تا 26 در سن مناسب و طبیعی ازدواج قرار دارند، اما تنها از نظر مساله درک تفاهم بین زوج نباید به سن ازدواج دقت کنیم بلکه مسائل بیولوژیک و زیست شناسی هم در سن ازدواج اهمیت زیادی دارد. برای مثال از لحاظ علمی سنین باروری در یک خانم بین 23 تا 32 سال است که باروری را در این سنین بی خطر می کند. البته مواردی هم وجود دارد که زنی با 42 یا 50 سال بارداری موفقی داشته اما مقصود از ذکر کردن سن باروری میانگین سن باروری سالم در خانم هاست. البته این نکته را هم باید اضافه کرد که در این مورد سن مرد چندان دخالت ندارد و باعث خطر در باروری نمی شود چه بسا مردی در 70 سالگی هم می تواند صاحب فرزندی سالم شود.

پس کی ازدواج کنیم؟

سن مناسب ازدواج، تلفیقی از همه این موارد است. رسیدن به بلوغ جسمی، رسیدن به بلوغ فکری، اجتماعی و استقلال اقتصادی با در نظر گرفتن اهمیت سنین باروری.

در مورد سن ازدواج قانونی به نام 3 و 7 وجود دارد که بر این اساس یک مرد می تواند 7 سال از یک زن بزرگ تر باشد که اگر این تفاوت در مواردی 3 سال کمتر از 7 سال یا 3 سال بیشتر از 7 سال باشد هم ایرادی ندارد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۱:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هنگام دعوا با همسرتان،کارهایی از قبیل برچسب‌زدن، قطع‌کردن صحبت طرف مقابل، قهرکردن، توجه به چیز دیگر، قضاوت، سرزنش‌کردن، حرف‌های نیش‌دار ممنوع است؛ زیرا همگی مانع برقراری ارتباط مؤثر میان ما و همسرمان خواهد شد.

هدی ارحامی در پنجره مهرخانه نوشت:

تصویری که اکثر ما قبل از ازدواج از زندگی مشترک داریم، حکایت این شعر معروف "همه‌چی آرومه” است. فکر می‌کنیم همیشه صلح‌وصفا در رابطه برقرار است و هیچ‌گاه دعوا نمی‌کنیم، اما زمانی‌که با حقیقت ازدواج روبه‌رو شده و مجبور می‌شویم تا در مورد هر مسئله‌ای با همسرمان صحبت ‌کرده و به اختلاف‌نظر برخورد می‌کنیم، آن تصویر فانتزی و رؤیایی، به یک‌بار فروریخته و ما با انبوهی از سؤالات روبه‌رو می‌شویم.

واقعیت این است که زندگی مشترک به‌دلیل رابطه زیادی که زن و مرد با یکدیگر دارند، می‌تواند بستر بحث‌ها و اختلافات جدی شود؛ اختلافاتی که اگر حل نشود، موجب دلسردی ما شده و رابطه زناشویی آسیب‌پذیر می‌شود و هنر ما در چگونه صحبت‌کردن در مورد این اختلافات است.

گاه ما به اشتباه تصور می‌کنیم که اگر در زندگی بحث و اختلاف‌نظری پیش بیاید، یعنی زندگی ما دچار مشکل است و به‌همین‌علت سعی می‌کنیم تا از بحث دوری کنیم. غافل از این‌که زمانی‌که در زندگی بحث نباشد، به معنای این است که زن و مرد از هم فاصله گرفته و کاری به کار یکدیگر ندارند و یا یکی از زوجین به‌قدری همه مسایل را در خودش می‌ریزد که دیر یا زود منفجر شده و یک آسیب جدی به رابطه وارد خواهد شد.

از سوی دیگر زمانی‌که ما سر کوچک‌ترین مسایل با یکدیگر بحث کرده و هر موضوع کوچک و پیش‌پا افتاده‌ای زمینه بحث در خانواده می‌شود نیز به معنای مشکل در رابطه میان ما و همسرمان است و نشان‌دهنده عدم سازگاری ما در رابطه خواهد بود.

در این یادداشت سعی خواهد شد تا مهارت‌های موردنیاز برای یک دعوای خوب آموزش داده شود.

یکی از مهارت‌های اصلی برای صحبت با همسرمان در زمان اختلاف‌نظر، خوب گوش‌کردن است. گوش‌کردن به‌معنای توجه دقیق به طرف مقابل بدون قضاوت در مورد صحبت‌های او است. در گوش‌دادن فعال، تلاش بر درک طرف مقابل است. شما تمامی صحبت‌های او را گوش کرده و سپس هرآن‌چه از این مکالمه را متوجه شده‌اید، به او بازمی‌گردانید. در حین گوش‌دادن کارهایی از قبیل برچسب‌زدن، قطع‌کردن صحبت طرف مقابل، قهرکردن، توجه به چیز دیگر، قضاوت، سرزنش‌کردن، حرف‌های نیش‌دار ممنوع است؛ زیرا همگی مانع برقراری ارتباط مؤثر میان ما و همسرمان خواهد شد. زمانی‌که همسرتان مشغول صحبت است، در چشمانش نگاه کنید و با تکان‌دادن سر یا استفاده از جملاتی نظیر "ادامه ‌بده”، به او نشان دهید که به حرف‌هایش گوش می‌کنید.

زمانی‌که شما به‌دقت به صحبت‌های همسرتان گوش می‌کنید، مشکل به‌طور دقیق شناسایی و مشخص خواهد شد تا در مرحله بعد بتوان در مورد راه‌حل‌های احتمالی صحبت کرد.

اما در این فرآیند مسئله مهم‌تری نیز باید مدنظر قرار گیرد و آن چگونگی صحبت در مورد مشکل است. زمانی‌که یکی از طرفین قصد صحبت دارد، باید از چندین عمل که مخل صحبت مفید است، اجتناب کند؛ صحبت در مورد گذشته، صحبت‌کردن در مورد چندین مسئله با هم، تعمیم مشکلات و استفاده از عباراتی نظیر همیشه، هیچ‌وقت خط قرمزهای مکالمه مفید و سودمند است.

به‌خاطر داشته باشید صحبت‌های شما زمانی مفید خواهد بود که مسئولیت احساسات خود را بپذیرید. این بدان معناست که به‌جای استفاده از عباراتی مثل "تو اعصاب مرا خورد می‌کنی”، از احساسات خود سخن‌گفته و بگوییم "من عصبانی هستم”. زمانی‌که طرف مقابل را مسئول حال بد خود می‌دانیم، واکنش طبیعی او به سخنان ما مقابله‌به‌مثل و دفاع از خود است و هیچ‌گاه حاضر به شنیدن صحبت‌های ما نخواهد شد.

از احساسات خود صحبت‌کرده و بگویید چه‌چیزی شما را ناراحت می‌کند و حال همسر شما چه‌ تغییری باید بکند: "من از این‌که شب‌ها دیر به ‌خانه می‌آیی، ناراحتم. می‌شود شب‌ها زودتر به خانه بیایی؟”؛ در این مکالمه ما بدون این‌که کسی را مقصر جلوه دهیم، از احساساتمان صحبت‌کرده و به همسرمان می‌گوییم چه‌تغییراتی باید صورت بگیرد.

مهارت دیگر، مهارت همدلی است. در این مهارت، شما خود را به‌جای همسرتان گذاشته و از دید او به مسایل نگاه می‌کنید. همدلی‌کردن و توانایی نگاه به مشکلات از دید طرف مقابل، یک مهارت اساسی برای حل اختلافات است. تا زمانی‌که از دید خود به مشکل نگاه کنیم، حق به جانب خواهیم بود و امکان تغییر بسیار کم است، اما داشتن این توانایی فوق‌العاده به ما این امکان را می‌دهد تا مشکل را از دریچه چشم طرف مقابل نگاه کرده و حال می‌توان به او حق داد.

برای تمرین همدلی کافیست تا در زمان بروز اختلاف کمی فکر کرده و بتوانید حدود ۵ دقیقه از دید همسرتان در مورد مشکل صحبت کنید. آن‌گاه می‌توان بهتر در مورد این مشکل صحبت کرد؛ زیرا شما قادر هستید تا از دو جنبه به مشکل نگاه کرده و آن را ارزیابی کنید. کافیست تا بدون قضاوت کمی با خود فکر کنید و بگویید همسر من در این بحث چه‌چیزی را می‌خواهد به من بگوید؟ چه احساسی دارد؟ آن‌گاه می‌توانید وارد دنیای درونی او شده و او را درک کنید.

حال زمان آن رسیده تا راه‌حل‌های احتمالی برای حل اختلاف مورد ارزیابی قرار بگیرد. در این قسمت تمامی راه‌حل‌های موجود را بررسی کنید و سود و زیان هرکدام را مشخص کنید. سراغ راه‌حل‌های تکراری همیشگی نروید. ذهن خود را آزاد بگذارید تا تمامی راه‌حل‌ها را بررسی کند. حتی می‌توانید با کمک همسرتان تمامی راه‌حل‌ها را نوشته و در انتها راه‌حلی که تا حدودی مورد رضایت هر دوی شماست و احساس می‌کنید که با انتخاب آن، هر دو در این بحث برنده شده‌اید را انتخاب کنید.

کافیست برای یکدیگر وقت بگذارید و هر دو مهارت‌های ذکرشده را تمرین کنید. برای شروع بهتر است در این صحبت‌ها در مورد احساسات و برنامه‌ها و آرزوهای خود صحبت کنید و زمانی‌که احساس کردید مهارت‌های گوش‌کردن و صحبت‌کردن و همدلی را به‌طور کامل فراگرفته‌اید، سراغ حل‌وفصل اختلافات بروید.

فراموش نکنید که حتی در بهترین زندگی‌ها نیز بحث و اختلاف‌نظر پیش می‌آید و تفاوت زندگی‌های تنش‌زا و آرام، در چگونگی حل مشکلات است.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۱ آذر ۹۴ ، ۰۹:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حس محبت و دوست‌داشتن یک ودیعه الهی است که در وجود همه انسان‌ها قرار داده‌شده است. هر کسی بنا بر نوع شخصیتش، این حس را به‌گونه‌ای متفاوت بروز می‌دهد. در زندگی همه، بارها پیش ‌آمده است که از خودشان‌ بپرسند: آیا همسرم یا نامزدم مرا واقعاً دوست دارد؟ اما رسیدن به پاسخ این سؤال، معمولاً برای زنان دشوار است؛ چون اخلاقیات مردان و بروز احساسات درونی‌شان در بیشتر مواقع با زنان متفاوت است و به‌تبع نشانه‌های دوست‌داشتن و ابراز علاقه برای مردان، شباهتی به روش‌های زنان ندارد.

در این بین ساختار وجودی مردها هم طوری طراحی نشده است که لحظه‌لحظه و به صورت زبانی به همسرشان ابراز علاقه کنند. هرچند ممکن است تعداد اندکی از مردها باشند که با شناخت روحیات زنانه، این نیاز را حس کرده باشند و درصدد برآوردن آن باشند، اما اکثر مردها بیش از آن‌که به‌طور مستقیم به همسرشان ابراز علاقه کنند، در پشت کارها و مقرراتی که برای خود دارند، ایستاده‌اند و آن‌ها را راهی برای بیان احساساتشان می‌دانند. به‌عنوان‌مثال برخی مردان با کار کردن شبانه‌روزی و تلاش برای تأمین رفاه خانواده خود، این تصور را دارند که به دلیل دوست‌داشتن همسر و زندگی‌شان، این حجم کاری را پذیرفته‌اند و گمان می‌کنند همسرشان باید این معادله مردانه را به سادگی حل کند، اما برعکس خانم تصورش از تا دیروقت سرکاربودن همسرش؛ بی‌تفاوتی و بی‌علاقگی او خواهد بود. پس واضح است که در این میان باید گفت‌وگویی صورت بگیرد تا برای هر دو طرف زن‌ومرد یک شناخت نسبی ایجاد شود.

اگر دوست دارید به شوهرتان بگویید که به شما ابراز محبت کند بهتر است پیشنهادهای ما را مطالعه کنید:

گام اول

لازم است در ابتدا همسرتان را خوب بشناسید. البته اگر در دوران نامزدی هستید و یا تازه ازدواج کرده‌اید، در شناخت روحیات همسرتان عجله به خرج ندهید. همان‌طور که در بالا هم اشاره کردیم، بسیاری از مردها به‌وسیله رفتارشان ابراز علاقه می‌کنند.

1.اگر همسرتان یک مرد زحمت‌کش است و برای آسایش شما بیش‌ازحد توانش زحمت می‌کشد؛

2. اگر شما همیشه برای همسرتان در اولویت هستید و در اوقات فراغتش به جای دیدن برنامه‌های ورزشی یا خواندن روزنامه سعی می‌کند کنار شما بنشیند و به حرف‌های شما گوش دهد؛

3. اگر به محض کمک‌خواستن حتی در امور ساده خانه مثل بازکردن در شیشه مربا با حوصله و مهربانی به شما کمک می‌کند؛

4.اگر برای احترام به نظرات شما نوع لباس پوشیدنش را تغییر می‌دهد و آن‌طور که شما دوست دارید لباس می‌پوشد؛

5.اگر رازهایش را برای شما می‌گوید و به شما اعتماد دارد؛

مطمئن باشید که همسرتان شما را به معنای واقعی «دوست دارد».

اما شاید همسر شما با دارابودن تمام پارامترهای بیان‌شده این مسئله را نداند که می‌تواند در کنار همه آن توجهات که برای شما مفهوم دوست‌داشتن ندارد، یک جمله محبت‌آمیز با چاشنی دوستت دارم بگوید. اینجاست که گفت‌وگو ضروری خواهد شد.

در یک فرصت مناسب همه خصوصیات خوب همسرتان را برایش بگویید. این‌که به حرف‌های شما گوش می‌دهد، در کارهای خانه به شما کمک می‌کند و برای شما و زندگی‌اش تلاش می‌کند و… و در پایان همه این‌ها بگویید: شما همه این تلاش‌ها و محبت‌های او را می‌بینید و متوجه می‌شوید، اما ساختار وجودی‌تان به‌گونه‌ای است که یک جمله محبت‌آمیز طور دیگری قلبتان را تسخیر می‌کند.

گام دوم

گاهی هرچقدر هم که از رفتارهای نامزدتان متوجه شوید که دوستتان دارد، اما باز هم احتیاج دارید به یک جمله «دوستت دارم». این یک حس طبیعی است که از زنانگی‌های شما نشئت گرفته است، اما نباید برای شنیدن این نوع جملات محبت‌آمیز در دوران نامزدی و یا اوایل زندگی‌تان عجله داشته باشید. نباید به‌طور یک‌دفعه و ناگهانی از همسرتان بخواهید که به شما جملات عاشقانه و محبت‌آمیز بگوید. تجربه ثابت کرده است که مردها در برابر درخواست‌هایی که در مورد آن‌ها زمینه ذهنی نداشته باشند، برخورد تدافعی می‌کنند. پس سعی کنید این مسئله را به مرور و با راه‌حل‌های مختلف به آن‌ها بیان کنید.

ابراز علاقه در قالب جملات برای بعضی از مردها دشوارترین کار دنیاست. شاید آن‌ها این‌گونه جملات را لوس و بی‌معنی بدانند. اگر در طی صحبت‌هایی که با همسرتان داشتید متوجه شدید که برای او خیلی دشوار است به شما بگوید دوستت دارد، یا این چیزها را بچه‌بازی یا لوس‌بازی می‌داند، بهتر است کمی به او فرصت دهید و به جملات مترادف بسنده کنید تا کم‌کم ذهن همسرتان آمده ابراز عشق و جمله دوستت دارم بشود.

به‌عنوان مثال اگر او به شما بگوید: قربانت بروم، عزیزم، فدای تو و جملاتی از این قبیل مطمئن باشید که با صبوری "دوستت دارم” را هم از او خواهید شنید. هرچند که بسیاری از زنان با شنیدن همین جملات مترادف هم ذوق می‌کنند و راضی می‌شوند.

زندگی را به صرف یک جمله خاص بر خود و همسرتان سخت نکنید.

گام سوم

از خودتان شروع کنید. اگر در دوران نامزدی هستید، سعی کنید روزانه چندبار به همسرتان جملات محبت‌آمیز بگویید. شما با این روش برای او «الگوسازی» می‌کنید. به این معنی که غیرمستقیم به او بیان می‌کنید که گفتن این جمله‌ها را دوست دارید. الگوسازی در رفتار اکثر مردان تأثیر مثبتی دارد. فرستادن پیامک با جمله‌های محبت‌آمیز هم می‌تواند در این مسیر به شما کمک کند.

گام چهارم

به او هدیه‌های هدفمند بدهید؛ بسیاری از کتاب‌ها هستند که به مسئله رفتارهای زناشویی پرداخته‌اند و راهکار‌های خوبی ارایه داده‌اند. نمونه‌هایی از این کتاب‌ها را تهیه کنید و هر بار یکی را بر حسب مناسبت‌های مختلف به همسرتان هدیه بدهید. مطمئن باشید که با مطالعه کتاب‌ها، بهبود چشم‌گیری در روند ارتباطی بین شما به‌وجود خواهد آمد.

گام پنجم

آخرین گام، مرحله تقاضای زبانی است. اگر از تمام شیوه‌های قبل کمک گرفتید، اما هنوز آن‌طور که می‌خواهید همسرتان به شما ابراز احساسات نمی‌کند، بهتر است در یک شرایط مناسب، وقتی که او حسابی حالش خوب است، با او صحبت کنید. برای بیان خواسته‌تان یک راست به سراغ اصل مطلب نروید. سعی کنید اول خودتان همان جملات احساسی و محبت‌آمیز را به کار ببرید و بعد با لحنی مناسب به همسرتان بگویید که شما هم نیازمند چنین جملاتی از سوی او هستید.

توجه داشته باشید که در هنگام بیان تقاضایتان لحن صحبت شما نباید شِکوه‌آمیز و بصورت ایرادگرفتن از همسرتان باشد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۰۱ آذر ۹۴ ، ۰۹:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلامانه : متخصصان علم ژنتیک معتقدند با جلوگیری از ازدواج‏های فامیلی می‌توان از بروز بیش از 50 درصد معلولیت‏ها پیشگیری کرد. از طرفی این نوع ازدواج در بین جوامع شرقی بویژه خاورمیانه، جنوب و جنوب شرقی آسیا رواج دارد. این موضوع به چالشی اجتماعی در برخی از این کشورها بدل شده است.

 روزنامه ایران در ادامه نوشت: آیا مختصات اجتماعی کشور ما اجازه مهار موج ازدواج های فامیلی را می‏دهد؟ برای پاسخ به این سؤالات جامعه شناختی گفت‌و‌گویی با حسین عبدالملکی جامعه‌شناس انجام داده‌ایم به این امید که از گذر اندیشه جمعی به پاسخی روشن برای این چالش دست یابیم.

با وجود هشدارهای پزشکی هنوز گرایش به ازدواج فامیلی در جامعه ما بالاست. علت چیست؟

ازدواج فامیلی در بستری از روابط اجتماعی و در قالبی شکل یافته و با برخی ویژگی‏های فرهنگی به آن معنا بخشیده می‏شود. بنابراین، برای درک چند و چون ازدواج فامیلی در ایران و نیز چرایی ازدیاد آن، باید به مداقه در عرصه روابط اجتماعی موجود در کشور و ملاحظات اجتماعی مربوط به آن، به‏عنوان بستر شکل دهنده و به ابعاد و ویژگی‏های فرهنگی که به آن معنا می‏بخشند، بپردازیم.

به طورکلی الگوهای مختلفی در نحوه گزینش همسر در جوامع گوناگون وجود دارد. ازدواج فامیلی یا خویشاوندی گونه‏ای دیرپا از ازدواج است که آن را ذیل الگوی درون همسری (انتخاب همسر از درون گروه، قشر یا منطقه جغرافیایی خاص) طبقه‌بندی می‏کنند. این نوع ازدواج به‏سبب محدودیت در ارتباطات و کوچک بودن شبکه‏های اجتماعی، قدرت شبکه‏های خویشاوندی، حفظ محدوده خانوادگی و قبیله‏ای، کسب حمایت اجتماعی طایفه و قبیله، برخی ملاحظات اقتصادی مانند حفظ مال و اموال موروثی، حفظ سرمایه وکسب و پیشه پدری و همچنین برخی ملاحظات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دیگر که از جامعه‏ای تا جامعه دیگر متفاوت است، درگذشته رواج داشته است که با ایجاد تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، افزایش ارتباطات، گسترش مناسبات اجتماعی، تنوع‌یابی علایق و نگرش‏ها بتدریج از رواج آن –البته با شدت و ضعف‏های متفاوت- کاسته شده است.

اما مسأله اینجاست که با وجود تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هنوز هم ازدواج فامیلی سهم مهمی در نوع همسرگزینی در جامعه ایرانی دارد که البته این امر تا حدی در کشورهای منطقه خاورمیانه، جنوب و جنوب شرقی آسیا دیده می‏شود. یکی از مؤلفه های مهم در این زمینه شبکه‏های خویشاوندی است. از دیرباز شبکه خویشاوندی نقش مهمی را در کلیت زندگی هر یک از افراد جامعه بازی می‏کرد که در جامعه ما با وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی فراوان و تسریع روزافزون آنها به‏علت شکل‏ نگرفتن ساخت‏های قدرتمند جایگزین، هنوز هم جایگاه شبکه‏های خویشاوندی در بسیاری موارد و آن هم بیشتر در شهرهای کوچک و روستاها حفظ شده است که خود در حفظ جایگاه الگوی ازدواج فامیلی نقش مهمی را ایفا می‏کند. از سوی دیگر، با توجه به جایگاه مهم شبکه خویشاوندی در مناسبات اجتماعی بویژه در شهرهای کوچک و روستاها طبعاً ازدواج فامیلی امکان جلب حمایت اجتماعی خویشاوندان را نیز به همراه دارد. همچنین، فراوانی قابل توجه الگوی ازدواج فامیلی می‏تواند ناشی از پایین بودن اعتماد اجتماعی به‏عنوان یکی از مهم‏ترین مؤلفه‏های سرمایه اجتماعی در جامعه باشد، چنانکه فرد در گزینش همسر به‏علت اعتماد بیشتر به نزدیکان از یک‏سو و پایین بودن اعتماد اجتماعی به سایر افرادی که در دایره همسرگزینی وی قرار می‏گیرند به ازدواج فامیلی یا خویشاوندی روی می‏آورد.

در این میان، ملاحظات و مقوله‌هایی چون استحکام روابط خانوادگی، تقلیل مشکلات و همنوایی در تشریفات و مقدمات ازدواج در بین دو خانواده –که وجود مشکلات اقتصادی و نیز بیکاری یا درآمد پایین برخی جوانان و هزینه‏های سرسام‏آور ازدواج نقش این عامل را برجسته می‏سازد- استحکام بیشتر زندگی به‏دلیل وجود روابط اجتماعی چند وجهی، مکانیزم‏های حمایتی و همگونی‏های ارزشی-فرهنگی و کاهش امکان طلاق از جمله عواملی است که می‏تواند در گزینش الگوی ازدواج فامیلی بسیار مؤثر باشد. البته ملاحظات و ویژگی‏های فرهنگی نیز در بالا بودن درصد ازدواج فامیلی در کشور نقش دارند.

چه دید فرهنگی نسبت به ازدواج فامیلی در جامعه نفوذ دارد؟

از بُعد فرهنگی، وقتی ضرب‏المثل‏ها، آداب و رسوم و باورهای عامیانه جامعه‏ای را مطالعه کنید، به‏صورت خودکار چیزهایی که در جامعه پسندیده یا ناپسند است، مشخص می‏شود. مثل همین که می‏گویند «عقد دخترعمو پسرعمو در آسمان‏ها بسته شده» یا در هنجارهای اجتماعی‌مان می‏بینیم، مثلاً «دختر زیبایی در فامیل وجود دارد، مادربزرگ می‏گوید حیف نیست ما دخترمان را به غریبه بدهیم»، یعنی به دختر مانند یک دارایی نگاه می‏شود. حتی در بسیاری موارد و در نگاه اول، نظر مثبت چندانی مابین دو طرف وجود ندارد، اما به‏علت فشارهای اعمال شده از سوی شبکه خویشاوندی و استمرار آن، ازدواج انجام می‏شود، یا در باوری مرسوم این اعتقاد وجود دارد «تا دختر خودمان در فامیل مانده چرا از غریبه دختر بگیریم».

مقوله‏ای دیگر که در ازدواج فامیلی و میزان گرایش به آن قابل طرح است، مقوله قومیت است. به نحوی که بنابر پژوهش‌های انجام شده از هر 5 ازدواج قوم بلوچ، 4 ازدواج در میان فامیل و خویشاوندان صورت گرفته در حالی که به شکلی کاملاً معکوس در قوم گیلک از هر 5 ازدواج، 4 ازدواج در زمره ازدواج فامیلی یا خویشاوندی قرار نمی‌گیرد. این میزان – سهم ازدواج فامیلی- در میان قوم کرد تقریباً بینابین بوده و 50 درصد ازدواج‌ها را ازدواج فامیلی تشکیل می‌دهد که این دامنه تغییر در میان اقوام خود منبعث از هنجارها و ارزش‌های فرهنگی موجود در هر یک از آنهاست. در واقع، مجموعه این باورها، ارزش‏ها و هنجارها و آداب و رسوم در راه معنابخشی به ازدواج فامیلی نقش مهمی ایفا می‏کنند و در موازات ملاحظات اجتماعی که ذکر شد به‏عنوان مکمل و تعیین کننده‏ای تأثیرگذار در ماندگاری این الگوی همسرگزینی عمل می‏کنند.

حال با توجه به ملاحظات اجتماعی و نیز ابعاد فرهنگی که ذکر شد، ازدواج فامیلی با وجود هشدارهای موجود به‏عنوان یک الگوی همسرگزینی معمول بویژه در مناطق روستایی و شهرهای کوچک رواج دارد که تنها راه کاهش آن، آگاهی بخشی به جامعه به اشکال مختلف و البته با توجه به ملاحظات فرهنگی و اجتماعی آن است.

چرا حرف مشاوران ژنتیک شنیده نمی‌شود؟

ازدواج اساساً امری اجتماعی است. مسأله مهم در این زمینه آن است که ازدواج فامیلی به عنوان یک مسأله چندوجهی درنظر گرفته نمی‏شود، چراکه وجود یک مسأله چند وجهی، راهبردی چندوجهی را برای حل یا تقلیل آن می‏طلبد و یک رویکرد تک‏وجهی مثلاً رویکرد ژنتیک محور نمی‏تواند مسأله‏ای چند وجهی چون رواج ازدواج فامیلی که ابعاد اجتماعی و فرهنگی در آن نقش مهمی را بازی می‏کنند، حل کند.

در این زمینه چه راهکارهایی وجود دارد؟

یکی از راهکارها در این زمینه آن است که مشاورهایی از همان فرهنگ تربیت شوند و با همان زبان با آنها صحبت کنند و با ارزش‏ها و نگرش‏های آن جامعه آشنا باشند.

مسأله دیگر آن است که ملاحظات اجتماعی و ارزش‏ها و هنجارهای تقویت‌کننده ازدواج فامیلی در هر فرهنگ، قوم و منطقه جغرافیایی نسبت به فرهنگ یا منطقه دیگر متفاوت بوده و طبعاً نمی‏توان یک نسخه واحد در راه آگاهی بخشی نسبت به عواقب ازدواج فامیلی در کل کشور پیچید. به‏عبارتی دیگر، مشکل ما این است که در مشاوره، مسأله فرهنگ را در نظر نمی‏گیریم. نحوه آگاهی بخشی به جامعه درباره امتناع از ازدواج فامیلی قطعاً باید در سیستان و بلوچستان، با کرمانشاه و کردستان فرق داشته باشد. ما باید در هر قوم، منطقه جغرافیایی و خرده فرهنگی، اول بفهمیم چرا ازدواج فامیلی انجام می‏شود و چه موارد ارزشی و نگرشی در پشت آن وجود دارد و بعد، دنبال عادی‏سازی آن ارزش‏ها و نگرش‏ها و جایگزین کردن ارزش‏های مؤثر بر الگوی ازدواج مطلوب و آگاهانه به جای آنها باشیم.

موضوع دیگر که باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که صرف آگاهی‏بخشی به جامعه کافی نبوده و باید در راه ملموس کردن و درونی کردن این آگاهی‏ها به نحوی که به یک خودآگاهی اجتماعی تبدیل شود، حرکت کنیم، چراکه در شرایط کنونی نیز تا حدی آگاهی به عواقب ازدواج فامیلی در جامعه وجود دارد، اما از آنجا که به یک خودآگاهی تبدیل نشده و در افراد جامعه درونی نشده است، در تأثیرگذاری بر امتناع از ازدواج فامیلی چندان مؤثر نیست که این امر نیز خود با توجه به بسترهای اجتماعی و با درنظر گرفتن ملاحظات فرهنگی امکان پذیر است.

باید به این نکته نیز اشاره کرد که به موازات آگاهی بخشی نسبت به امتناع از ازدواج فامیلی به‏عنوان یک هنجار منفی باید الگوی ازدواج مطلوب و آگاهانه –البته با توجه به ملاحظات فرهنگی و اجتماعی موجود- به‏عنوان یک هنجار جایگزین مثبت ترویج شود.

به اعتقاد شما در این زمینه باید کار تیمی انجام شود؟

یک مشکل اساسی ما این است که برخلاف کشورهای دیگر در مسائل چندوجهی، تنها از بُعد پزشکی وارد می‏شویم و اگر علوم دیگر هم وارد می‏شوند با سطح پایینی از آنها روبه‌رو هستیم و به مسائل چندوجهی از چند زاویه نگاه نمی‏شود این کار یا تأثیری منفی به همراه خواهد داشت یا حداقل تأثیر مناسبی نخواهد داشت. بنابراین، نه تنها باید در این زمینه کار گروهی انجام شود بلکه بدون انجام کارگروهی نتیجه خاصی حاصل نشده یا سطحی و گذرا خواهد بود.

نقش اعتقادات دینی را در این زمینه چگونه می‌بینید؟

بدون تردید از آنجا که دین و امور مترتب بر آن سهم مهمی از فرهنگ جامعه ما را تشکیل می‏دهد پس مقوله دین ظرفیتی بسیار مهم در زمینه آگاهی بخشی نسبت به ازدواج فامیلی و ترویج یا امتناع از آن ‏دارد. در این زمینه ابتدا باید نگاه دین به ازدواج فامیلی مشخص شود. از سوی دیگر، اگر قرار باشد که امتناع از ازدواج فامیلی و تقلیل میزان آن در جامعه به‏سبب عواقب موجود مدنظر قرار گیرد طبعاً علمای دین می‏توانند با توجه به عمق داشتن باورهای مذهبی و نیز بافت‏های ارزشی در بطن و متن حیات اجتماعی در این زمینه بسیار تأثیرگذار باشند.

شما نیز موافقید که برای کنترل معلولیت‌های ژنتیکی باید ازدواج فامیلی را کنترل کرد؟

این یک فرض پذیرفته شده در علم ژنتیک است که عامل نزدیک به 50 درصد از معلولیت‏ها، ازدواج فامیلی یا خویشاوندی است. از سوی دیگر، بنابر آمارهای موجود، ازدواج‏های فامیلی حدود 40 درصد از ازدواج‏ها در کشور را تشکیل می‏دهند. بنابراین، با کاهش میزان ازدواج فامیلی می‏توان از میزان معلولیت در نسل آینده جامعه کاست. اما باید به این نکته نیز توجه داشت که نباید کلیت مبحث ازدواج فامیلی و ترویج یا امتناع از آن را تنها به کنترل معلولیت‏های ژنتیکی تقلیل داده و ملاحظات اجتماعی و هنجارهای ارزشی- فرهنگی تقویت‌کننده آن را نادیده گرفت و به‏شکلی تک بُعدی و تنها با دید ژنتیک به آن نگریست. نکته دیگر آنکه نباید به‌واسطه تلاش در جهت کاهش میزان ازدواج فامیلی آن را به‏عنوان یک امر ترس‏آور و بسیار منفی طرح کرد، به‏صورتی که مثلاً با انتخاب الگوی ازدواج فامیلی، به‏علت بازنمایی منفی فراوان آن، زوجین دیگر معلول شدن فرزند خود را قطعی دانسته و ضمن دلسرد شدن از زندگی، سراغ مشاوره ژنتیک و سایر راهکارهای پیشگیری از تولد فرزند معلول نرفته و به‏طوری دائمی در اضطراب به دنیا آمدن چنین فرزندی به زندگی خود ادامه دهند.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ازدواج‌هایی که با سبک‌های جدید مانند دوستی‌های خیابانی، اینترنتی و...صورت می‌گیرد؛ همه بر مبنای ارتباط‌هایی است که در اسلام، حرام شمرده شده است و همین ارتباط‌ها سبب به وجود آمدن یک عشق کور در دل فرد می‌شود که فوق‌العاده سطحی و زودگذر است و غالباً هم به طلاق منجر می‌شود.

گروه فرهنگی - اجتماعی برهان؛ طلاق مانند هر پدیده‌ی دیگر اجتماعى داراى ریشه‏هاى مختلفى است که بدون بررسى دقیق آن جلوگیرى از بروز چنین حادثه‏اى امکان‌پذیر نمی‌باشد. لذا قبل از هر چیز باید به سراغ عوامل طلاق برویم تا بتوانیم ریشه‏هاى آن را در جامعه بخشکانیم. در این خصوص گفت‌و‌گویی ترتیب داده‌ایم با خانم «دکتر مریم معین‌الاسلام»، کارشناس امور تربیتی و مباحث زنان که در ادامه می‌خوانید.

از نگاه شما اصلی‌ترین عواملی که سبب بروز طلاق در جامعه‌ی ما می‌شود چیست؟

طلاق یکی از مسائلی است که علت‌های متعددی می‌توان برای آن در نظر گرفت. کارشناسان تا به حال تقریباً حدود 20 علت را برای طلاق مطرح کرده‌اند که بخشی‌ از آن‌ها به مسائل اقتصادی، روانی، اخلاقی و خانوادگی مربوط می‌شوند، اما از بین این 20 عامل 5 عامل مهم‌تر از بقیه است و وقتی پرونده‌های طلاق را بررسی می‌کنیم، درمی‌یابیم که بیشتر طلاق‌ها به این 5 عامل برمی‌گردند.

مهم‌ترین دلایل طلاق:

1. ضعف مهارت‌های ارتباطی؛

 متأسفانه در این زمینه مردم کشور ما بسیار مشکل دارند و در واقع با مهارت‌های زندگی آشنا نیستند.

2. ناهمسانی در انتخاب همسر یا همان کفّیتی که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است؛

متأسفانه در زمان انتخاب همسر به بحث کفّیت، که بسیار جدی در اسلام بر آن تأکید شده است، توجه نمی‌شود.

3. خشونت؛

دلیل دیگر عسر و حرج ناشی از رفتارهای خشن است که البته این مسئله چندان فراگیر نیست، ولی برخی به خاطر رفتارهای خشن همسرشان ناچار به طلاق می‌شوند.

4. اعتیاد؛

5. بدرفتاری‌های عاطفی.

در بررسی عوامل مختلف در افزایش طلاق، این موارد مهم‌ترین عوامل هستند. حال اگر بخواهیم این دلایل را ریزتر کنیم، به عوامل زیادی برمی‌خوریم از جمله:

- توقعات نامحدود زن و مرد

در حال حاضر جوان‌های ما بسیار ایده‌آل‌نگر و بلندپرواز هستند. آن‌ها احساس می‌کنند با ازدواج می‌توانند به تمام آرمان‌ها و آرزوهایشان برسند و مدینه‌ی فاضله‌ای از ازدواج در ذهن خود ترسیم می‌کنند، اما وقتی ازدواج می‌کنند، می‌بینند واقعیت موجودی که با آن مواجه شده‌اند کاملاً با آن چیزی که در ذهنشان تصور می‌کردند تفاوت دارد. در واقع تصوری که جوانان ما از ازدواج دارند با واقعیت ازدواج تفاوت زیادی دارد. لذا این مسئله باعث می‌شود که توقعات نامحدودی پیدا ‌کنند، اما وقتی وارد زندگی می‌شوند و می‌بینند که هیچ کدام از توقعات‌ و رؤیاهایشان تحقق پیدا نمی‌کند، تصور می‌کنند که باید طلاق بگیرند.

- تجمل‌گرایی

تجمل‌پرستی یکی دیگر از عواملی است که سبب ایجاد اختلاف بین زن و شوهر و در نتیجه طلاق می‌شود. اسراف و تبذیر و نبودن قناعت در بین خانواده‌ها عامل بسیاری از مشکلات است. بحث اخلاقی قناعت در خانواده‌ها خصوصاً در نظر جوان‌ها فراموش شده و به جای قناعت، اسراف و تبذیر رواج یافته است. نیازهای کاذب و درخواست‌های غیرواقعی از همسران به بحث طلاق دامن می‌زند.

- دخالت‌های برخی از خانواده‌ها

پدران و مادران برخی عروس‌ها و دامادها متأسفانه از تدبیر لازم برای مواجهه‌ با مشکلات میان فرزندشان و همسرش برخوردار نیستند و نمی‌دانند وقتی دخترشان با همسرش دچار مشکل می‌شود، با دامادشان چگونه برخورد کنند یا وقتی پسرشان با همسرش دچار مشکل می‌شود با عروس‌شان باید چگونه برخورد کنند.

گذشتگان ما در مواجهه‌ با مشکلاتی که فرزندانشان با همسرانشان پیدا می‌کردند، تدابیر بسیار خردمندانه و عاقلانه‌ای داشتند، اما امروزه در بین پدر و مادرها این تدابیر اصلاً وجود ندارد. لذا به محض اینکه کوچک‌ترین اختلافی بین فرزندانشان با همسرانشان ایجاد شود، به جای اینکه راه‌حلی مدبرانه روی این مسائل داشته باشند، برعکس به مشکلات دامن می‌زنند و نمی‌توانند آن‌ها را حل کنند.

در واقع وجود مشکلات طبیعی است. این بزرگ‌ترها هستند که باید مدبرانه با این مشکل برخورد کنند و بنابراین پدر و مادرها باید به صورت جداگانه در این زمینه آموزش ببینند. این مسئله‌ای است که ما از آن غافل شده‌ایم، اما در حقیقت بخش زیادی از طلاق‌ها به همین موضوع برمی‌گردد.

- بی‌اعتنایی زن و مرد نسبت به خواسته‌های یکدیگر

بی‌اعتنایی به مسائل عاطفی و جنسی یکی دیگر از مسائل مهم و دلیل بسیاری از طلاق‌هاست. به هر حال، مرد از همسرش انتظارات خاصی دارد و متقابلاً زن نیز از شوهرش انتظاراتی دارد. متأسفانه مهارت پاسخ‌گویی به انتظارات جنسی و عاطفی در زنان و مردان ما وجود ندارد. از یک سو، محرک‌های موجود در جامعه به نیازهای جنسی دامن می‌زند و از سویی دیگر، همسر پاسخ‌گوی این نیازهای جنسی نیست. همین مسئله سبب می‌شود که اختلاف و درگیری به وجود بیاید و نهایتاً هم به طلاق منجر شود.

- عدم تناسب فرهنگ خانواده‌ها

عدم تناسب فرهنگ خانواده و روحیات زن و مرد به ویژه در ازدواج‌های دانشجویی دیده می‌شود. دانشجویان بعضاً کمترین توجهی به تناسب فرهنگی ندارند و دختر و پسر با فرهنگ‌های کاملاً متفاوت فقط به ازدواج می‌اندیشند، ولی بعداً متوجه عدم تناسب روحیات و مسائل فرهنگی‌شان می‌شوند و این موضوع می‌تواند مشکل‌زا باشد و منجر به طلاق شود.

بحث اخلاقی قناعت در خانواده‌ها خصوصاً در نظر جوان‌ها فراموش شده است. و به جای قناعت اسراف و تبذیر قرار گرفته است. در واقع نیازهای کاذب، درخواست‌های غیرواقعی از همسران، به بحث طلاق دامن می زند.

این‌ها بخشی از عواملی است که به نظر می‌رسد که اگر بخواهیم همه‌ی آن را در یک عامل خلاصه کنیم، به این حقیقت می‌رسیم که متأسفانه ازدواج‌ها بسیار سطحی شده است و انتخاب‌ها بر اساس ظاهر فرد صورت می‌گیرد و بر اساس یک عشق زودگذر و عواطف هیجانی ازواج صورت می‌گیرد. در روایات داریم که این هیجان‌ها فرد را کور و کر می‌کند. آن لحظه اصلاً فرد به این مسئله فکر نمی‌کند که آیا عیب‌های فرد مقابل بعداً برای او مشکل ایجاد می‌کند یا نه؟ در واقع شناخت‌ 2 طرف نسبت به یکدیگر اصلاً عمیق نیست. این مسئله باعث می‌شود به همان میزان که شناخت‌ها سطحی و انتخاب‌ها بی‌پایه و ‌اساس است، زندگی‌ها هم بی‌پایه و ‌اساس شود.

خانم دکتر، شما به یک سری از علل و عوامل اشاره فرمودید که برخی از آن‌ها واقعاً نیاز به آموزش دارد و در واقع کمبود آموزش مهارت‌های خانواده در مراکز آموزشی و به خصوص در دانشگاه‌ها سبب بروز مشکلات بسیاری برای زن و مرد می‌شود، اما عامل دیگری هم وجود دارد و آن کم‌رنگ شدن اعتقادات و به دنبال آن اخلاقیات در جامعه است. به نظر شما، این مسئله چه تأثیری می‌تواند در ناپایداری نهاد خانواده داشته باشد؟

این موضوع یکی از عوامل جدی است که من فراموش کردم به آن اشاره کنم. متأسفانه در جامعه‌ی ما‌ سبک زندگی غربی جایگزین سبک زندگی دینی شده است. در سبک زندگی غربی طلاق به راحتی اتفاق می‌افتد و اگر می‌بینید قبح طلاق از بین رفته به خاطر این است که سبک زندگی اسلامی ما تبدیل به سبک زندگی غربی شده است.

در زندگی غربی طلاق امری کاملاً عادی و معمولی و بدون قباحت است و چون سبک زندگی ما غربی شده است،‌ ذهنیت‌ و سلایق‌ و به دنبال آن، خواسته‌های ما نیز متناسب با این سبک شکل گرفته است. این در حالی است که وقتی زوجین وارد زندگی مشترک می‌شوند، هنوز تا حدودی آن فرهنگ بومی و دینی خودشان را حفظ کرده‌اند و در حالی که بسیاری از مردان همان تصور سنتی و بومی از یک زن در ذهنشان وجود دارد، اکثر دختران سبک زندگی غربی را در پیش گرفته‌اند و لذا یک تعارض جدی بین آن‌ها به وجود می‌آید.

زن طور دیگری فکر می‌کند و متناسب با آن سلایق دیگری دارد، در حالی که مرد ذهنیت و تصویر دیگری از زن در زندگی دارد. سبک زندگی غربی انسان را به سمت فردگرایی، لذت‌گرایی و این رویکرد می‌کشاند که فقط خودت را ببین و با هر چیزی که خواسته‌های تو را محدود می‌کند مقابله کن.

این در حالی است که وقتی زن و مرد وارد زندگی زناشویی می‌شوند، باید فردیت و خیلی از خواسته‌های خود را فدای مصالح زندگی کنند، نه اینکه خواسته‌های فردی خود را جایگزین مصالح زندگی نمایند. متأسفانه این مسئله در بین خانم‌ها بیشتر وجود دارد، زیرا تفکرات فمنیستی واقعاً بر زنان جامعه‌ی ما تأثیرگذار بوده است و آن‌ها با همان ذهنیت وارد زندگی مشترک می‌شوند، در حالی که توقع و انتظار مردان چیزی متفاوت با آن تفکرات است و این تعارض جدی زندگی را از هم می‌پاشد.

عده‌ای نگاه منفی به این قضیه ندارند و یکی از علل افزایش آمار طلاق را بالا رفتن آگاهی‌های زنان از حقوق خودشان می‌دانند و این امر را تا حدودی مثبت تلقی می‌کنند. نظر شما در این زمینه چیست؟

اگر آشنایی به حقوق بدون توجه به اخلاق باشد، به مشکلات موجود دامن می‌زند. اگر ما صرفاً از حقوق حرف بزنیم، ولی مسائل اخلاقی یا موازنه‌ی بین حقوق و تکالیف را که در اسلام مطرح شده است مد نظر نداشته باشیم، بر مشکلاتمان افزوده می‌شود.

در سال‌های نه چندان دور، ازدواج‌ها با دخالت مستقیم خانواده و انجام مراسم خواستگاری صورت می‌گرفت؛ اما امروزه میبینیم که این مسئله نسبت به گذشته کم‌رنگ شده و جای خود را به آشنایی و خواستگاری‌های اینترنتی، خیابانی، دانشجویی و... می‌دهد. آیا از نگاه شما ازدواج هایی که با این سبک‌های مدرن شکل می‌گیرند قابل اطمینان هستند؟

این یک تهدید جدی است، زیرا ازدواج‌هایی که بر اساس روابط اینترنتی و راه‌هایی از این قبیل شکل می‌گیرند بر پایه‌ی شناختی سطحی هستند. بنده چندین پرونده‌ی طلاق را بررسی کرده‌ام که غالباً ازدواج آن‌ها بر مبنای شناخت و احساسات زودگذر و بر مبنای دوستی‌های خیابانی یا اینترنتی و... شکل گرفته بود. در واقع ازدواج آن‌ها بر مبنای ارتباط‌هایی بود که در اسلام هم حلال شمرده نشده است و همین ارتباط‌های حرام سبب شده بود یک عشق کور در دل فرد ایجاد شود که فوق‌العاده سطحی و گذراست.

متاسفانه جوانان کمترین توجهی به تناسب فرهنگی نمیکنند. دختر از یک جای دیگر و پسر از جای دیگر، با فرهنگ های کاملاً متفاوت تنها فقط به ازدواج می‌اندیشند، اما بعد از ازدواج می‌بینند از لحاظ فرهنگی با یکدیگر تناسب ندارند و این می‌تواند مشکل‌زا باشد و منجر به طلاق بشود.

این عشق کور باعث می‌شود که فرد دیگر حقایق را نبیند و شرایطی را ایجاد کند که حتی پدر و مادر نتوانند در مورد این ازدواج نظر بدهند. لذا چون انتخاب‌ها از سبک سنتی به سبک مدرن رفته‌اند، انتخاب‌ها کاملاً‌ سطحی شده‌اند و هر چه انتخاب سطحی‌تر و روبنایی‌تر باشد، زندگی‌ هم به همان میزان متزلزل می‌‌شود.

در دهه‌ی 70 اکثر کارشناسان ریشه‌ی اصلی طلاق در جامعه را دوستی‌های خیابانی می‌دانستند و در مقابل برای درمان، ازدواج به سبک سنتی و ازدواج‌های دانشجویی را توصیه می‌کردند، ولی در سال‌های اخیر می‌بینیم که ازدواج‌های سنتی و دانشجویی هم از دوام مطمئنی برخوردار نیست. ریشه‌ی این مسئله را در چه چیزی ارزیابی می‌کنید؟ چرا آمار طلاق در ازدواج‌های سنتی و دانشجویی هم بالا رفته است؟

همان طور که اشاره کردم عوامل مختلفی بر افزایش آمار طلاق تأثیر می‌گذارد. نمی‌توانیم بگوییم که قبلاً مهم‌ترین دلیل دوستی‌های خیابانی بوده است، چون امروز هم این مسئله وجود دارد، اما مسلماً این امر دلایل دیگری هم داشته و دارد.

دلیل اینکه امروز ازدواج‌های سنتی و دانشجویی هم به طلاق منجر می‌شوند این است که در انتخاب سنتی هم شناخت عمیق وجود ندارد. در ازدواج‌های سنتی هم گاهی تنها به صرف اینکه پدر یا مادر فرد را می‌پسندند، جوانان به خواستگاری می‌روند و همسرشان را انتخاب می‌کنند. این انتخاب هم درست نیست، زیرا عمیق و کامل نیست.

در زندگی غربی طلاق یک امر بسیار راحت، بدون قباحت، بدون سختی و خلاصه یک امر کاملاً عادی و معمولی شده است. لذا چون سبک زندگی ما غربی شده است،‌ ذهنیت‌ و سلائق‌ و به دنبال آن خواسته های ما نیز متناسب با این سبک شکل گرفته است .

لذا اگر واقعاً می‌خواهیم درصد آمار طلاق پایین بیاید، باید جوانان را به این مسئله دعوت کنیم که قبل از ازدواجشان به شناخت عمیق از یکدیگر برسند؛ یعنی این تفکر را در ذهن جوان‌ها جا بیندازیم که شناخت‌های سطحی و زودگذر زندگی‌های ناپایدار را به دنبال دارد. باید شناخت‌ افراد عمیق باشد، کانال‌های شناختشان متعدد باشد و حتماً مسائل را قبل از ازدواج با مشاور در میان بگذارند تا بتوانند به شناخت عمیقی برسند.

چه راهکارهایی را برای کاهش طلاق در جامعه پیشنهاد می‌کنید؟

راهکارهایی که به نظرم می‌رسد، تیتروار بدین شرح است:

 - شناخت عمیق و همه‌جانبه از یکدیگر قبل از ازدواج.

- استفاده از مشاوره‌ی قبل از ازدواج: به نظرم مشاوره در انتخاب صحیح فوق‌العاده تأثیر دارد. وقتی 2 نفر که قصد ازدواج دارند به مشاوره می‌روند و تمام مسائل خود را مطرح می‌کنند خیلی بهتر و راحت‌تر متوجه می‌شوند که آیا می‌توانند با هم زندگی کنند یا خیر.

- آموزش مهارت‌های زندگی به جوانان: نکته‌ی مهم دیگر این است که نسل جوان ما بسیار بد تربیت شده‌اند؛ یعنی ما فقط آن‌ها را وادار به درس خواندن و دانشگاه رفتن کرده‌ایم و تمام امکانات را برایشان فراهم کرده‌ایم، ولی در عوض هیچ یک از مهارت‌های زندگی را به آن‌ها آموزش نداده‌ایم. جوانی که به این شکل تربیت یافته است به هیچ عنوان قدرت تصمیم‌گیری و حل مسائل و مشکلات را ندارد و نمی‌داند زمانی که در زندگی با مشکل مواجه شد، چگونه باید با آن برخورد کند و در بحران‌ها چگونه باید تصمیم بگیرد.

در واقع این نسل برای زندگی آینده تربیت نشده‌اند. ما در واقع دخترانمان را برای همسری و مادری و پسرانمان را برای پذیرش مسئولیت‌های زندگی تربیت نکرده‌ایم و بدون تربیت کافی، آن‌ها را در جریان ازدواج قرار داده‌ایم و آن‌ها هم در این شرایط احساس غرق شدن و ناکامی و شکست می‌کنند و زندگی‌شان به طلاق کشیده می‌شود.

ما واقعاً باید از سال‌ها قبل از ازدواج به این مسئله فکر کنیم که باید فرزندانمان را برای زندگی و پذیرش مسئولیت‌های آینده مثل مسئولیت مادری و همسری پرورش دهیم، اما متأسفانه این مسئله اصلاً در زندگی‌های امروز وجود ندارد. علاوه بر این، امروز پدر و مادر هم در جایگاه خودشان قرار ندارند که از تعامل میان آن‌ها دختران و پسران بتوانند همسرداری را بیاموزند. در واقع الگوی مشخصی در این رابطه وجود ندارد.

اگر ما می‌خواهیم آمار طلاق کم شود، باید از سال‌ها قبل فرزندانمان را برای زندگی مشترک آماده کنیم. پدر و مادر باید الگوهای خوبی برای فرزندانشان باشند و مکرراً فرزندان خود را به خوش‌رفتاری، گذشت از تخلفات همسر و تسلط بر نفس و خشم‌‌های آنی توصیه کنند تا در مواقع بروز مشکل تصمیم عجولانه نگیرند. همچنین در مواقع بروز مشکلات، به جای طلاق باید به پیشنهاد قرآن عمل کنند و محکمه‌هایی در درون خانواده تشکیل دهند. این‌ها همه مسائلی است که دقیقاً برگشت مجدد به اسلام و دستورات و آیین‌های زندگی اسلامی است. به میزانی که ما از دستورات اسلامی فاصله می‌گیریم آمار طلاق در کشورمان بیشتر می‌شود.

ما در مؤسسه‌مان در این رابطه تحقیقات و پژوهش‌های زیادی انجام داده‌ایم و نهایتاً به این نتیجه رسیده‌ایم که جز از طریق آشنا کردن دختران با وظایف یک زن در زندگی مشترک و آشنا کردن مرد با وظایفش در زندگی و در واقع جز ارائه‌ی اطلاعات و مهارت‌های لازم و پرورش اعتقادی نسل جوان، راهی برای نجات خانواده وجود ندارد. آموزش این مسائل را باید از سال‌ها قبل شروع کرد تا نسلی آماده برای ورود به زندگی مشترک تربیت شود. اگر این کار صورت نگیرد، همچنان با مشکل طلاق مواجه خواهیم بود.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۱:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش سایت خبری تحلیلی 9 صبح؛ ما در این پرونده تلاش کرده ایم ضمن بررسی وضعیت طلاق در کشور به دلایل این موضوع بپردازیم، ضمن آنکه پس از واکاوی ریشه های افزایش طلاق در ایران، راهکارهایی را برای کاهش آن ارائه دهیم. طلاق در کشور تبدیل به یک معضل شده است. این از مکافات های دنیای مدرن است.

«خیانت یکی از عوامل مهم در فروپاشی خانواده هاست؛ عاملی که با دامن زدن به روابط خارج از خانواده پایه و اساس زندگی را دچار تزلزل می کند

بررسی عوامل افزایش طلاق در میان زوجین ایرانی حاکی از دخالت موارد گوناگونی دارد. شاید عدم اعتماد طرفین به یکدیگر و مسئله خیانت یکی از این موارد است که سهم پررنگی در جدایی و طلاق به ویژه در سال های اخیر داشته است. این مسئله در حالی است که شاید خیانت در واقعیت زندگی زناشویی نباشد ولی به دلیل سلب اعتماد طرفین و تصور خیانت همسر، عمر زندگی مشترک کوتاه شده و به طلاق می انجامد.

مسئله خیانت و عدم اعتماد با گسترش ارتباطات کاری و دوستانه به ویژه ارتباطاتی که در فضای مجازی شکل می گیرد پررنگ تر می شود چرا که عده ای در همین ارتباط به سوی خیانت کشیده می شوند و عده ای دیگر دچار «سوءتفاهم» خیانت همسرشان شده و با رشد و پرورش این سوءظن به سمت جدایی گام برمی دارند؛ مسئله ای که به گفته کارشناسان خانواده ریشه در عدم تفاهم و درک متقابل و شناخت از یکدیگر دارد.

در همین ارتباط با دکتر «ابراهیم فیاض» پژوهشگر حوزه جامعه شناسی و انسان شناسی و استادیار گروه انسان شناسی دانشگاه تهران گفتگویی داشتیم که در ادامه می خوانید.

جناب فیاض! چه عواملی باعث شکل گیری عدم اعتماد بین زوجین می شود؟

- عدم تفاهم، نبود درک متقابل و خلأ فهم تفاهم جنسی میان زن و مرد از عوامل گیری بی اعتمادی بین زوجین به شمار می رود؛ متاسفانه در جامعه ما زن و مرد حتی درک و شناخت درستی از خود و فیزیولوژی جسمی و جنسیتی خود ندارند، پس چطور می توان انتظار شناخت از طرف مقابل را داشت. این یک مشکل بزرگ در کشور ماست که سیستم فرهنگی، رسانه ای و ارتباطی ما نتوانسته نظام شناختی جنسی و جنسیتی درستی را اجرا کند به طوری که دختران و پسران ما قبل از ازدواج شناخت درستی از خود ندارند.

عدم فهم متقابل باعث ایجاد سوءتفاهم شده و به مرور تبدیل به عدم اعتماد می شود و به طور کلی تر می توان گفت جهالت جنسی، جسمی و روانشناختی در زوجین از عوامل ایجاد عدم اعتماد است.

این عدم اعتمادها از کجا نشأت می گیرد؟

- در جامعه ما فضای بین زن و مرد از ابعاد گوناگون جسمی، جنسی، روانشناسی، رفتاری و اخلاقی، مردم شناختی و دیگر ابعاد بسیار جاهلانه و تاریک است و اثر عوامل بیرونی مانند ماهواره، فضای مجازی و ورود شخص دیگری بر شدت این تیرگی افزوده و بر عدم اعتماد بین آنها بیشتر دامن می زند؛ زن و مرد از هم فاصله می گیرند و خود را با رسانه ها، تلویزیون و ماهواره سرگرم می کنند. وقت خود را به جای سپری کردن با خانواده با دوستان می گذرانند و تن به روابطی خارج از خانه می دهند.

چرا زوجین به سمت خیانت پیش می روند و دلایل شکل گیری این پدیده در خانواده چیست؟

- مشکلات روانی و عدم ارضای جنسی در همسران منجر به خیانت می شود. این امر در کنار مقایسه بین آدم ها سبب شکل گیری قصه انحرافات جنسی و کنجکاوی در این امور و به شکل گیری روابط خارج از خانه منجر می شود.

مسئله خیانت، اول در مردان شکل گرفت و بعد زنان هم وارد صحنه شدند ولی در هر صورت روابط خارج از خانه و مسئله خیانت، ریشه در عدم ارضای روانی و جنسی همسران از یکدیگر دارد؛ هنجارشکنی هایی که به شکل جوک های جنسی در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی باب شده به دنبال عدم شناخت همسران از یکدیگر و به منظور ارضای مسائل جنسی زن و مرد است.

مسئله روابط خارج از چارچوب خانواده چطور به جدایی و فروپاشی خانواده منجر می شود؟

- این مسئله که در افزایش آمار طلاق در جامعه نقش داشته، متاسفانه امروز مسیر پذیرفته شدن از جانب خانواده را طی می کند و حتی زن و شوهر با هم وارد روابط خارج از چارچوب می شوند؛ روابط خارج از عرف خانوادگی و درون گروهی به شدت در حال اوج گیری است و متاسفانه این مسئله پایه و اساس خانواده را از ریشه دچار آسیب و فروپاشی می کند. حتی افرادی که تن به اینگونه روابط نمی دهند با عقب مانده و اُمل خوانده شدن توسط سایرین، برای این ارتباطات تحریک می شوند.

مشکل اصلی کجاست؟ چرا روابط خارج از چارچوب و مسئله خیانت طی سال های اخیر در جامعه ایرانی رشد داشته است؟

- بازسازی خانواده یک بحث جدی است که نیاز به ریشه یابی دارد چرا که خانواده دارد دچار بحران می شود و همین مسئله آمار طلاق را بالا برده و درصد ازدواج را پایین آورده است؛ وقتی روابط آزاد بین زن و مرد شکل می گیرد و حتی زن 50 ساله با پسر 24 ساله در ارتباط است، خیانت خود به خود گسترش می یابد.

مشکل عمیق تر از این حرف هاست چرا که امروز مشکلات جنسی و روابط آزاد و حتی خیانت، قبح خود را از دست داده و همه اینها از ژست روشنفکری در جامعه نشأت می گیرد. بحث روشنفکری یک بُعد شناختی دارد و تغییر بُعد شناختی افراد از مسائل جنسی به علت رویکرد رسانه های نو به ویژه رسانه های بدون چارچوب ایجاد شده است؛ امری که آلمان در 1904 و آمریکا در 1912 تجربه کرد. ما اگر بخواهیم از انحطاط اخلاقی که در غرب رخ داد در جامعه خودمان جلوگیری کنیم باید دانش جنسی در بُعد علوم انسانی مانند بُعد اخلاقی، فلسفه وجودی و جنسی زن و مرد، بُعد دینی و روانشناختی آن را تدوین کنیم وگرنه این روابط همین طور ادامه یافته و گسترش می یابد.

نقش رسانه ها در ایجاد این روابط خارج از خانواده و خیانت چقدر است؟

- رسانه ها، انسان یاعی درست کرده اند. انسانی که پرخاشگر است؛ رسانه های مجازی، اینترنتی و شبکه های جدید به شدت هنجارشکنی اخلاقی کرده و ذهنیت جامعه را برای ایجاد روابط جنسی خارج از چارچوب آماده می کنند و در نتیجه پرده حیا از بین می رود و رابطه ها به شدت آزاد می شود، امری که در حال حاضر به شدت گسترش یافته است.

راهکار و راه حلی برای جبران این وضعیت در جامعه وجود دارد؟ چه باید کرد که جامعه آینده را از انحطاط نجات داد؟

- هر مسئله ای که ایجاد می شود ابتدا در بُعد ذهنی و شناختی بسته شده و بعد وارد بُعد کنشی می شود؛ اگر لایه اول که شناختی است را با کتاب و درس های پزشکی برای خانواده ها و همسران جوان و همچنین رسانه های داخلی ایجاد نکنیم، رسانه های آخری که حکم رسانه های پیش پا افتاده را دارند مانند شبکه های اجتماعی وارد عرصه شده و جای کتاب را می گیرند، این رسانه ها به جای ایجاد دانش، جهالت ایجاد کرده و شروع به هنجارشکنی اخلاقی می کنند. در این صورت جامعه را به سوی انحطاط می کشانند.

باید کتاب و رسانه های جمعی و ملی ما در زمینه بُعد اغنایی روابط و اخلاق جنسی تقویت و آن را مطرح کنند چرا که جهالت افراد در روابط و اخلاق جنسی و نبود مرجع مناسب برای پاسخگویی به سوالات جنسی عاملی برای گسترش عدم ارضای جنسی در جامعه و در نتیجه عدم اعتماد و شکل گیری روابط خارج از خانواده می شود در حالی که در یکی از بخش های طب النبی، آموزش و دستورالعمل های جنسی آمده است. در جامعه کنونی این آموزش ها نه تنها وجود ندارد بلکه سرکوب هم می شود که موجب سوءتفاهم و جهالت بیشتر می شود.

اگر این جهالت و بیماری جنسی گسترده را از نظر جنسی، روحی و روانشناسی با یک کار عظیم مطالعاتی معالجه کنیم، شبکه های اجتماعی و انحرافات موجود در آن کم کم بی معنا می شود.

رواج تکنولوژی و ساخته شدن هویت کاذب از عوامل اصلی طلاق زرد است

طلاق زرد، زاییده مدرنیسم

«فروکش کردن عشق و علاقه ابتدایی در ازدواج؛ آغازگر رابطه ای بدون مهر به نام طلاق عاطفی می شود و تا آنجایی پیش می رود که با وجود عدم تفاهم، همسران بنا به دلایلی زندگی اجباری در کنار هم را به جدایی و طلاق ترجیح می دهند، این پدیده زاییده دوران مدرن جامعه بشری است

بررسی آمار طلاق در جامعه حاکی از رشد دو برابری طلاق عاطفی نسبت به طلاق رسمی در کشور است؛ آماری که به گفته کارشناسان بیشتر در زوجین زیر 40 سال و عمدتا تحصیلکرده بروز می کند؛ نوعی طلاق که با فروکش کردن عشق و علاقه زمان ازدواج و سرد شدن و ناتوانی زوجین در گرم نگه داشتن کانون خانواده، رابطه ای که زمانی با سوز و گداز آغاز شده بود، همسران را به سوی سرنوشتی با زندگی اجباری زیر یک سقف سوق می دهد؛ بسیاری از همسرانی که با هم اختلاف دارند و تمایلی هم برای بهبود روابط در خود نمی یابند تن به طلاق زرد یا همان طلاق عاطفی می دهند چرا که بنا به دلایلی که شاید ترس از لطمه خوردن فرزندان مهمترین آن باشد به سوی جدایی همیشگی نمی روند.

به گفته بسیاری از کارشناسان، طلاق عاطفی پدیده ای مدرن است چرا که با پیشرفت جامعه و افزایش درجه توقعات همسران از یکدیگر و عدم برآورده شدن آن به دلیل شناخت ناکافی و نادرست از طرف مقابل، روابط زوجین کم کم به سردی می گراید.

امری که دکتر «اصغر کیهان نیا» دکترای مشاور خانواده و رفتارشناسی هم بر امروزی بودن آن اذعان داشته و در گفتگو با خبرنگار مثلث می گوید: «طلاق عاطفی در گذشته به ندرت پیش می آمده چرا که تفکر سوختن و ساختن غالب بوده است؛ شاید عدم استقلال مالی بانوان و وابستگی به درآمد مرد از دلایل نادر بودن طلاق عاطفی در گذشته به حساب بیاید

افزایش توان مالی زنان یا بی تعهدی مردان

- وی معتقد است؛ افزایش توان مالی زنان در سال های اخیر و عدم وابستگی مالی به مردان از عواملی بوده که سبب گسترش تفکر جدایی و میل به طلاق شده است.

پروفسور «حسین باهر» هم در گفتگو با خبرنگار مثلث در این خصوص می گوید: «طلاق عاطفی در گذشته به شکل امروزی رایج نبوده بلکه زوجین یا یکدیگر را دوست داشتند یا نه و شیوه های دیگری چون تعدد زوجین و صیغه کردن که عرف هم آن را می پذیرفت، به راحتی انجام می شد و معذوراتی هم ایجاد نمی کرد

این جامعه شناس با تاکید بر امروزی بودن پدیده جدایی روانی میان زوجین، عنوان می کند

 «امروزه طرفین در معذوراتی چون وجود فرزندان و گرفتاری هایی چون مهریه های سنگین گیر می کنند و در مشاوره ها عنوان می کنند همسرم را دوست ندارم ولی کنارش زندگی می کنم

دکتر باهر درصد طلاق عاطفی را در زنان بیشتر از مردان دانسته و دلیل آن را هم به راه دروهایی که پیش روی مردان وجود دارد نسبت به می دهد.

دکتر «داور شیخاوندی» هم طلاق عاطفی را مولود جامعه جدید دانسته و به خبرنگار مثلث می گوید: «اینگونه جدایی که بیشتر در میان تحصیلکردگان رواج دارد به دلیل عدم تحقق نیازهای عاطفی در میان زوجین رخ می دهد و این افراد به علت بازدارنده های بسیاری به سمت طلاق رسمی نمی روند و به یک جدایی روانی تن می دهند

وی با تاکید بر اینکه این معضل فراگیر نیاز به ریشه یابی دقیقی دارد، تصریح می کند: «عمدتا طلاق عاطفی به مردها برمی گردد چرا که با افزایش توان مالی و بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی دچار تغییر نگرش و مقایسه نسبت به شرایط زندگی و حتی همسر خود با دیگران شده، به سمت روابط دیگری چون ازدواج مجدد، صیغه یا روابط خارج از چارچوب می روند و این سبب جدایی عاطفی میان زن و شوهر می شود

زندگی اجباری بدون عشق و علاقه

- طلاق عاطفی چگونه شک لمی گیرد؛ این پدیده مدرن به چه شیوه هایی با جولان در جامعه، سونامی بی مهری و بی محبتی را به جان خانواده ها انداخته است؟

دکتر کیهان نیا اختلاف در روابط میان زوجین را به یک دیگ سوپاپ تشبیه کرده و می افزاید: «این دیگ در دو حالت نامتعادل است؛ یکی زمانی که بخاری خارج نمی شود ولی زیر دیگ هم روشن است که این امر سبب انفجار و نهایت طلاق رسمی زوجین می شود و حالت دیگر زمانی است که زیر دیگ خاموش است ولی مواد لازم که عشق و علاقه است در آن ریخته نمی شود، حتی ممکن است روابط جنسی هم به حداقل برسد و این زمانی است که زوجین به طلاق عاطفی می رسند

به گفته این متخصص رفتارشناسی خانواده، زوجین در طلاق عاطفی به دلایل عدم لطمه به فرزندان، حفظ آبرو، عدم آسیب به موقعیت اجتماعی و نداشتن پشتوانه اقتصادی مجبور به ادامه زندگی با هم زیر یک سقف می شوند در حالی که رابطه ای بین آنها نیست.

پروفسور باهر زندگی دو نفر که به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند، هیچ عشق و علاقه ای بین آنها نیست و قلبا یکدیگر را دوست ندارند را دچار طلاق عاطفی می داند.

اما دلایل افزایش طلاق عاطفی در جامعه امروز چیست و چه عواملی سبب سرد شدن رابطه زوجین می شود؟ به نظر می رسد گسترش و پیشرفت تکنولوژی در این امر دخیل بوده و شاید رواج ارتباطات در شبکه های اجتماعی و بزرگنمایی ها و تصویرسازی های غلط افراد از خود و شکل گرفتن هویت دوم، در عدم رضایت زوجین از یکدیگر و طلاق عاطفی تاثیرگذار است.

شبکه های اجتماعی و افزایش طلاق عاطفی

- دکتر کیهان نیا در این خصوص معتقد است؛ در جامعه امروزی که افراد فهم و درک شان از بسیاری مسائل بالا رفته است، در جاهایی فکر می کنند که ازدواج شان از اصل غلط بوده و نمی توانند با هم کنار بیایند و بنا به دلایلی که عنوان شد تنها به فکر یک هم زیستی مسالمت آمیز می افتند.

پروفسور باهر عدم علاقمندی زوجین به یکدیگر به هر دلیلی، ورود شخص سومی به صحنه زندگی زوجین، گسترش روابط در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی را از عوامل دلزدگی زوجین از هم می داند و معتقد است؛ این عوامل سبب افزایش مقایسه می شود که بزرگترین ضربه را به روابط زن و شوهر وارد کرده و آنها به به سمت طلاق عاطفی می برد.

اما همانطور که طلاق در جامعه تبعاتی داشته که در برخی موارد عواقب سنگینی نیز برای زوجین دارد، طلاق عاطفی هم تبعاتی دارد که دکتر کیهان نیا افسردگی در زوجین و آسیب به فرزندان را از جمله آنها دانسته و می افزاید: «فرزندان در چنین رابطه ای به دو صورت دچار لطمه می شوند

وی عنوان می کند: «اگر بین زن و مرد تشنج و دعوا باشد یک گونه آسیب و اگر هم سکوتی طولانی و موقرانه باشد گونه دیگری از آسیب را متوجه فرزندان می کند؛ بچه ها در چنین شرایطی احساس ناامنی کرده و دچار ترس و وحشت می شوند که مبادا والدین از هم جدا شوند، احساس بی پناهی کرده و خود را قربانی اختلاف والدین می بینند

آنچه مسلم است تحت شرایطی غالب در جامعه امروز، طلاق و جدایی عاطفی در میان زوجین ایرانی افزایش داشته است؛ گسترش روابط خارج از چارچوب خانواده، افزایش حضور در شبکه های اجتماعی و مقایسه خود و شرایط زندگی و همسر با افراد حاضر در گروه های مختلف و افزایش استقلال مالی در میان زنان سبب دامن زدن به برخی اختلافات در زندگی مشترک می شود و همین امور سردی روابط میان زن و شوهر را موجب می شود.

دکتر کیهان نیا می گوید: «برای جبران این وضعیت و نجات از طلاق عاطفی، زن و شوهر به عنوان دو باغبان بوستان زندگی باید به بررسی دلایل ازدواج خود و عده هایی که در ابتدای زندگی به هم داده اند بپردازند، هر کدام از زوجین باید تنها خود را زیر سوال برده و به نقد بکشد، به جای آنکه همه گناه را به پای طرف مقابل بنویسد. تنها در این صورت است که به فکر تجدید نظر در روابط می افتند.

وی می افزاید: «زوجین در چنین شرایطی باید تمرین عشق و مهرورزی داشته و سعی کنند یکدیگر و نیازهایشان را بهتر و بیشتر شناخته و درک کنند تا آتش زیر خاکستر که همان عشق است بالا بیاید تا با عدم لجبازی به نتیجه مطلوب برسند

باید بترسیم

به ازای هر 4 ازدواج در کشور یک طلاق روی می دهد

«آمار حاکی از رشد طلاق»...

«متاسفانه با توجه به جمعیت جوان کشور این مسئله به عنوان یک بحران مزمن مطرح است

«عدم درک درست و شناخت کافی از یک سو و مسائل محیطی دیگر را می توان از علل اصلی شیوع آن دانست

«صدای زنگ خطر در خانواده...»

«رشد بی سابقه طلاق در سال اول زندگی مشترک...»

اینها بخشی از اخباری است که شاید هر کدام از ما چندین بار در هفته راجع به آن بخوانیم یا بشنویم. درصد رشد طلاق در سال های اخیر تا حد زیادی نگران کننده بوده و اغلب طلاق ها نیز در پنج سال اول شروع زندگی مشترک رخ داده است. مواردی چون اعتیاد، نابسامانی مالی و مسائل جنسی بیشترین علت طلاق در سال های اخیر محسوب می شود. جا باز کردن شبکه های اجتماعی در خانواده ها نیز زمینه را برای افزایش آمار طلاق مهیا کرده است.

در 10 سال اخیر نرخ طلاق در یک روند صعودی قرار گرفته و هر سال تعداد بیشتری طلاق به ثبت می رسد که بسیاری از این موارد، در گروه طلاق های توافقی است.

در سال 93 تعداد طلاق های ثبت شده در کشور به 163569 رسید که با رشد 8200 موردی همراه بود. تعداد ازدواج های ثبت شده در این سال به 724324 نفر رسید و با مقایسه با میزان طلاق، نسبت ازدواج به طلاق به 4.4 رسید. به عبارت دیگر به ازای هر 4.4 ازدواج در کشور، یک طلاق رخ می دهد که از سال 90 تا کنون بیشترین تعداد طلاق ثبت شده در کشور به سال 93 اختصاص دارد.

در طلاق های ثبت شده در سه ماه اول سال 94 نیز به ترتیب در استان های تهران، خراسان رضوی و اصفهان بیشترین تعداد طلاق به ثبت رسید. متوسط طلاق در هر ماه در تهران دو هزار، در خراسان رضوی 1500 و در اصفهان نیز هزار مورد بوده است.

در چهار سال گذشته بیشترین طلاق ثبت شده در تهران و کمترین طلاق در استان ایلام بوده است. استان های گیلان، خوزستان، هرمزگان، آذربایجان غربی و شرقی، کردستان و کرمانشاه نیز با افزایش تعداد طلاق روبرو شده اند.

نسبت ازدواج به طلاق در دوره 10 ساله 83 تا 93 تقریبا با 50 درصد کاهش همراه بوده است.

طبق آمار منتشر شده از سوی ثبت احوال، رشد ازدواج در برابر رشد طلاق، سرعت کمتری داشته و با بررسی آمار موجود اگر این رویه ادامه داشته باشد، در سال 94 از هر چهار ازدواج رخ داده در کشور یک مورد طلاق خواهد شد.

با توجه به نسبت ها، در تهران کمترین نسبت بین ازدواج و طلاق وجود دارد و در سیستان و بلوچستان نیز بیشترین نسبت بین نسبت ازدواج و طلاق وجود دارد. به عبارت دیگر در تهران از هر سه ازدواج، یک طلاق و در سیستان و بلوچستان از هر 13 ازدواج یک طلاق رخ می دهد.

با توجه به فرهنگ و نسبت جمعیت شهری و روستایی هر استان، استان هایی که بیشترین میزان جمعیت شهری، تحصیلکرده و با دسترسی بیشتر به امکانات ارتباطی را دارا هستند، طلاق بیشتر رخ داده است. همچنین میزان مهاجرت پذیری استان ها نیز در این امر بی تاثیر نیست، جمعیت ناهمگون فرهنگی و تکثر قومی فضا را برای پذیرش طلاق و زندگی مجردی افراد مقبول تر کرده است.

عرف در این زمینه بیش از همه موجب افزایش جدایی شده زیرا با شکستن قبح طلاق به دلایل مختلف، فرد از جامعه یا خانواده طرد نمی شود و همین مسئله باعث می شود فرد تصور کند بعد از طلاق تمام حمایت ها و منزلت های پیش از طلاق را با خود خواهد داشت.

همانطور که گفته شد بیشترین میزان طلاق در سال اول زندگی مشترک رخ می دهد.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به گزارش سایت خبری تحلیلی 9 صبح به نقل از باشگاه خبرنگاران، در سال‌های گذشته عمرمان و نگاه کردن به زندگی‌مان ناخودآگاه به این نتیجه می‌رسیم که چه خوب می‌گفتند بزرگان قدیم ما «تنهایی اصلاً خوب نیست، باید شریک زندگی داشت و همدمی که به وقت خود بتوانیم با او درد و دل کنیم»، زندگی را برایمان جور دیگری معنی کرده بودند آنقدر ساده تعریف کردند فکر می‌کردیم که واقعاً ساده است و البته این را هم بگویم در حال حاضر زندگی‌ها هیچ فرقی با زندگی گذشته نکرده بلکه فقط دیدگاه‌هایمان است که تغییر کرده است. دیدگاه‌هایی که باعث بی‌مهری و بی‌تفاوتی همسران می‌شود در اینجاست که متوجه می‌شویم چه رازها و چه حرف‌هایی را باید همسرمان بگوییم و چه رازهایی را نباید بگوییم تا باعث رنجش آنها نشود.

محسن آشوری استاد دانشگاه و روانپزشک با اشاره به «ناگفته‌ها و رازهایی که نباید به همسرمان بگوییم» می‌گوید: از جمله رازهایی که نباید به همسرمان بگوییم زندگی گذشته‌مان و اتفاق‌هایی که در طول روز برایمان افتاده نباید گفت تا باعث تداوم زندگی گردد.

با شریک زندگیتان به تکامل برسید

محسن آشوری روانپزشک در گفتگو با خبرنگار گروه علمی پزشکی حوزه بهداشت و درمان، با اشاره به رازهایی که در زندگیمان است به همسرمان نگوییم، گفت: یکی از بحث‌هایی که همواره بین زن و شوهر حاکم است شادی‌ها و غم‌ها در خانواده است که بتوانند با یکدیگر آن را حل کنند و شریک یکدیگر باشند و با هم از زندگی لذت ببرند که ما باید این دو اصل را سرلوحه امور زندگی زناشویی خود قرار دهیم.

وی ادامه داد: به هر حال زن و شوهر باید از معضلات و موارد کل خانواده و مفاهیم آن آشنا باشند تا بتوانند در یک مسیر، با تکامل یکدیگر همه نا به سامانی‌ها را سامان ببخشند و به اصل و امور زناشویی برسند.

مشکلات را پشت در خانه بگذارید و در را باز کنید

محسن آشوری با اشاره به اینکه باید مشکلات را پشت در خانه بگذارند، تصریح کرد: از قدیم مرد همواره خارج از خانه مشغول به کار بود و با مسائل متعددی مواجه بود و مسلماً مرد باید مشکلات را پشت در خانه می‌گذاشت و با روحیه شاد و لبخندی وارد خانه می‌شد اگر بخواهند اینها را به همسرانشان منتقل کنند و یا به خانواده ممکن است یک نوع نگرانی و استرس مضاعف به خانواده و یا همسر منتقل شود و در کل خانواده دچار استرس جمعی بشوند و در حال حاضر مضر نخواهند بود.

این روانپزشک بیان کرد: آنچه که مهم است مشکلاتی است که باید پشت در خانه بماند تا اصول و موانع نظام خانواده را بر هم نریزد و آن را باید خود فرد یک فرمول کلی برایش داشته باشد. آن فرمول کلی همان فرمول اساسی است که به فرمول صداقت حاکم بر خانواده معروف است و این صداقت مفهوم بر این است که باید کلیه امور چه خوب و چه ناشایست باید با یکدیگر مشترک باشند و فرمول دومی که در این مسیر می‌توان نام برد این است که اگر مسئله‌ای، هر موضوعی و یا هر رازی که بخواهد بر طبق آن اصول، لطمه‌ای وارد کند آن را باید پنهان نگه داشت.

اشتباهات گذشته را نبش‌قبر نکنید

محسن آشوری افزود: اگر در خارج از محل خانه دچار استرس شده‌اید و مشکلاتی در خارج از خانه برایتان اتفاق افتاده باید بیرون از خانه بگذارید و یا اگر یک ازدواج ناموفق در گذشته هر یک از زوجین داشته حتماً لازم نیست که آن را دوباره در زندگی جدیدش مطرح کند و موشکافی و نبش‌قبر کند، زیرا برای هر دوی آنها نگرانی و اضطراب ایجاد می‌کند که نکند دوباره همان شرایط فراهم شود و بخواهند از یکدیگر جدا شوند.

وی بیان کرد: بنابراین با توجه به دو فرمول اساسی که گفته شد یکدیگر را در جریان مشکلات خود بگذارند، مثل حوزه‌های بیماری و حوزه‌های روابط خانوادگی طرفین که اگر این کار را انجام ندهند باعث دلسردی در بینشان می‌شود.

خانواده را درگیر مسائل خود نکنید

آشوری با بیان اینکه اتفاق‌هایی که در بین خانواده شوهرتان می‌افتد به او نگویید، تصریح کرد: در موقعی هست که خانواده خانم نمی‌تواند از خانواده شوهر حرفی را نادیده بگیرد و نمی‌خواهد ارتباطی با آنها داشته باشد. تنفر به وجود می‌آید و ممکن است ناراحتی بین آنها پیش بیاید لازم نیست که با خانواده شوهرش مطرح کند و مسائل را به رخ شوهر بکشد و شاید کدورت‌هایی در خانواده پیش بیاید و در این موارد است که باید گذشت را سر لوحه زندگی خود کنند.

وی گفت: در زمانی هم هست که ممکن است بیماری رخ دهد و رفته‌رفته و آرام و آهسته وقتی نتیجه آزمایش مشخص شده به همسرش بگوید و همسر از این کار ناراحت شود در این مورد است که باید از همان اول این مسائل را با هم حل کنند و به نتیجه برسند.

انجمادی که ارمغانش جدایی است/جدایی تاوانی برای روابط یخ زده

این روانپزشک عنوان کرد: بنابراین مواردی که ممکن است موجب سرد شدن، منجمد شدن و فریز شدن شود را نباید به همسرمان بگوییم تا روابط گرم زوجین با این سردی تبدیل به جدایی نشود و لطمه نخورند و تغییر در زندگیشان ایجاد کند و حتی می‌تواند راز را با همسرش مطرح کند و لطمه‌ای اساسی به موانع خانواده برخورد نکند و اینها همه بستگی به فرد دارد.

وی اظهار داشت: در یک خانواده ممکن است حتی همه اینها به صداقت هم بازگو شود یعنی مواردی را مطرح کنند و بگویند «من می‌خواهم صداقت باشد» و از این راه می‌توانند رازهای خودشان را با هم در میان بگذارند و ظرفیت و گنجایش پذیرش مسائل ازدواج را در خود بالا ببرند.

آشوری با اشاره به حساسیت‌ها و ظرافت‌های مرد در رابطه به رازهای زندگی گفت: یکسری حساسیت‌ها و ظرافت‌هایی در بین خانواده و زندگی وجود دارد. یعنی اگر یکی از زوجین این مسائل که گفته شد زیاد مطرح کند تار و پود خانواده از هم می‌پاشد پس بنابراین همه اینها را باید زوجین اول با هم تشخیص بدهند و بعد با هم حل کنند.

اونی که عوض داره بالاخره گله داره یا نه؟

آشوری روانپزشک خاطرنشان کرد: نکته آخری که می‌توان به آن اشاره کرد اول باید خود افراد تفکر کنند و تا حد زیادی تحت تأثیر صحبت‌های دیگران قرار نگیرند و بعضی از زوجین می‌گویند: «باید بری یه کاری کنی، برخوردهای ناشایستی دارند و بیایند و بزرگتری کنند» و ممکن است در نهایت بعدها مشکلاتی برایشان ایجاد شود و بهتر است که همیشه درددلشان نگه دارند و مسائل را برای خود مطرح کنند که ممکن است گفتن بعضی از رازها ساماندهی خانواده را به هم بزنند و تار و پود خانواده از هم گسسته شود و این همان اصل کلی است که باید رعایت شود.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۰:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یک جامعه‌شناس با اشاره به تحقیقی در سطح تهران در رابطه با معیار ازدواج جوانان تصریح کرد: هم دختران و هم پسران ظاهر و ثروت را در اولویت‌ها مطرح می‌کردند که نشان‌ می‌دهد ارزش‌های مادی در هر دو جنسیت شکل گرفته است. در این پژوهش معیارهای ایده‌آل برای ازدواج از جوانان پرسیده شد و همه افراد ابعاد معنوی، صداقت، ایمان و پاکدامنی را بیان کردند، اما در عمل برای پسران در درجه اول زیبایی ظاهری و در رتبه‌ بعدی ثروت دختر اهمیت داشت، همچنین دختران ثروت را در اولویت قرار می‌دادند و ظاهر را در اولویت دوم می‌گذاشتند.

به گزارش خبرنگار مهرخانه، نشست «چیستی تجرد افراد بالای 35 سال و علل و پیامدهای آن»، عصر چهارشنبه در پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات و با حضور دکتر شیرین احمدنیا؛ جامعه‌شناس و عضو هیئت مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران و مدیرگروه جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت انجمن، و دکتر شهلا اعزازی؛ جامعه‌شناس برگزار شد.

در ابتدای نشست شهلا اعزازی با اشاره به آمار وضعیت تأهل و تجرد گفت: در حال حاضر 152 هزار نفر تجرد قطعی داریم که زنان و مردان بالای 50 سال هستند. همچنین یک میلیون و 300 هزار نفر در سن ازدواج مجرد قرار دارند. زنان مجرد با 90 هزار نفر جمعیت، بیشتر از مردان مجرد هستند. زمانی همه ازدواج می‌کردند و تجرد قطعی خیلی کم بود، اما در حال حاضر این‌طور نیست.

از منظر جامعه‌شناسی تجرد آسیب نیست، بلکه نوع دیگری از زندگی است

او با طرح سؤالی مبنی بر این‌که که آیا تجرد آسیب است یا خیر؟ تصریح کرد: از منظر جامعه‌شناسی تجرد آسیب نیست، بلکه نوع دیگری از زندگی است، اما از دید فردی ترجیح می‌دهم افراد در سنی ازدواج کنند، صاحب فرزند شوند و در دوره‌ای، از بودن کنار فرزندان لذت ببرند. سپس جوان خانواده ازدواج می‌کند و در محدوده نزدیک پدر و مادر نومکانی تشکیل می‌دهد و نوه می‌آید و نوع دیگری از نومکانی ایجاد می‌شود.

این جامعه‌شناس با تأکید بر این‌که زمانی که از ایران صحبت می‌کنیم نگاه ما به تهران است، اظهار داشت: در تهران گروهی از افراد برای کسب موقعیت‌های بهتر و به دست آوردن شغل به خارج از کشور سفر کردند. 4 میلیون جمعیت خارج از ایران وجود دارند که حتی پس از انقلاب از کشور خارج شده‌اند. به همین دلیل مدل سنتی خانواده در حال تغییر است و رابطه‌ها و کمک‌های دوجانبه خانواده اول و دوم در درصدی از جامعه وجود ندارد. این تصوری است که ما از زندگی داریم، اما الزاماً جوان ما نباید از زندگی آینده خود این تصور را داشته باشد. عوامل مختلفی در این تصور نقش دارند که یکی از آن‌ها داشتن رابطه با جنس مخالف در دوران مجردی است.

جوانان علاقه زیادی به ازدواج ندارند

اعزازی با اشاره به دلایل عدم علاقه جوانان به ازدواج گفت: جوانان علاقه زیادی به ازدواج ندارند. زمانی تجرد با اقتصاد همراه بود؛ یعنی مردان باید پول، ماشین، کار و خانه داشتند تا بتوانند ازدواج کنند. آن‌چه در حالا حاضر دیده می‌شود، تجرد خودخواسته است که فرد حتی با وجود شرایط مالی مناسب، نمی‌خواهد ازدواج کند؛ زیرا آینده خود را در مسایل دیگری مانند تفریح، سفر و حتی تنهایی می‌بیند. موضوع تأثیرگذار بعدی این است که دختر مجرد به شرایط زندگی زنان اقوام خود نگاه می‌کند؛ این دختر که تحصیل‌کرده است می‌گوید برای چه ازدواج کند و حقوق خود را از دست دهد. او می‌گوید می‌توانم درس بخوانم، سفر کنم و فعالیت‌های دیگری داشته باشم، اما با ازدواج این حقوق را به دیگری منتقل می‌کنم. موضوع دیگر که بیشتر برای دختران مسئله است این است که آن‌ها معتقدند که در خانه پدر هرچه بخواهند دارند، پس چرا ازدواج کنند. این دختران عموماً شوهران پولدار را می‌پذیرند، سنتی ازدواج می‌کنند و به علت این‌که علاقه خاصی به فرد مقابل ندارند، معیارها به سطح تحصیلات و پول تبدیل می‌شود؛ ازآن‌جایی‌که امروزه همه افراد تحصیل می‌کنند، داشتن مدرک دانشگاهی چندان معیار نیست و معیار پول می‌شود.

او ادامه داد: علت دیگر تجرد این است که افراد کجا یکدیگر را ببینند تا همسرگزینی داشته باشند. دختران امروز، دختران حاضر در جامعه هستند و می‌خواهند همسر خود را در محیط بیرون گزینش و انتخاب کنند، اما فضایی برای این منظور وجود ندارد. دانشگاه‌ها تفکیک شده‌اند. محل کار هم که فضای چندان مناسبی برای آشنا شدن با همسر آینده نیست. پس از آن هم سایت‌های همسریابی ایجاد شد که نمی‌دانم چه سرانجامی ‌برای آشنایی‌ها در آن‌جا وجود دارد و به چه شکلی آشنا می‌شوند. پس برخی افراد با وجود این‌که تصمیم به ازدواج دارند، اما مکانی را برای دیدن و انتخاب فرد ندارند.

تلویزیون ضدتبلیغی برای ازدواج است

این استاد دانشگاه در خصوص تأثیر برنامه‌های تلویزیونی در ازدواج گفت:جامعه ما از طریق تلویزیون دایماً بر ازدواج به شکل سنتی تأکید می‌کند. زمانی در تمام سریال‌ها دختری در حال ازدواج بود و برای گروهی از دختران و پسران مدرن شرایط خواستگاری را به این شکل نشان می‌دادند که پسر می‌گوید علاقه‌مندی شما چیست دختر می‌گوید من شعر دوست دارم پسر هم می‌گوید به به من هم شعر دوست دارم؛ این نمایش راه خوبی برای نشان‌دادن فرهنگ همسرگزینی نیست. در همان زمان تحلیل برنامه‌های تلویزیون را انجام می‌دادم و گفتم من اگر دختر یا پسر جوانی بودم، به دلیل نمایش پس‌زننده خانواده در تلویزیون، از ازدواج منصرف می‌شدم.

امروزه "علاقه" نقشی در ازدواج‌ها ندارد

اعزازی با بیان این‌که در کلاسی از دانشجویان سؤال کردم چرا با فرد مشخصی ازدواج می‌کنند، گفت: آن‌ها هر دلیل ممکن به جز علاقه‌مندی به آن فرد را بیان کردند؛ یعنی تنها چیزی که در بحث ازدواج مطرح نشده بود، علاقه بود. وقتی سؤال کردم پس علاقه چه می‌شود؟ دانشجویان مبهوت نگاه می‌کردند که مگر این موضوع هم مهم است. پس می‌بینیم معیارهای ازدواج که مسئولان تکرار می‌کنند به‌هم خورده است. مسئولان می‌گویند مگر دختر 35 ساله با پسر 30 ساله ازدواج می‌کند؟ این معیارها به‌هم خورده و تعداد زیادی ازدواج با دختر بزرگ‌تر حتی با تفاوت 20 سال وجود دارد. در بحث سواد هم می‌بینیم که سطح سواد پایین‌تر مرد دیگر دلیل ردکردن قطعی نیست.

100 هزار نفر اختلاف واقعاً مصیبت نیست که آن را بزرگ می‌کنند

او با بیان این‌که اصلاً نمی‌فهمم که چرا دولت غصه شوهرکردن دختران را می‌خورد و مسایلی مانند تجرد قطعی را مطرح می‌کند، اظهار داشت: 5 میلیون و 500 هزار مرد و 5 میلیون و 600 هزار زن مجرد وجود دارند که این 100 هزار نفر اختلاف واقعاً مصیبت نیست که آن را بزرگ می‌کنند.

تغییرات ساختاری خانواده

او با اشاره به تغییرات تاریخی که در جمعیت خانواده رخ داده است، تأکید کرد: در دوره‌ای دورکیم مسئله‌ای را مطرح کرده بود که اگر تاریخ را ببینیم می‌فهمیم انقباضی در مدل خانواده به وجود آمد. دورانی به عنوان مادرشاهی یا مادرتباری مطرح است که خانواده، قبیله بود و به‌تدیج با رسیدن به تمدن، اعضای خانواده کمتر شدند تا رسید به خانواده گسترده‌ای که سه نسل و بیشتر با هم زندگی می‌کردند؛ پس از آن خانواده هسته‌ای بود که دو نسل را تشکیل می‌داد و پس از ازدواج، فرزندان از آن خارج می‌شدند و آشیانه خالی می‌ماند. حدود 25 سال پیش والدفرزندی شکل گرفت که مادر یا پدر تنها در کنار فرزند بود. پس از آن هم خانواده یک‌نفره در حال پیداکردن معنا و مفهوم است؛ همان چیزی که در غرب معنا و مفهوم بیشتری پیدا کرده است.

متغیرهای تجردگرایی

این جامعه‌شناس با بیان این‌که زندگی مجردی، انتخاب شخصی است، افزود: شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هم در انتخاب زندگی مجردی دخالت می‌کند، اما برای برخی پیش از این سؤال شده بود که متغیرهای دخیل چیست. اگر طبقه پایین جامعه را به شکل سنتی- مذهبی در نظر بگیریم، مسئله اقتصاد در آن نقش دارد. در طبقات بالاتر که سنتی نیستند، انتخاب شخصی است. دختر یا پسر جوان از خانواده‌های متمول جدا می‌شوند و خانه می‌گیرند. پسرها زودتر جدا می‌شوند و دختران بالای 30 تا 35 سال می‌توانند جدا شوند. این جداشدن برای آن‌ها مشکل ایجاد می‌کند و اکثر مشکلات برای زنان است. خانه مجردی که پسر جوانی در آن زندگی کند، کمتر از سوی همسایه‌ها مورد نظارت قرار می‌گیرد؛ درصورتی‌که دختر مجرد که تنها زندگی می‌کند، از همان اول مورد سؤال همسایه‌هاست. این دختران باید خود را به نوعی از گزند کنجکاوی همسایه‌ها و دید مردانی که به آن‌ها پیشنهاد دوستی می‌دهند، حفظ کنند. برای دختران مجرد زندگی به تنهایی سخت است؛ زیرا هم باید پول داشته باشند و هم از لحاظ اجتماعی از خودشان محافظت کنند، اما برای پسر فقط پول مطرح است.

افراد شریک دلخواه خود را پیدا نمی‌کنند

اعزازی به امکانات شغلی دختران و پسران اشاره کرد و گفت: 40 درصد بیکاری دختران دارای تحصیلات در مقابل 20 درصد بیکاری پسران تحصیل‌کرده وجود دارد و به دختران هم حقوق کمتری تعلق می‌گیرد. پس مسئله‌ای در ذهن دختران وجود دارد که این ازدواج را نمی‌پسندند و حاضر به تحمل این مشکلات هستند. در واقع مزایایی که در این شرایط به‌دست می‌آورد، بیشتر از ازدواج است. نمی‌توانیم بگوییم این افراد از ازدواج بدشان می‌آید. آن‌ها شریک دلخواه خود را که بین سنت و مدرنیته گیر نکرده باشد، پیدا نکرده‌اند. یک مشکل دختران و پسران این است که در زمان ازدواج خیلی سنتی برخورد می‌کنند و بعد از ازدواج می‌خواهند مدرن باشد. در وضعیت سنتی مرد کار می‌کند و زن هم کار خانه را انجام می‌دهد؛ در فضای مدرن هر دو با هم در فضای خصوصی و بیرون کار می‌کنند، پولشان با هم است و با هم تصمیم‌گیری می‌کنند. گروهی سنتی ازدواج می‌کنند و مهریه و عروسی بسیار پرهزینه می‌خواهند و پس از ازدواج مدرن می‌شوند و می‌گویند مرد که شب می‌آید به خانه کار خانه هم انجام دهد. این هم مشکل پسران ما است. مدل دیگر آن هم این است زن کار می‌کند و تحصیل‌کرده است، مرد هم کار می‌کند، اما زن هیچ بخشی از پول خود را در خانه خرج نمی‌کند که این ظلم است.

او ادامه داد: جوانان به دنبال شریک واقعی می‌گردند، اما پیدا نمی‌کنند. در ازدواج شاهد نقش تأثیرگذار پول هستیم. مثلاً می‌گویند ظاهر شخص بد نیست، تحصیل هم که کرده، کار هم که می‌کند، پول هم که دارد؛ لذا این فرد را انتخاب کنیم، چون عیبی ندارد. آنانی که قبل از انقلاب ازدواج کردند حداقل در قشر روشنفکر دانشجو پول، ماشین، مهریه و جهیزیه برایشان اهمیت نداشت و فقط علاقه به فرد مهم بود، اما امروزه معیارهای ذکرشده را مطرح می‌کنند.

ایجاد راه‌های مختلفی برای ارضای نیاز جنسی

این استاد دانشگاه با اشاره به ایجاد راه‌های مختلفی برای ارضای نیاز جنسی گفت: در مورد نقش روابط جنسی در ازدواج باید دانست که افراد راه‌هایی را پیدا کرده‌اند که براساس آن حتی در روستاهای ایران هم خبر از سقط جنین می‌شنویم. در رودهن و بومهن برای جراحی‌های ترمیمی ‌مراجعه می‌کنند؛ بنابراین جوان‌ها و بزرگسالان راه خود را پیدا کرده‌اند و ارضای نیاز جنسی و ازدواج دو مقوله جدا هستند.

اعزازی در مورد تفاوت خانه مجردی بین پسران و دختران بیان کرد: پسران به شرط داشتن پول خیلی راحت آپارتمان مجردی می‌گیرند، البته تعداد دخترانی هم که خانه مجری می‌گیرند در تهران زیاد است که اکثراً از شهرستان‌ها برای تحصیل آمده‌اند و عموماً بازنگشته‌اند. اغلب دختران با همکلاسی‌های خود خانه می‌گیرند. پانسیون‌های زیادی برای دختران و زنان مجرد وجود دارد؛ یعنی بخش خصوصی و اقتصاد فهمیده است که مسئله‌ای در جریان است. پانسیون‌ها در ایران زیاد است، اما شرایط و قوانین خود را دارند. یک‌سری از دختران به علت کار به تهران آمده‌اند که ناشی از برنامه‌ریزی‌های لحظه‌ای است که به شهرستان‌ها سهمیه تحصیل در برخی رشته‌ها می‌دهند. مثلاً در یک سال 35 دانشجوی جدید روابط عمومی ‌گرفته بودیم و به دلیلی تعداد زیادی از آن‌ها از یک شهرستان کوچک بودند. مگر آن شهر کوچک چه تعداد متخصص روابط عمومی ‌می‌خواهد؟! زمانی که در شهر خود نیری کار نمی‌خواهند و این افراد، افکار جدید یاد گرفته‌اند و نیروی انسانی مؤثر هستند، مجبور به ماندن در تهران می‌شوند. پسران مشکل کمتری دارند و دختران اگر فامیل داشته باشند کنار آن‌ها و اگر نه، به شرط وجود پول، پدر و مادر برای آن‌ها خانه می‌گیرند و برای اولین‌بار این فرد زندگی خاصی تجربه می‌کند که در آن پدر و مادر، برادر، حراست خوابگاه و مسئول پانسیون نیستند؛ پس هر کاری که خودش دوست داشته باشد، انجام می‌دهد. این موارد زنجیروار به هم متصل هستند و این‌طور نیست که این پدیده ناگهان مانند قارچ بیرون آمده باشد، بلکه سیاست‌گذاری‌های قبلی آن را ایجاد کرده است. جالب این‌جاست که برای جبران، تصمیمی ‌می‌گیرند که به آن‌ها می‌گوییم پنج سال دیگر این تصمیم مشکل‌آفرین می‌شود، اما باز هم تصمیم خود را اجرا می‌کنند.

این جامعه‌شناس در رابطه با تأثیر باورهای مردم در مورد ویژگی‌های همسر گفت: دو نوع مجرد وجود دارد. یک، مجردی که اصلاً ازدواج نکرده و دیگر، افرادی هستند که در حال حاضر مطلقه و بیوه‌اند، اما بالاخره ازدواج می‌کنند. در جامعه می‌بینیم که شانس ازدواج مرد مطلقه یا بیوه از زن مطلقه یا بیوه بیشتر است و مسایلی از این دست که باید با دختر باکره ازدواج کرد، تبلیغ و ترویج می‌شود. گاهی اوقات واژگان خیلی بدی در مورد زنان بیوه و مطلقه استفاده می‌شود. با تبلیغ این موارد و با نگرش موجود در اجتماع، زنان بیوه و مطلقه در هر سنی نمی‌توانند ازدواج کنند و درصد ادواج آن‌ها بسیار کمتر از مردان است؛ بنابراین گروهی از این زنان به دسته مجردان قطعی می‌پیوندند. مسئله فرهنگی بعدی این است که عروس حتماً باید جوان باشد؛ یعنی اگر کسی در سن 40 یا 50 سالگی تصمیم به ازدواج داشته باشد، می‌گویند حوصله دارد در این سن می‌خواهد ازدواج کند؟ در فراغت‌های عمومی ‌مانند پارک هم نگرش اجتماعی و امکانات بیشتر برای مردان شکل گرفته است. مردان می‌توانند در سن 50 سالگی برخی ورزش‌ها را شروع کنند، اما این نگرش نسبت به زنان متفاوت است.

سیاست‌گذاران تجرد را موضوعی پلید می‌دانند

او در مورد معنای ذهنی تجرد در ذهن سوژه و سیاست‌گذاران تصریح کرد: نمی‌دانیم معنای ذهنی در سوژه‌ها چیست، اما سیاست‌گذران تجرد را موضوعی بسیار پلید می‌دانند؛ به جای این‌که قبول کنند تجرد هم نوعی از شیوه‌های زندگی است و در مورد چنین موضوعی شخصی، همه مردم نباید طبق آن‌چه سیاست‌گذران فکر می‌کنند صحیح است، رفتار کنند. سیاست‌گذاران معتقدند تجرد مشکلات زیادی برای زنان ایجاد می‌کند و به همین دلیل برنامه‌ریزی‌هایی می‌کنند و بر همین اساس بود که در اولویت استخدام، مرد و زن مجرد را در آخرین اولویت قرار دادند. در برابر این منطق، طبیعی است که مجردان می‌گویند اگر کار نکنیم، پول نداریم و اگر پول نداشته باشیم، ازدواج نمی‌کنیم و نمی‌دانم چطور مسئولان متوجه این موضوع نشده‌اند. من این اولویت‌بندی را فاجعه‌ای برای ایران می‌بینم.

مسئولان به دنبال راه‌حل‌هایی برای کم‌کردن تجرد هستند

اعزازی با بیان این‌که آسیب فجایع اجتماعی بیشتر از تجرد است، مسئولان به دنبال راه‌حل‌هایی برای کم‌کردن تجرد هستند، تسهیلاتی فراهم کرده و مؤسسات ازدواج آسان را فراهم می‌کنند. در این دفاتر عنوان می‌شود که هزینه 10 میلیونی ازدواج با 1 تا 2 میلیون تومان برگزار می‌شود. آیا مشکل ازدواج فقط هزینه برگزاری مراسم عروسی است؟ فکر نمی‌کنم تنها مشکل، مسایل مالی باشد.

جامعه می‌گوید نمی‌خواهم همسر دوم بگیرم

این استاد دانشگاه به علت طلاق اشاره کرد و گفت: خیانت، بیشترین علت طلاق است. با خیانت‌کردن مرد، زن هم خود را برابر می‌بیند و خیانت می‌کند و اصلاً نمی‌فهمیم در یک ازدواج مطلوب، جایی برای زن و شوهر دوم وجود ندارد. قوانین ازدواج و خانواده، خانواده را بر هم می‌زنند. مسئولان نمی‌بینند که جامعه چه پاسخی به آن‌ها می‌دهد. جامعه می‌گوید نمی‌خواهم همسر دوم بگیرم، اما در مجلس با نهایت کوشش نشستند و گفتند همسر دوم بگیر. مگر چند درصد مردم زن دوم می‌خواهند؟

او به پیامدهای تجرد اشاره کرد و گفت: از پیامدهای تجرد این است که نرخ باروری و فرزندآوری کمتر می‌شود. هرچند ممکن است افراد بخواهند فرزند داشته باشند. در ایران باید روی دو مسئله کار شود: یکی بکارت است که در بین پسران بیشتر و در دختران کمتر اهمیت خود را از دست داده و دیگری فرزند نامشروع.

اعزازی در پایان اظهار داشت: به عنوان یک جامعه‌شناس معنی ندارد بگوییم با تجرد مخالف یا موافق هستیم. روند جامعه به سمتی که می‌خواهد پیش می‌رود، اما در نظر شخصی خودمان با خانواده مخالفتی نداریم؛ چراکه فکر می‌کنیم در ازدواج پس از این‌که فرزندان رفتند آن کسانی که می‌مانند زن و شوهر هستند. در حال حاضر اشکال جدید باهم‌بودن ایجاد شده است. هم‌خانگی یکی از این مدل‌ها است. یکی دیگر از مدل‌ها این است که هر کس خانه خودش را دارد، اما تعیلات و آخر هفته را با هم می‌گذرانند؛ البته ممکن است یکی دو شب هم با هم بمانند. تجرد ناخواسته ناشی از تبلیغات جامعه است. این نگرش‌ها را دولت و رسانه تلویزیون تبلیغ می‌کنند که حتماً باید با شرایط خاصی ازدواج کرد؛ بعضی از دختران به هر علت خواسته یا ناخواسته ازدواج نمی‌کنند که باید از لحاظ مالی توانمند شوند.

شکاف نسل‌ها و نداشتن زبان مشترک در دنیای امروز

به گزارش مهرخانه، در ادامه احمدنیا با اشاره به تغییر نسل‌ها گفت: اتفاقی که در جامعه ما افتاده این است که با نسل‌های کاملاً نوینی مواجه هستیم. به‌قدری شدت تغییرات هنجاری بالا رفته است که می‌بینیم بین افراد با فاصله سنی کم تفاوت‌هایی وجود دارد و در این موضوع شاهد تأثیرگذاری عوامل سیاست، مذهب، دین و تکنولوژی‌ها هستیم. این وضعیت که نداشته‌ها را با شیوه‌های جدیدی پر می‌کنند، ویژگی خاص ایران است که حتی با کشورهای خاورمیانه هم قابل مقایسه نیست. خواه‌ناخواه ارتباطات رسانه‌ای مزید بر علت شده، دسترسی به الگوهای فرهنگی ایجاد شده، تکنولوژی‌ها در ارتباطات تأثیر گذاشته و به همین دلیل با دختران و پسران جدید مواجه هستیم. کنش‌ها و انتخاب‌ها فردگرایانه شده؛ یعنی می‌بینیم نسل جوان انتخاب‌گرتر و فعالانه‌تر در مسیر زندگی خود تأثیرگذاری می‌کنند. در همسرگزینی دامنه انتخاب‌شان وسیع‌تر شده است. پیش از این بزرگ‌ترها انتخاب می‌کردند، یا تأثیر عمده‌ای در انتخاب داشتند، اما در حال حاضر انتخاب بر دوش جوانان افتاده است یا خواسته‌اند که بر دوش خودشان بیفتد. آنقدر شکاف نسلی وسیع شده که زبان مشترک وجود ندارد و ایده‌آل‌های این افراد با ایده‌آل‌های نسل‌های قبلی خود خیلی فرق کرده است.

عمده جوانان به ازدواج فکر می‌کنند و تعداد کمی ‌به سمت پدیده مدرن تجردگزینی می‌روند

این جامعه‌شناس با اشاره به تغییرات هویت جنسیتی تصریح کرد: عمده تغییرات هویت جنسیتی در دختران افتاده است. سطح سواد در جامعه ما در چند دهه اخیر برای هر دو جنس افزایش پیدا کرده، اما برای دختران شتاب بیشتری داشته است. از طرفی با ورود دختران به عرصه تحصیلات تکمیلی مواجه هستیم که به دلیل گسترش حضور دختران، حتی در برخی رشته‌ها مانند پزشکی سهمیه‌بندی قایل شده‌اند. بنابراین با نسل جدیدی از دختران مواجه هستیم که تحصیل‌کرده هستند و در نتیجه ایده‌آل‌های‌شان تغییر کرده است و الزاماً ایده‌آل آن‌ها مادرشدن و همسرشدن نیست. هرچند هنوز نقش‌های سنتی، همچنان ایده‌آل هستند؛ یعنی جامعه‌ای هستیم که نقش‌های سنتی در آن همچنان ایده‌آل است و عمده جوانان به ازدواج فکر می‌کنند و تعداد کمی ‌به سمت پدیده مدرن تجردگزینی می‌روند و همچنان غلبه با ازدواج است. همه این موارد باید در بستر متحول‌شونده تغییرات دیده شوند تا بفهمیم چه اتفاقی افتاده است.

تغییر هدف ازدواج

او در رابطه با هدف ازدواج برای جوانان با بیان این‌که هدفی که زمانی برای ازدواج درنظر گرفته می‌شد در حال حاضر در نظر گرفته نمی‌شود، ادامه داد: پیش از این کارکرد ازدواج فرزندآوری بود، اما این موضوع کمرنگ‌تر شده است؛ نمود آن هم شاخص‌های سایز خانواده است که کاهش پیدا کرده و سن بارداری به تعویق افتاده است؛ یعنی دیرتر زوجین وارد فضای سن بزگسالی می‌شوند. در فرهنگ سنتی دو مرحله در زندگی با نام‌های کودکی و بزرگسالی وجود داشت که مرز آن هم بلوغ بود و به محض بالغ‌شدن خانواده‌ها پاسخ مشروع به نیازهای جنسی را ازدواج می‌دانستند که کاری منطقی بود؛ زیرا اقتصاد کشاورزی و مزرعه‌داری داشتیم و مزرعه فرزند پسر زیاد می‌طلبد. تصور کنید زندگی ما نسبت به اول انقلاب از 70 درصد روستانشین تبدیل به 70 درصد شهرنشین شده است، پس اولویت ما الزماً فرزند زیاد و به‌ویژه پسر نیست؛ زیرا پسر و دختر هر کدام به جای درآمد، هزینه هستند. امروز هدف ازدواج به جای بچه، راه مشروع پاسخ به نیازهای جنسی است و جامعه ما در این چارچوب، رفع نیاز جنسی را می‌پذیرد، اما بین بلوغ و سن ازدواج فاصله زیادی به وجود آمده است. پیش از انقلاب 40 درصد ازدواج‌ها، ازدواج‌های زودرس (زیر 19 ساگی) بود، اما در سال‌های اخیر کمتر از نصف ازدواج‌ها زودرس هستند. در این فاصله زیاد سن بلوغ تا ازدواج، راه‌های جایگزین برای پاسخ‌گویی پیدا می‌شود تا نیاز جنسی کنترل شود و در این رابطه همه عفیف نیستند.

دلایل اقتصادی، تغییر نگرش نسبت به ازدواج و دافعه‌های ازدواج با توجه به قوانین کشور، از دلایل تعویق سن ازدواج

احمدنیا با بیان این‌که دلایل اقتصادی، تغییر نگرش نسبت به ازدواج و دافعه‌های ازدواج با توجه به قوانین کشور، از دلایل تعویق سن ازدواج است، اظهار داشت: دختران تا حدی از ورود به ازدواجی که برای آن‌ها ایجاد محدودیت می‌کند، امتناع می‌کنند. از طرفی سبک زندگی دختران و پسران ایران مانند همه جای دنیا به هم نزدیک شده است، ولی در عین حال تفاوت ما با سایر کشورها عدم تناسب سطح تحصیلات و ورود دختران به بازار کار است؛ یعنی نسبت زیادی از دختران به تحصیل می‌پردازند، اما درصد زیادی به دلایل فرهنگی وارد بازار کار نمی‌شوند. این مسایل به سطح خصوصی زندگی آن‌ها هم وارد شده است و مردانشان اجاره ورود به بازار کار را به آن‌ها نمی‌دهند؛ به همین دلیل است که در رشته‌هایی مانند پزشکی سهمیه 50 درصدی در نظر گرفته‌اند تا در مناطق محروم و یا در زمان گذراندن طرح، با مشکل کمبود پزشک مواجه نشویم. در عرصه عمومی ‌هم کارفرما نیرویی می‌خواهد که دایماً در اختیار باشد و به بهانه مرخصی زایمان و ازدواج از فضای کار بیرون نرود. در این رابطه هیچ قانونی نیست که بگوید این زن هم انسان است. انواع دلایل کمک می‌کند تا شرایط متفاوتی را بین دختران و پسران داشته باشیم.

ثروت و زیبایی؛ اصلی‌ترین معیارهای انتخاب همسر

این استاد دانشگاه با اشاره به تحقیقی در سطح تهران در رابطه با معیار ازدواج جوانان تصریح کرد: هم دختران و هم پسران ظاهر و ثروت را در اولویت‌ها مطرح می‌کردند. ارزش‌های مادی در هر دو جنسیت شکل گرفته است. در این پژوهش من معیارهای ایده‌آل برای ازدواج را پرسیدم و همه افراد ابعاد معنوی، صداقت، ایمان و پاکدامنی را بیان کردند، اما در عمل برای پسران در درجه اول زیبایی ظاهری و در رتبه‌های بعدی ثروت دختر اهمیت داشت و دختران ثروت را در اولویت قرار می‌دادند و ظاهر را در اولویت دوم می‌گذاشتند.

فضای زندگی تجرد قطعی نگران‌کننده است

او با تأکید بر این‌که ازدواج هم‌چنان در ایران عمومیت دارد، گفت: باید بیشتر نگران موارد دیگری باشیم و تجرد در مراتب بعدی اهمیت قرار بگیرد. اگر تجرد قطعی بخواهد نگران‌کننده باشد، در ارتباط با فضایی است که زندگی افراد مجرد را درگیر می‌کند و خطراتی که برای آن‌ها وجود خواهد داشت. ارضای نیاز جنسی به اشکال و صور جدیدی در حال اتفاق است که متأسفانه، هم دختران و هم پسران در معرض خطر هستند. من با فضای علوم پزشکی ارتباط داشتم و تعدادی از پزشکان دایماً با دخترانی روبه‌رو هستند که برای ترمیم بکارت مراجعه می‌کنند. در حال حاضر در مناطق جنوب تهران نیز با این پدیده مواجه هستیم که دختران به سادگی خود را در معرض تماس‌های جنسی مخاطره‌آمیز قرار می‌دهند که این موضوع به شدت باعث انتقال ایدز می‌شود. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که فکر می‌کنند اگر پسر تن به هر خطری دهد، ایرادی ندارد؛ زیرا بکارت ندارد، اما همین رویکرد آن‌ها را به سمت مخاطرات سوق می‌دهد. در مورد ایدز زنان چه از لحاظ جسمانی و چه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی بیشتر در معرض آسیب هستند. در بعد جسمانی زنان به دلیل ساختار دستگاه تناسلی‌شان سریع‌تر بیماری را می‌پذیرند. از لحاظ اقتصادی و اجتماعی هم ممکن است زنی در شرایط تجرد برای ارضای نیازهایش به دلیل وابستگی‌های عاطفی وارد روابط شود که این موضوع، افراد را در معرض آسیب قرار می‌دهد.

احمدنیا ادامه داد: نمی‌توان به صورت رسمی ‌از مواردی نام برد، اما در حال حاضر با پدیده ازدواج سپید مواجه هستیم. برخی از کسانی که به‌طور رسمی ‌ازدواج نکرده‌اند، ازدواج غیررسمی ‌دارند و در آن چارچوب به نیازهای‌شان پاسخ می‌دهند و دختران و پسران به مسیرهای متفاوت و جدید متوصل می‌شوند. در تمامی ‌مسایل مطرح‌شده، تأثیرات را روی دخترن و پسران به صورت مجزا مطرح می‌کنیم.

در فرهنگ ما برای تجرد شرایط متفاوتی حکم فرماست

این جامعه‌شناس در خصوص تجردهای ناخواسته اظهار کرد: زمانی که از نقطه‌نظر شرایط فرهنگی در مورد تجرد صحبت می‌کنیم، وضعیت کاملاً متفاوتی برای دختران و پسران قایل هستیم. در جامعه ما پسران باید به خواستگاری بروند و دختران در ویترین بنشینند و چهره‌شان را با هر شیوه مانند لوازم آرایش و جراحی پلاستیک زیبا کنند؛ زیرا این مسئله از معیارهای ازدواج است، اما کسانی که نمی‌توانند این اقدامات را انجام دهند و از زیبایی کمتری بهره‌مند می‌شوند، فرصت ازدواج را از دست می‌دهند. به همین دلیل گاهی حتی اگر دختر قصد ازدواج داشته باشد هم شاید نتواند ازدواج کند؛ زیرا کسی باید بیاید او را انتخاب کند، اما در مورد فضای همسرگزینی امکانات و فضا خیلی گسترده‌تر از گذشته شده است و انفجار فضای همسرگزینی فراهم شده است. اینترنت، چت‌روم، خیابان، دانشگاه، فضای شغلی و در مجموع فضاهای واقعی و مجازی اجتماعی به خدمت آشناشدن افراد درآمده است، ولی مسئله اینجاست که این آشنایی‌ها به ازدواج ختم نمی‌شود.

دختران مجرد در روستاها

این استاد دانشگاه با اشاره به شرایط مختلف زندگی دختران در شهرها و روستاها بیان کرد: علی‌رغم سیاست‌های احیای مشاغل روستایی، با مهاجرت پسران از روستا به شهرها و تعداد زیادی دختران مجرد روستایی روبه‌رو هستیم. پسران از روستا رفته‌اند، اما دختران نمی‌توانند بروند؛ زیرا باید تا هر سنی قبل از ازدواج با پدر و مادر زندگی کنند. در فضای شهری شرایط تغییر کرده و درصد کمی ‌از خانواده‌های شهری به دختران خود اجازه زندگی مستقل می‌دهند. شرایط منحصربه فردی پیش آمده که نیازمند مطالعاتی است تا بدانیم این وضعیت ایران بیان‌گر چه چیزی است و آسیب‌ها کجاست.

تغییر در شکل زنان سرپرست خانوار

احمدنیا با تأکید بر این‌که زنان سرپرست خانوار در ایران پیش از این عمدتاً بیوه‌ها بودند، اظهار کرد: این افراد در اثر مرگ همسرشان، مسئولیت سرپرستی خانواده را بر عهده می‌گرفتند. امروزه دو شکل مجردها و مطلقه‌ها به جمعیت زنان سرپرست خانوار اضافه شده است که بحث طلاق بسیار مهم است. دخترانی که دافعه‌های ازدواج مانع ورود آن‌ها به عرصه زندگی می‌شود، راه‌حل جدیدی پیدا کرده‌اند؛ آن‌ها ازدواج می‌کنند و خیلی زود طلاق می‌گیرند؛ زیرا انگ زن مطلقه متفاوت از دختر مجرد است. یکی از آسیب‌ها، واردشدن پسران به رابطه با زنان مطلقه و بیوه است؛ زیرا یک‌سری موانع مانند بکارت بر سر راه شان قرار ندارد.

ایده‌آل داشتن شریک زندگی است

او با تأکید بر این‌که ایده‌آل مجردبودن نیست، بلکه داشتن شریک زندگی است، اظهار داشت: زندگی مشترک از همه نظر کارکردهایی دارد که می‌تواند آرامش‌بخش باشد، استرس را کم کند و یکی از وجوه سلامت اجتماعی است. افراد هم می‌توانند در چارچوب ارتباط متقابل مشکلات را کاهش دهند؛ بنابراین فشارهای اجتماعی برای کسانی که آگاهانه در شرایط تجرد به سر نمی‌برند، مزید بر علت می‌شود. برخی ازدواج می‌کنند که تحرک اجتماعی پیدا کنند و ارتقای مالی داشته باشند. دستیابی به چنین پایگاهی، موردی است که از گذشته ذهن افراد را مشغول کرده است و امروز ممکن است دختر حتی با داشتن تحصیلات، نتواند شاغل شود یا سقف شیشه‌ای اجازه رشد شغلی به او ندهد. از طرفی فقر به دلایل مختلف مانند تفاوت عمر زندگی، ویژگی جمعیت زنان در جهان است. بیشتر سالمندان زنان هستند که عمدتاً زنان مجرد، مطلقه یا بیوه با سطح دسترسی سخت به منابع مالی هستند. عمدتاً شرایط زندگی برای زنانی که زندگی مجردی دارند، خوب نیست؛ مگر این‌که خودشان انتخاب کرده یا پشتوانه مالی داشته یا شراکت با فرد دیگر را با شیوه‌های جدیدی فراهم کرده باشند.

معیار مهمی‌ به نام سلامت در ازدواج

این جامعه‌شناس به توصیه در خصوص معیارهای صحیح ازدواج پرداخت و تصریح کرد: توصیه ما به ازدواج با شریک زندگی مناسب بر اساس معیارهای تضمین‌کننده سلامت افراد است. از هر کسی بپرسید که بهترین معیارهای ازدواج چیست، همه را به جز سلامت مطرح می‌کند. در حال حاضر باید نگران سلامت افرادی باشیم که در تجرد می‌مانند یا وارد رابطه‌های کاذب می‌شوند. نتایج پژوهش‌ها نشان داده است که افراد متأهل نسبت به افراد مجرد سالم‌تر هستند؛ زیرا انواع مکانیسم‌ها به سلامت کمک می‌کنند؛ البته در شرایطی که انتخاب درستی صورت گرفته باشد.

او ادامه داد: باید کمک کنیم ازدواج‌ها با مبانی درستی انجام شود. در جامعه‌شناسی بر عوامل افزایش‌دهنده شانس موفقیت در ازدواج تأکید می‌کنیم تا با این روش آمار طلاق کاهش یابد. اگر می‌خواهیم با مسئله نسبت‌های فزآینده تجرد ناخواسته مقابله کنیم، باید فکر کنیم که چرا فرد تمایل به ازدواج ندارد و باید تلاش کنیم نگرش‌ها نسبت به ازدواج تغییر مثبت کند و ترس‌ها و نگرانی‌های فعلی از بین برود. باید نگرانی‌های دختری که منتظر فرد شایسته‌ای می‌ماند، را بشناسیم. نگرانی‌های این فرد کاملاً معقول است. در ازدواج افراد داد و ستد می‌کنند و امتیازات خود را با یکدیگر سبک سنگین می‌کنند و این داد و ستدها گاهی به جاهای جالبی منتهی نمی‌شود. پس باید ضمانت‌هایی ایجاد شود که افراد بتوانند با خیال راحت وارد عقود شوند و پیوندهایی شکل گیرد که محدودیت‌ها با انتخاب، اراده، هماهنگی و توافق صورت گیرد که اگر این اتفاق بیفتد، دختران و پسران حاضر به ازدواج می‌شوند.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۲:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

افراد بسیاری وجود دارند که می توان برای ازدواج به آنها فکر کرد.

این افراد معمولا در سه مکان مختلف قابل شناسایی و آشنا شدن هستند:

محیطی که در آن زندگی می کنیم

البته نمی شود توقع داشت در همسایگی بتوان با افراد مختلف که برای ازدواج مناسبند روبه رو شد، اما در هر حال افرادی که سال ها به عنوان همسایه یا هم محله ای در کنارشان بوده اید، می توانند گزینه مناسبی برای ازدواج باشند. حسن این نوع انتخاب ها آن است که شما مدت ها فرد مورد نظرتان را دیده و شناخته اید، از خانواده او اطلاع دارید، سطح زندگی شان را می دانید و احتمالا تناسب فرهنگی، اقتصادی و خانوادگی بیشتری با یکدیگر دارید.

محل کار و دانشگاه

برخی افراد در محل کار یا دانشگاه با یکدیگر آشنا شده و سرانجام ازدواج می کنند. البته برخی هم با دیدن همکارهایشان به طور کل از ازدواج دلسرد می شوند. اما در هر حال چنین ازدواج هایی رخ می دهد. آشنایی های منجر به ازدواج در محل کار و دانشگاه یک حسن بزرگ دارد و آن این است که شما رفتار فرد را در طبیعی ترین حالت ممکن دیده اید و به آن علاقمند شده اید.

رفتار اجتماعی طرف مقابلتان را می شناسید و قضاوت ها و تعابیر دیگران را درباره آنها می شنوید. در این شرایط، منطقی تر و عاقلانه تر تصمیم می گیرید. اما باید یک هشدار را هم جدی بگیرید. نتایج یک تحقیق نشان می دهد، افراد وقتی در یک محیط قرار می گیرند احتمال این که عاشق هم شوند بیشتر است. در واقع محیط جغرافیایی مشترک صرف نظر از تشابه ها یا تفاوت های افراد، زمینه عشق و عاشقی و ازدواج را فراهم می آورد. بنابراین مراقب باشید چشم بسته در دام نیفتید.

مکان هایی که افراد در کنار هم فعالیت دارند

نمونه این مکان ها، دانشگاه، سازمان های اجتماعی، مکان های ورزشی و... است. در این جاها معمولا افراد با علاقه های مشابه کنار هم قرار می گیرند و احتمال این که فرد مورد نظر خود برای ازدواج را پیدا کنند بسیار زیاد است. حسن این انتخاب ها، اشتراکات فردی بیشتر و علاقمندی های مشابه است.

البته این روزها گزینه چهارمی هم هست: اینترنت. که بهتر است مراقب خطرات این یکی باشید! آشنایی های اینترنتی اگرچه با نفوذ تکنولوژی در زندگی ما روز به روز بیشتر می شوند اما باید خیلی زود به آشنایی های رو در رو منجر شوند تا شناختی کامل تر و همه جانبه تر به دست آید. گزینه رایج تر که شاید بتوانیم از آن به عنوان پنجمین گزینه یاد کنیم هم ازدواج از طریق معرفی است که در این نوع ازدواج دقت بیشتری باید داشته باشید. صلاحیت معرف و شناخت کافی بعد از معرفی شدن از ضروریات این ازدواج است که آن را حساس تر می کند.

اول خوب بشناسید

با تمام این ها، اگر واقعا می خواهید ازدواج کنید، پس به مکان هایی بروید که ممکن است با فردی مناسب آَشنا شوید. البته مهم است با خودتان روراست و مطمئن باشید که از ته قلب یار و شریک زندگی می خواهید. قرار نیست با اولین کسی که روبه رو می شوید ازدواج کنید.

بنابراین از صحبت کردن با دیگران نترسید و اگر حس می کنید فرد مورد علاقه تان را پیدا کرده اید، به او نزدیک شده و سعی کنید او را بشناسید و همچنین اجازه دهید او با شما آشنا شود. بیشتر مواقع در این برخوردهاست که می توانید در نهایت ازدواج کنید. البته اگر فرد مناسبی نیافتید یا این که خودتان آمادگی ازدواج ندارید، مجبور نیستید به این سرعت ازدواج کنید.

صبر کنید تا آمادگی های لازم را به دست آورید و بعد، با همه وجودتان در یک زندگی مشترک حاضر شوید.

دفتر ازدواج 50 فولادشهر
۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۲:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر